واژه ولی و ولایت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
واژه ولی و ولایت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ | |
---|---|
![]() | |
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل بالاتر | ولایت |
مدخل اصلی | ولایت در لغت |
تعداد پاسخ | ۸ پاسخ |
واژه ولی و ولایت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امامت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
پاسخ نخست

حجت الاسلام و المسلمین علی ربانی گلپایگانی در کتاب «براهین و نصوص امامت» در اینباره گفته است:
«واژه “ولی” همانند کلمه “مولی” در معانی یا موارد گوناگونی به کار رفته است؛ مانند: رب، مالک، سید، منعم، معتق، ناصر، محبّ، تابع، جار (همسایه)، ابنعم، حلیف (همسوگند)، عقید (همپیمان)، صهر (داماد)، عبد، معتَق (آزاد شده)، منعم علیه (کسی که مورد انعام قرار گرفته است)، متصرف در امور دیگران[۱].
یکی از کاربردهای ولی و مولی سرپرستی و عهدهدار بودن امور دیگران است، یعنی ولی و مولی نسبت به فرد یا افراد دیگر حق تصمیمگیری و دخالت در امور آنان را دارد، از باب مثال کسی که حق تصمیمگیری درباره ازدواج زنی را دارد، ولیّ آن زن نامیده میشود. در حدیث نبوی آمده است: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ نَكَحَتْ بِغَيْرِ إِذْنِ وَلِيِّهَا (مولاها) فَنِكَاحُهَا بَاطِلٌ»؛ هر زنی که بدون اذن ولی یا مولایش ازدواج کند، ازدواجش باطل است”. مقصود از ولی یا مولی در این حدیث، فردی است که ولایت زن در ازدواج با اوست[۲]. همچنین به کسی که سرپرستی یتیم را بر عهده دارد، ولیّ یتیم، و به کسی که میتواند قاتل را ببخشد یا قصاص کند ولیّ دم گفته میشود.
بنابراین، هر کسی بر امری ولایت داشته باشد یا بر انجام آن اقدام کند، ولی و مولای آن خواهد بود[۳].
ابوالعباس مبرد گفته است: اصل تأویل الولی الذی هو أولی أی أحق و مثله المولی[۴]؛ ولی در اصل، عبارت است از کسی که نسبت به کاری یا امری اولویت دارد، یعنی نسبت به کاری یا چیزی سزاوارتر از دیگران است و همینگونه است مولی”.
ریشه واژگان ولی و مولی، ولایت است. اصل این ماده بر قرب و نزدیکی دلالت میکند، یعنی دو چیز چنان به یکدیگر نزدیکاند که چیز دیگری میان آنها فاصله نیست. ابنفارس گفته است: “واو، لام و یاء (و ۔ ل- ی) بر قرب و نزدیکی دلالت میکند، و واژه ولی به معنای قرب و نزدیکی است، و کلمه مولی نیز از همین باب است و بر معتِق، معتَق، صاحب، حلیف، ابنعم، ناصر و جار اطلاق میشود. ریشه همه آنها ولی به معنای قرب است”[۵].
راغب اصفهانی گفته است: “ولاء و توالی آن است که دو یا چند چیز به گونهای باشند که غیر آنها میان آنها نباشد. این معنا برای قرب مکانی و قرب به لحاظ نسبت، دین، صداقت، نصرت و اعتقاد، استعاره آورده میشود. واژه ولایت (بر وزن هدایت) به معنای نصرت، و واژه ولایت (بر وزن شهادت) به معنای تولی امر است. همچنین گفته شده است هر دو واژه یک معنا دارد و حقیقت آن همان تولی امر است”[۶].
با توجه به حالات اولیه انسان در کاربرد الفاظ و اینکه معمولاً کلمات را در آغاز برای بیان معانی مربوط به محسوسات به کار میبرد میتوان گفت: واژه ولایت در آغاز برای قرب و نزدیکی خاص در محسوسات (قرب حسی) به کار رفته است؛ آنگاه برای قرب معنوی استعاره آورده شده است. بنابراین، هر گاه این واژه در امور معنوی به کار رود بر نوعی از نسبت قرابت دلالت میکند و لازمه آن این است که “ولی” نسبت به آنچه بر آن ولایت دارد، دارای حقی است که دیگری ندارد، و او میتواند تصرفاتی را بنماید که دیگری جز به اذن وی نمیتواند، مثلاً ولی میت میتواند در اموال او تصرف کند، این ولایت او ناشی از حق وراثت است. کسی که بر صغیر ولایت دارد حق تصرف در امور وی را دارد، و کسی که ولایت نصرت دارد میتواند در امور منصور (کسی که نصرتش را عهدهدار شده است) تصرف کند. خداوند ولی امر بندگان خویش است، یعنی آنان را در امور دنیوی و اخروی هدایت میکند و از توفیق و نصرت خاص خود بهرهمندشان میسازد. پیامبر (ص) ولیّ مؤمنان است، از این نظر که میتواند در حوزه تشریع و قضا درباره آنان حکم کند. حکمران بر مردم، ولایت دارد، یعنی به مقدار گستره حکومتش حق حکومت و تصرف در امور آنان را دارد. همینگونه است دیگر موارد ولایت، مانند ولایت آزادسازی برده، ولایت سوگند، و ولایت مجاورت (همسایگی)، ولایت بر طلاق، ولایت محبت، ولایت عهد و....
بنابراین، حاصل معنای ولایت در همه موارد استعمال آن، گونهای از قرابت است که منشأ نوعی تصرف و مالک بودن تدبیر است[۷]؛ به عبارت دیگر، ولایت، نوعی اقتراب و نزدیکی نسبت به چیزی است به گونهای که موانع و حجابها از میان برداشته میشود. هرگاه این قرابت از نظر حفظ و نصرت باشد، ولیّ یاریدهندهای است که چیزی او را از یاری دادن آن کس که نسبت به او قرابت و ولایت دارد منع نمیکند، و اگر قرابت از جهت محبت باشد که نوعی جذب و انجذاب روحی است، ولیّ آن محبوبی است که انسان به او عشق میورزد و اراده خود را تابع اراده او قرار میدهد، و اگر اقتراب و نزدیکی به لحاظ خویشاوندی باشد، ولیّ کسی است که فیالمثل از او ارث میبرد و در این جهت، چیزی مانع وی نمیشود، و اگر قرابت و ولایت به لحاظ اطاعت باشد، ولیّ کسی است که درباره او آنگونه که مصلحت بداند، حکم میکند[۸].
از آنچه گفته شد به دست آمد که اطلاق واژگان ولایت، ولی و مولی بر مصادیق مختلف، از قبیل اشتراک معنوی است نه اشتراک لفظی، زیرا در همه مصادیق، یک جامع معنوی وجود دارد که عبارت است از: قرابت خاص میان آن کس که دارای ولایت است و آن کس یا آن چیزی که متعلّق ولایت است[۹].
و نیز روشن شد که یکی از مصادیق یا کاربردهای ولایت، ولایت تدبیر و سرپرستی و زعامت است، و با توجه به اینکه امامت نیز همین معنا را دارد، امامت و رهبری از جمله کابردهای ولایت به شمار میآید»[۱۰].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین نصرتی؛ |
---|
۲. حجت الاسلام و المسلمین ایزدهی؛ |
---|
۳. آقایان مهدوی و کاظمی؛ |
---|
۴. آقایان فیاضبخش و محسنی؛ |
---|
۵. آقای دکتر ساعدی؛ |
---|
۶. آقای مرتضوی؛ |
---|
۷. آقای حقجو؛ |
---|
پانویس
- ↑ ر.ک: لسان العرب، ج۱۵، ص۲۸۱-۲۸۳؛ اقرب الموارد، ج۲، ص۱۴۷۸.
- ↑ النهایة، ج۵، ص۲۲۹.
- ↑ کل من ولی أمرا أو قام به فهو مولاه و ولیه. النهایة، ج۵، ص۲۲۸.
- ↑ الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۱۹.
- ↑ معجم المقاییس فی اللغة، ص۱۱۰۴.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ۵۳۳.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۲.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۶۸.
- ↑ این مطلب که اطلاق ولایت، ولی و مولی بر مصادیق مختلف از قبیل مشترک معنوی است نه مشترک لفظی را علامه امینی در الغدیر، ج۱، ص۶۴۹-۶۵۱ بررسی و تبیین کرده است. وی جامع و مشترکی که وی بیان کرده عبارت است از: “اولی بالشیء”، یعنی اولویت و رجحان نسبت به چیزی. وی افزوده است که قبل از او این تحقیق توسط شمسالدین بن بطریق حتی در کتاب “العمدة، ص۱۲” انجام گرفته است.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۱۴۴.
- ↑ رجوع کنید به: تاج العروس، ج۱۰، ص۳۹۸؛ مقائیس اللغة، ج۶، ص۱۴۱؛ المصباح المنیر، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۲۳.
- ↑ نراقی، عوائد الایام، ص۱۹۹.
- ↑ کشف الغطاء، ج۱، ص۹.
- ↑ شیخ انصاری یکی از مناصب فقیه را “ولایة التصرف فی الأموال و الانفس” میداند؛ المکاسب، ج۳، ص۵۴۶.
- ↑ مکارم شیرازی: انوار الفقاهة، کتاب البیع، جزء اول، ص۴۴۵.
- ↑ منتظری، ولایت فقیه، ج۱، ص۱۷۱.
- ↑ امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۱۰۶.
- ↑ مهدی حائری یزدی، حکمت و حکومت، ص۱۷۸.
- ↑ آیتالله خویی، التنقیح، اجتهاد و تقلید، ص۴۱۹-۴۲۵.
- ↑ رجوع کنید به: امام خمینی، حکومت اسلامی، ص۵۶ و شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۵۹.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۲۳.
- ↑ المصباح المنیر، ج۲، ص۹۲۷.
- ↑ لكن الأصل في معناها (الولاية) ارتفاع الواسطة الحائلة بين الشيئين بحيث لا يكون بينهما ما ليس منهما. (المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۸۹).
- ↑ معجم مفردات الفاظ قرآن، ص۵۷۰.
- ↑ مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۵.
- ↑ اقرب الموارد فی فصح العربیة و التوارد، ج۲، ص۱۴۸۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ مصطلحات الفقه، ص۵۷۲؛ ر.ک: التقیة فی فقه أهل البیت، ج۲، ص۳۳۷.
- ↑ محل و اصطلاحاً هي سلطنة على الغير عقلية أو شرعية نفساً كان أو مالا أو كليهما بالأصل أو بالعارض. (بلغة الفقیه، ج۳، ص۲۱۰).
- ↑ العروة الوثقفی، ج۳، کتاب القضاء، ص۲.
- ↑ ر.ک: مجله معرفت، ش۴۹، ص۹۰.
- ↑ ولایت در عرفان، ص۳۲۲.
- ↑ فإن الولاية هي القرب أو المحبوبية أو التصرف أو الربوبية أو النيابة، و كلها حق هذه الحقيقة و سائر المراتب ظل و في لها، و هي رب الولاية العلوية (ع) التي هي متحدة مع حقيقة الخلافة المحمدية (ص) في النشأة الأمر و الخلق. (مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص۳۶).
- ↑ ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص۸۴.
- ↑ کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۵.
- ↑ ر.ک: الاستصحاب، ص۳۷۵ - ۳۷۶.
- ↑ ولایت فقیه، ص۵۱.
- ↑ ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۳-۱۸.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن، ص۸۸۵.
- ↑ «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص۱۲۳-۱۲۵.
- ↑ مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۶۱.
- ↑ معجم مقاییس اللغة (ط. مکتب الاعلام الاسلامی. ۱۴۰۴ ﻫ.ق). ج۶، ص۱۴۱.
- ↑ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر (للرافعی) (مؤسسه دارالهجرة، ۱۴۱۴ ﻫ.ق)، ج۲، ص۶۷۲.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن (ط. دارالقلم - الدار الشامیة، ۱۴۱۲ه.ق)، ص۸۸۵.
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه.ش.). ج۵، ص۲۲۷.
- ↑ لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة والنشر و التوزیع - دار صادر. ۱۴۱۴ ﻫ.ق). ج۱۵، ص۴۰۷.
- ↑ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن (ط. مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ ه.ق)، ج۵، ص۳۶۷.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۴۳.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ص۱۰۶۸.
- ↑ ابی الحسن احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ص۱۰۶۴.
- ↑ محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۰. اقتباس از: غلامعلی همایی، واژهشناسی قرآن مجید، ص۲۵۳.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۸۸۵.
- ↑ المبارک بن محمد ابن اثیر الجزری، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، تحقیق: ظاهر احمد الزاوی، ص۲۲۷.
- ↑ «قرارگرفتن چیزی بعد از چیز دیگر، به همراه رابطهای که میان آنها وجود دارد» حسین مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۴، ص۲۰۳.
- ↑ علی جان محمدی، (قره باغی)، ولایت در پرتو آیات، ص۲۱-۲۲.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۴۲.
- ↑ الفروق اللغویه، ص۲۳۵.
- ↑ المفردات، راغب اصفهانی، ص۵۳۳.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۶، ص۱۲.
- ↑ مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۱، ص ۲۰۳.
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص۱۴۱.
- ↑ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج۲، ص۶۷۲.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۳.
- ↑ تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۳.
- ↑ اقرب الموارد، ج۵، (ل - ی)، ص۸۳۲-۸۳۳، ماده «ولی»، فرهنگ نوین، ص۸۱۵، ماده «ولی»؛ مجمع البحرین، ج۲، النهایة، ج۵، ماده «ولی»؛ المختار من صحاح اللغة، ص۵۸۴، مادّه «ولی».
- ↑ ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج۵، ص۳۶۸- ۳۶۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۶۵.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۴-۳۶.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن، ص۸۸۵.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۴-۳۶.
- ↑ الصحاح، ج۶، ص۲۵۳ و مصباحالمنیر، ۳۹۶.
- ↑ محیط المحیط، ۹۸۶.
- ↑ مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۶.
- ↑ تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۴۴۹.
- ↑ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۱۲ و مفردات راغب، کلمه ولی.
- ↑ ما اتفق لفظه و اختلف معناه، ص۴۷۱؛ مجمل اللغة، ج۴، ص۹۳۷.
- ↑ تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.
- ↑ الجوامع و الفوارق، ۱۲۶؛ دلیل بر تبادر به معنای سلطنت و حکومت، مراجعه به متون کتابهای اصیل عربی، همانندِ تاریخ طبری یا الکامل فیالتاریخ، و تتبع کاربردهای عرفی این واژه، گویای این حقیقت است که از میان معانی مختلف ولایت، شایعترین کاربرد آن، همین سلطنت و فرمانروایی است به طوری که میتوان گفت: واژه ولایت به طور طبیعی به امارت و زمامداری، منصرف است، مگر این که قرینهای در میان باشد.
- ↑ مجمعالبحرین، ج۱، ص۴۶۲ و تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۲۱.
- ↑ مقاییساللغة، ج۶، ص۱۴۲.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۴-۳۶.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۴-۳۶.