توسعه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
توسعه، یکی از مهمترین و محوریترین موضوعات رایج در جامعه علمی و افواه عمومی است. مقوله توسعه و پیشرفت هم در شکلدهی به بنیانها، هم در تعیین اهداف و هم در تشخیص و تعریف ارزشهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه معاصر نقشی اساسی ایفا میکند. اگر از اندیشمندان عرصههای مختلف علمی سؤال بشود هدف و مقصود آنها در تحقیق و تعلیم چیست؟ به احتمال بسیار زیاد یکی از عمومیترین پاسخها تلاش برای نیل به توسعه خواهد بود. همین طور است نگاه عموم افراد در جوامع مختلف به این موضوع. شاید نتوان جامعه یا گروهی پیدا کرد که ارزشی برای مقوله پیشرفت و توسعه قائل نباشد. از نظر دکتر ازکیا نتیجه چنین توجهی از طرف صاحبنظران رشتههای مختلف، وجود ادبیات گستردهای است که خود بخش قابل ملاحظهای از ادبیات علوم اجتماعی را تشکیل میدهد و توانسته اندیشه و فعالیت کثیری از صاحبنظران و پژوهشگران علوم اجتماعی را به خود معطوف سازد. از نظر ایشان کمتر صاحبنظر و پژوهشگر اجتماعی را میبینیم که به گونهای درگیر بحث توسعه یا مباحث حاشیهای آن نشده باشد[۱]. حال سؤال اصلی این است که اساساً جامعه علمی و مردم چه تعریفی از این مفهوم ارائه میدهند؟ شاخصها و ابعاد پیشرفت کداماند و معیار ارزیابی پیشرفت یا عدم آن چیست؟ چه مدلها و الگوهایی برای نیل به این آرمان تدوین و تصویب شده است؟ و محاسن و معایب الگوهای مختلف توسعه کداماند؟ دانشمندان و محققان حوزههای گوناگون علمی، پاسخهای متفاوتی برای هر کدام از پرسشهای مذکور فراهم کردهاند. بحث و جدل در این خصوص بسیار و مکتوبات و مشروحات نیز پر شمار است. آنچه در این میان نمود بیشتر و برجستهتری یافته است، رویکرد و نگاه غربی به توسعه میباشد. علت این برجستگی نیز در دو چیز است: اول، توفیقات شگرف و شیرین در عرصههای مختلف علمی و اقتصادی. دوم، شکستها و آثار فاجعه بار در این عرصهها، خاصه در عرصههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی. به طور کلی در ادبیات توسعه، مفاهیم متعدد و متنوعی محور ایده پردازی و بیان داعیههای علمی و تبلیغی است: رشد، تکامل، پیشرفت، نوسازی و توسعه از جمله رایجترین این مفاهیم میباشند. این کلمات گاه مترادف و معادل و گاه نیز مکمل یا متمم همدیگر دانسته میشوند. بسته به مبانی فکری و چهارچوب نظری که محل ورود صاحبنظران است، منظور و مقصود از این مفاهیم نیز تغییر میکند. دو لغت پیشرفت و توسعه در این عرصه محوریتر بوده و بیشتر مورد بحث و تبیین قرار گرفتهاند. در نهایت اینکه مفهوم توسعه، مفهوم اصلی و مسلط در بین محققان و مفسران نظریههای توسعه میباشد.
به طور کلی واژه توسعه، معال لفظ انگلیسی (Development) است که مشتق از واژه (Develope) به معنای رشد و گسترش تدریجی و نمود و تطور یافتن، آشکار شدن و از پوسته و غلاف درآمدن است[۲]. این پوسته و غلاف هم در زبان انگلیسی (Envelope) است. بنابراین، خروج تدریجی از لفاف، معنای دقیق واژه توسعه است. در قالب نظریه نوسازی، لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگ و ارزشهای مربوط به آن است که جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند[۳]. مایکل تودارو معتقد است توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم از نهادهای ملی، و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشهکن کردن فقر مطلق است. توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواستههای افراد و گروههای اجتماعی در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی بهتر است، سوق مییابد[۴]. به اعتقاد آمارتیا سن دو برداشت از توسعه وجود دارد: برداشتی که توسعه را فرآیندی «وحشی و خشونت بار» میبیند و برداشتی که آن را فرآیندی «دوستانه» در نظر میگیرد. آمارتیا سن رویکرد دوم را مرجح میداند[۵]. نظریات جدید توسعه بیشتر به برداشت دوم نزدیکترند.
برخی دیگر از محققان توسعه را مجموعهای از فعالیتها برای هدایت در جهت ایجاد شرایط مطلوب زندگی بر اساس نظام ارزشی مورد پذیرش جامعه میدانند و برخی نیز توسعه را در مفهوم عام گذر از سنت به تجدد بیان کردهاند. این امر ناظر بر کشورهایی است که هم اکنون توسعه یافتهاند[۶]. در این دیدگاه، توسعه واقعیتی مادی و ذهنی است که در ابعاد مختلف زندگی، اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، آثار مشخصی بر جای میگذارد[۷]. بیتردید تعاریف مرتبط با توسعه تحت تأثیر نظام فکری و ارزشی حاکم بر ذهنیت افراد نظریه پرداز است که هر یک بر مبنای چارچوب فکری خود توسعه را تعریف کردهاند. به رغم تعاریف متعدد از توسعه، همه آنها در این محور مشترکاند که جوامع برای رسیدن به مطلوبیت زندگی اجتماعی به ایجاد شرایط و امکانات مناسب در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیاز دارند. بر اساس توسعه افزون بر بهبود در میزان تولید و درآمد، شامل دگرگونی اساسی در ساختهای نهادی، اجتماعی، اداری و همچنین نگرشهای عمومی مردم است. این امر تا آنجا پیش میرود که حتی توسعه در بسیاری موارد عادات و رسوم و عقاید مردم را نیز در بر میگیرد[۸].[۹]
منابع
پانویس
- ↑ ازکیا، مصطفی. جامعهشناسی توسعه، ص۷.
- ↑ فرهنگ انگلیسی، عربی المورد، ۱۹۸۶؛ و فرهنگ آکسفورد، ۱۹۹۱.
- ↑ ازکیا، مصطفی، جامعهشناسی توسعه، ص۷.
- ↑ مایکل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، ص۱۳۵. جلد اول و دوم انشارات سازمان برنامه و بودجه ۱۳۶۶.
- ↑ سن آمارتیا، ۱۳۸۱، «توسعه به مثابه آزادی»، ترجمه: حسین راغفر، نشر سحاب.
- ↑ حسین، قاضیان، «درباره تعریف توسعه»، اطلاعات سیاسی - اقتصادی ش۶۳ و ۶۴، ص۱۲۱.
- ↑ حسین، قاضیان، «درباره تعریف توسعه»، اطلاعات سیاسی - اقتصادی ش۶۳ و ۶۴، ص۱۲۱.
- ↑ جواد منصوری، فرهنگ، استقلال و توسعه، ص۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ سیاهپوش، امیر، مقاله «پیشرفت اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۲۵۰.