بشیر نبال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

بشیر النبال[۱]، در چهار سند روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از الکافی، کمال الدین و تمام النعمه و بصائر الدرجات آمده است؛ از جمله:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْكُوفِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَمْرِو بْنِ أَيْمَنَ جَمِيعاً عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُعَاذٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بَشِيرٍ اَلنَّبَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: بَيْنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جَالِساً إِذْ جَاءَتْهُ اِمْرَأَةٌ فَرَحَّبَ بِهَا وَ أَخَذَ بِيَدِهَا وَ أَقْعَدَهَا ثُمَّ قَالَ اِبْنَةُ نَبِيٍّ ضَيَّعَهُ قَوْمُهُ خَالِدِ بْنِ سِنَانٍ دَعَاهُمْ فَأَبَوْا أَنْ يُؤْمِنُوا ...»[۲].[۳]

شرح حال راوی

از راوی با عناوین مختلفی مانند بشیر بن میمون، بشیر النّبّال و بشیر بن أبی‌أراکه یاد می‌شود؛ لیکن در اسناد تمام روایات، به جز یک مورد[۴]، با عنوان بشیر النّبّال روایت کرده است.

نجاشی و شیخ طوسی در الفهرست از او یاد نکردند؛ زیرا اثر علمی نداشته است و موضوع این دو کتاب، یادکرد راویان صاحب اثر است؛ ولی شیخ طوسی در کتاب رجال الطوسی از وی در دو جا یاد کرده است:

  1. در اصحاب امام باقر(ع): "بشير[۵] بن ميمون الوابشي[۶] الهمداني النّبّال[۷] الكوفي، وأخوه شجرة، وهما ابنا أبي أراكة[۸]، و اسمه: ميمون مولى بني وابش وهو ميمون بن سنجار"[۹].
  2. در اصحاب امام صادق(ع): "بشير بن ميمون الوابشي النّبّال، كوفي"[۱۰].

برقی لقب «الشیبانی»[۱۱] را نیز برای راوی افزوده است[۱۲].

ابن حجر عسقلانی: "بشير النّبّال الشيباني[۱۳] الكوفي ذكره أبو عمرو الكشّي وأبو جعفر الطوسي في رجال الشيعة من الرواة عن أبي جعفر الباقر وجعفر الصادق. روى عنه أبان بن عثمان الأحمر"[۱۴].

یادآوری: آل أبی‌أراکة در کوفه زندگی می‌کردند و از خاندان معروف شیعه شمرده می‌شدند[۱۵]. بشیر بن میمون، شجرة بن میمون، اسحاق بن بشیر، علی بن شجره و حسن بن شجره[۱۶] از این خاندان بودند و همه از راویان حدیث به شمار می‌آیند؛ لیکن در میان آنان بشیر بن میمون که به بشیر النّبّال معروف بود، شهرت بیشتر و بالاتری دارد[۱۷] و از احادیث برداشت می‌شود که وی از ملازمان امام صادق(ع) بوده[۱۸] و ارادت خاصی به ائمه(ع) داشته است[۱۹].[۲۰]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات بشیر النّبّال مشخص نیست. برقی و شیخ طوسی از وی در اصحاب امام باقر(ع)[۲۱] و امام صادق(ع)[۲۲] یاد کرده‌اند و از بعضی قرائن فهمیده می‌شود که وی امام کاظم(ع) را ادراک کرده و تا سال وفات هشام بن الحکم، یعنی سال ۱۹۷ هجری قمری[۲۳] زنده بوده است[۲۴].

آیت‌الله بروجردی، بشیر النّبّال را از راویان طبقه چهارم یا پنجم برشمرده است[۲۵].[۲۶]

استادان و شاگردان راوی

در اسناد روایات، راویانی همچون عبدالملک بن حکیم، علی بن شجره، الحسین بن أبی العلاء، سیف بن عمیره، أبان بن عثمان، یحیی بن بشیر، داود بن فرقد، یزید النخعی، عثمان بن عفان السدوسی، صفوان بن یحیی، موسی بن بکر الواسطی و محمد بن سنان[۲۷] از بشیر النّبّال روایت کرده‌اند که از شاگردان حدیثی وی شمرده می‌شوند و ایشان نیز از حمران بن أعین و علی بن أبی حمزه[۲۸] روایت کرده که از استادان بشیر النّبّال به شمار می‌روند.[۲۹]

مذهب راوی

قرائن متعددی بر امامی بودن بشیر النّبّال دلالت دارند:

  1. بشیر النّبّال از آل أبی أراکه بوده که از خاندان‌های معروف شیعه در کوفه بوده‌اند.
  2. نجاشی از علی بن شجرة بن میمون در رجال النجاشی که به راویان امامی اختصاص دارد، یاد کرده و از طرفی، علی بن شجره برادرزاده بشیر النبال است.
  3. مضامین بعضی روایات بشیر النّبّال[۳۰].
  4. ذکر نام وی در الرجال برقی که به راویان امامی اختصاص دارد.
  5. کشی در روایتی که در سندش بشیر النّبّال واقع شده، به انحراف فکری و فساد اعتقادی همه راویان آن اشاره کرده است؛ لیکن درباره بشیر النّبّال چیزی نگفته است[۳۱].[۳۲]

جایگاه حدیثی راوی

از رجالیان قدما، نجاشی و شیخ طوسی در الفهرست از راوی نام نبرده‌اند، بلکه شیخ طوسی در رجال الطوسی از او یاد کرده و درباره توثیق و تضعیف وی نظر نداده است.

از رجالیان متأخر، علامه حلی در قسم اول کتابش که به راویان ثقه و کسانی اختصاص دارد که به روایات آنها عمل کرده، از ایشان نام برده و نوشته است: روى الكشّي حديثاً في طريقه محمد بن سنان، و صالح بن أبي حماد[۳۳]، وليس صريحاً في تعديله، فأنا في روايته متوقف"[۳۴].

ابن داود نیز او را در قسم اول کتابش که به راویان ثقه و مُهمل اختصاص دارد، عنوان کرده و با اشاره به روایت کشی نوشته است: ممدوحٌ[۳۵].

آیت الله خویی روایت کشی را نقل کرده و آن را از جهت سند تضعیف و غیر قابل استناد دانسته است[۳۶].

علامه مامقانی با استناد به روایت کشی و تأکید مضمون آن با روایت الکافی[۳۷]، او را از راویان ممدوح دانسته و حسن حال وی را تأیید کرده است[۳۸].

علامه تستری نیز با استناد به روایت کشی و تأیید آن با روایت الکافی، نیز با استناد به عبارت کشی در ترجمه مفضل بن عمر[۳۹] بر سلامت اعتقادی و حدیثی وی تأکید کرده است [۴۰].[۴۱]

تحقیق

درباره راوی، توثیقی صریح از رجالیان نرسیده است؛ لیکن تجمیع قرائن، وثاقت یا دست کم حُسن حال راوی را ثابت می‌کند. برخی قرائن:

  1. روایت کشّی[۴۲].
  2. عبارت شیخ صدوق: "إنه من حملة الحديث من أصحاب الصادق(ع)"[۴۳].
  3. مضامین بعضی روایات راوی؛ مانند روایت الکافی[۴۴].
  4. روایت اصحاب اجماع از وی؛ مانند أبان بن عثمان[۴۵] و صفوان بن یحیی[۴۶].
  5. عبارت نجاشی در ترجمه علی بن شجرة بن میمون[۴۷].[۴۸]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۱۳؛ ص۱۸؛ (رجال الکشّی) اختیار معرفة الرجال، ص۳۶۹، ش۶۸۹؛ رجال الطوسی، ص۱۲۷، ش۱۲۸۰ و ص۱۶۹، ش۱۹۶۶؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۵، ش۴؛ الرجال (ابن داود)، ص۷۱، ش۲۵۳؛ الإکمال فی أسماء الرجال، ص۲۲۶، ش۳۲؛ التحریر الطاووسی، ص۸۸، ش۵۹؛ زبدة الأقوال، ص۷۳، ش۳۳۲؛ نقد الرجال، ج۱، ص۲۸۳، ش۷۳۹ و ص۲۸۷، ش۷۵۸؛ مجمع الرجال، ج۱، ص۲۶۸ و ۲۷۰؛ منهج المقال فی تحقیق أحوال الرجال، ج۳، ص۶۳، ش۰ ۸۳؛ جامع الرواة، ج۱، ص۱۲۴؛ الوجیزة فی الرجال، ص۳۸، ش۲۹۲؛ الرجال (الحرّ العاملی)، ص۷۰، ش۲۳۱؛ منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۲، ص۱۵۷، ش۴۶۵؛ طرائف المقال، ج۱، ص۴۱۵، ش۳۳۹۰، ص۴۱۶، ش۳۳۹۷؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۹۸؛ الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۱، ص۲۶۴؛ شعب المقال، ص۲۴۷، ش۷۵؛ تنقیح المقال، ج۱۲، ص۳۶۵، ش۳۱۴۱؛ أعیان الشیعه، ج۳، ص۵۸۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۶، ش۲۱۴۳ و ۲۱۴۹ و ص۴۲، ش۲۱۷؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۳۵۵، ش۱۱۶۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۲، ش۱۷۷۳، ص۲۳۸، ش۱۸۱۱ و ص۲۴۰، ش۱۸۱۹. ب. منابع سنّی: لسان المیزان، ج۲، ص۴۱.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۴، ص۶۸ به گزارش از الکافی، ج۸، ص۳۴۲، ح۵۴۰.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 548-549.
  4. الغیبه (نعمانی)، ص۲۸۳، ح۱.
  5. در بعضی نسخه‌ها به جای بشیر، بشر ثبت شده است که تصحیف است. علامه تستری: ثم بعد اتّفاق الأخبار و المشیخة و الکشّی فیه علی بشیر النّبّال تکون نسخة رجال الشیخ بلفظ بشر تصحیفاً أو تحریفاً قطعاٌ. (قاموس الرجال، ج۲، ص۳۵۶).
  6. الوابشی: بفتح الواو و الباء الموحدة المکسورة و فی آخرها الشّین المعجمة، هذه النسبة إلی وابش بن زید بن عدوان بن عمرو بن قیس عیلان، أخوه عبایة بن زید، بطن من مضر. (الأنساب (سمعانی)، ج۱۳، ص۲۴۲، ش۵۱۱۳).
  7. النّبّال: بفتح النون و الباء المنقوطة بواحدة و فی آخرها اللام، هذه النسبة إلی بری النّبّال و بیعها. (الأنساب (سمعانی)، ج۱۳، ص۲۴، ش۴۰۶۱)؛ النبل: السهام العربیة، و هی مؤنثة لا واحد لها من لفظها. و قد جمعوها علی نبال و أنبال (الصحاح، ج۵، ص۱۸۲۳)؛ النّبّل بالضم: الذکاء و النجابة..، و الجمع نِبال، بالکسر، و نَبَل، بالتحریک، و نبلة. و النبیلة: الفضیلة... و حکی ابن بری عن ابن خالویه: النّبل جمع نابل و هی الحذّاق بعمل السلاح. (لسان العرب، ج۱۱، ص۶۴۱).
  8. شیخ طوسی از وی با عنوان ابو اراکة البجلی در اصحاب امام علی(ع) یاد کرده است. (ر.ک: رجال الطوسی، ص۸۶، ش۸۷۶).
  9. رجال الطوسی، ص۱۰۸، ش۴.
  10. رجال الطوسی، ص۱۵۶، ش۱۷.
  11. الشَّیبانی: بفتح الشین المعجمة و سکون الیاء المنقوطة باثنتین من تحتها و الباء الموحدة بعدها و فی آخرها النون، هذه النسبة إلی شیبان، و هی قبیلة معروفة فی بکر بن وائل، و هو شیبان بن ذهل.... (الأنساب (سمعانی)، ج۸، ص۱۹۸، ش۲۴۰۸).
  12. ر.ک: رجال البرقی، ص۱۳.
  13. بعضی از نویسندگان، الشیبانی را مصحف الوابشی دانسته‌اند و نوشته اند: لعل صوابه الوابشی (أعیان الشیعه، ج۳، ص۵۸۶) در حالی که برقی، بشیر النّبّال را به الشیبانی متصف کرده است. (ر.ک: رجال البرقی، ص۱۳ وص۱۸).
  14. لسان المیزان، ج۲، ص۴۱.
  15. ر.ک: الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۱، ص۲۶۴، ذیل عنوان آل أبی أراکه.
  16. علی بن شجرة بن میمون بن أبی أراکة النّبّال مولی کندة، [و] روی أبوه عن أبی جعفر و أبی عبدالله(ع)، و أخوه الحسن بن شجرة روی، و کلهم ثقات وجوه جلة. و لعلی کتاب یرویه جماعة. (رجال النجاشی، ص۲۷۵، ش۷۲۰).
  17. در روایتی، از وی با تعبیر و کان من جملة الحدیث من أصحاب أبی عبدالله(ع) یاد شده است. (ر.ک: کمال الدین، ج۲، ص۳۶۸).
  18. از تعبیرهای کنت مع أبی عبدالله(ع)، خرجت مع أبی عبدالله(ع) و رأیت عند أبی عبدالله(ع) این معنی فهمیده می‌شود. (ر.ک: بصائر الدرجات، ص۳۰۴، ح۴، الکافی، ج۳، ص۴۳۴، (ح۳) و ج۵، ص۵۵۲، (ح۳).
  19. عن بشیر النّبّال و کان یرمی بالنبل قال: اشتریت بعیرا نضوا! (شتر لاغر) فقال لی قوم: یحملک و قال قوم: لا یحملک فرکبت و مشیت حتی وصلت المدینة و قد تشقق وجهی و یدای و رجلای فأتیت باب أبی جعفر فقلت: یا غلام! استأذن لی علیه قال: فسمع صوتی فقال: ادخل یا بشیرا مرحبا یا بشیر ما هذا الذی أری بک قلت: جعلت فداک! اشتریت بعیرا نضوا فرکبت و مشیت فشقق وجهی و یدای و رجلای قال(ع): فما دعاک إلی ذلک؟ قال: قلت: حبکم و الله جعلت فداک. (بشارة المصطفی، ص۱۴۴، ح۹۶).
  20. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 549-551.
  21. ر.ک: رجال البرقی، ص۱۳؛ رجال الطوسی، ص۱۲۷، ش۱۲۸۰.
  22. ر.ک: رجال البرقی، ص۱۸؛ رجال الطوسی، ص۱۶۹، ش۱۹۶۶.
  23. ر.ک: رجال الکشّی، ص۲۵۵، ش۴۷۵.
  24. در این حدیث به جریان مناظره کلامی هشام بن الحکم و اثبات امامت امام کاظم(ع) اشاره شده است که این مناظره سبب ناراحتی هارون الرشید در نتیجه احساس خطر از سوی هشام گردید، از این رو هشام بن الحکم از مجلس خارج، و به منزل بشیر النّبّال پناهنده شد: ... ثم(ع) (أی هارون الرشید) علی شفتیه و قال: مثل هذا حی و یبقی لی ملکی ساعة واحدة فوالله! للسان هذا أبلغ فی قلوب الناس من مائة ألف سیف و علم یحیی أن هشاما قد أتی فدخل الستر فقال: یا عباسی! ویحک من هذا الرجل! فقال: یا أمیر المؤمنین! حسبک تکفی تکفی ثم خرج إلی هشام فغمزه فعلم هشام أنه قد أتی فقام یریهم أنه یبول أو یقضی حاجة فلبس نعلیه و انسل و مرّ ببیته و أمرهم بالتواری و هرب و مرّ من فوره نحو الکوفة فوافی الکوفة و نزل علی بشیر النّبّال و کان من حملة الحدیث من أصحاب أبی عبدالله(ع): فأخبره الخبر ثم اعتل علة شدیدة فقال له بشیر: آتیک بطبیب؟ قال: لا أنا میت فلما حضره الموت قال لبشیر: إذا فرغت من جهازی فاحملنی فی جوف اللیل و ضعنی بالکناسة و اکتب رقعة و قل هذا هشام بن الحکم الذی یطلبه أمیر المؤمنین مات حتف أنفه.... (کمال الدین، ج۲، ص۳۶۸)؛ نیز ر.ک: مختصر بصائر الدرجات، ص۱۱۴: بشیر النّبّال، عن علی بن أبی حمزة قال: دخل رجل من موالی أبی الحسن(ع)....
  25. ر.ک: طبقات رجال الکافی، ص۷۹؛ طبقات رجال التهذیب، ص۱۵۹.
  26. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 551-552.
  27. ر.ک: الأصول الستة عشر، ص۳۰۴؛ الزهد، ص۶۱، ح۱۶۱؛ المحاسن (برقی)، ج۱، ص۱۲۴، (ح ۱۴۱) و ج۲، ص۳۴۶، (ح۱۳)؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۸۴، ح۱؛ الکافی، ج۲، ص۲۹۶، (ح۱۳)، ج۳، ص۴۳۴، (ح۳)، ج۵، ص۱۶۸، (ح۳) و ج۶، ص۵۰۱، (ح۲۲)؛ الغیبه (نعمانی)، ص۲۸۳، (ح۱) و ص۲۸۴، (ح۲)؛ مشیخة من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۸۷.
  28. ر.ک: المحاسن (برقی)، ج۲، ص۳۴۶، ح۱۳؛ مختصر البصائر، ص۳۱۵، ح۳۳۷.
  29. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 553.
  30. ر.ک: بحار الأنوار، ج۳۰، ص۳۸۳: و رووا عن بشیر بن أراکة....
  31. حدثنی أبو القاسم نصر بن الصباح و کان غالیا، قال: حدثنی أبو یعقوب بن محمد البصری، و هو غال رکن من أرکانهم أیضا، قال: حدثنی محمد بن الحسن بن شمون، و هو أیضاً منهم، قال: حدثنی محمد بن سنان و هو کذلک، عن بشیر النّبّال، أنه قال، قال أبو عبدالله(ع) لمحمد بن کثیر الثقفی و هو من أصحاب المفضل بن عمر أیضا.... (رجال الکشّی (اختیار معرفة الرجال)، ص۳۲۲، ش۵۸۴). علامه تستری: و مما یدل علی سلامته: أن الکشّی روی - فی المفضل بن عمر - خبراً عن نصر، عن إسحاق البصری، عن ابن شمعون، عن ابن سنان، عن بشیر النّبّال؛ و طعن فی کل من تقدّم علی بشیر و لم یطعن فیه. (قاموس الرجال، ج۲، ص۳۵۶، ش۱۱۶۲).
  32. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 553-554.
  33. طاهر بن عیسی الوراق، قال: حدثنا جعفر بن أحمد بن أیوب، قال: حدثنا أبو الخیر صالح بن أبی حماد الرازی، عن محمد بن الحسین بن أبیالخطاب، عن محمد بن سنان، عن محمد بن زید الشحام، قال: رآنی أبو عبدالله(ع)، و أنا أصلی، فأرسل إلی و دعانی، فقال لی: من أنت؟ قلت: من موالیک. قال: فأی موالی؟ قلت: من الکوفة. فقال: من تعرف من الکوفة؟ قال: قلت: بشیر النّبّال و شجرة. قال: وکیف صنعهما إلیک؟ فقال: (فقلت: ما أحسن صنعهما إلی. قال: خیر المسلمین من وصل و أعان و نفع، ما بت لیلة فقط والله و فی مالی حق یسألنیه، ثم قال: أی شیء معکم من النفقة؟ قلت: عندی مائتا درهم، قال: أرنیها، فأتیته بها فزادنی فیها ثلاثین درهما و دینارین، ثم قال: تعش عندی، فجئت فتعشیت عنده. قال: فلما کان من القابلة لم أذهب إلیه، فأرسل إلی فدعانی من غده، فقال: ما لک لم تأتنی البارحة قد أشفقت علی؟ فقلت: لم یجیئنی رسولک، فقال: فأنا رسول نفسی إلیک ما دمت مقیما فی هذه البلدة، أی شیء تشتهی من الطعام؟ قلت: اللبن فاشتری من أجلی شاة لبونا. قال: فقلت له: علمنی دعاء! قال: أکتب: بسم الله الرحمن الرحیم یا من أرجوه لکل خیر، وآمن سخطه عند کل عثرة (شرّ)، یا من یعطی الکثیر بالقلیل، و یا من أعطی من سأله تحتنا منه و رحمته، یا من أعطی من لم یسأله ولم یعرفه صل علی محمد وأهل بیته، و أعطنی بمسألتک (بمسألتی إیاک) خیر الدنیا و جمیع خیر الآخرة، فإنه غیر منقوص لما أعطیت و زدنی من سعة فضلک یا کریم؛ ثم رفع یدیه فقال: یا ذا المن والطول، یا ذا الجلال والإکرام، یا ذا النعماء و الجود، إرحم شیبی من النار، ثم وضع یده علی لحیته و لم یرفعها إلا وقد امتلا ظهر کفه دموعا.
  34. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۵، ش۴.
  35. الرجال (ابن داود)، ص۷۱، ش۲۵۳.
  36. لکن سند الروایة ضعیف. (معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۳۰).
  37. «عن بشیر النّبّال، قال: سألت أبا جعفر(ع) عن الحمّام؟ فقال: ترید الحمّام؟ قلت: نعم، فأمر بإسخان الماء، ثم دخل فاتّزر بازار، فغطّی رکبتیه و سرّته ثم أمر صاحب الحمام فطلی ما کان خارجا من الإزار ثم قال: أخرج عنی ثم طلی هو ما تحته بیده ثم قال: هکذا فافعل». (الکافی، ج۶، ص۵۰۱، ح۲۲).
  38. علامه مامقانی بعد از نقل روایت الکافی نوشته است: و لعل فی اعتناء الإمام(ع) به و إدخاله الحمام معه بعد إسخانه نوع مدح. (تنقیح المقال، ج۱۲، ص۳۶۷ - ۳۶۸).
  39. و مما یدل علی سلامته: أن الکشّی روی - فی المفضل بن عمر- خبراً عن نصر، عن إسحاق البصری، عن ابن شمعون، عن ابن سنان، عن بشیر النّبّال؛ و طعن فی کل من تقدم علی بشیر و لم یطعن فیه. (رجال الکشّی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۲۱).
  40. قاموس الرجال، ج۲، ص۳۵۶، ش۱۱۶۲.
  41. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 554-556.
  42. ر.ک: رجال الکشّی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۶۹، ش۶۸۹. (متن حدیث در پانوشت مذهب راوی نقل شده است).
  43. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۶۸.
  44. ر.ک: الکافی، ج۶، ص۵۰۱، ح۲۲.
  45. ر.ک: رجال الکشّی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۷۵، ش۷۰۵.
  46. رجال الکشّی (إختیار معرفة الرجال)، ص۵۵۶، ش۱۰۵۰.
  47. علی بن شجرة بن میمون بن أبی أراکة النّبّال روی أبوه عن أبی جعفر و أبی عبدالله(ع)، و أخوه الحسن بن شجرة روی، و کلهم ثقات وجوه جلة. (رجال النجاشی، ص۲۷۵، ش۷۲۰).
  48. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 556-557.