دعوت به شناخت اهل حق

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۵ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

دعوت به شناخت اهل حق یکی از اهداف ارسال رسولان الهی و تبلیغ رسالت الهی است.

قرآن

﴿بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ * وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ * قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ[۱].

حدیث

  1. الأمالی، مفید ـ به نقل از اصبغ بن نُباته ـ: حارث هَمْدانی با گروهی از شیعیان که من نیز در میان آنان بودم، بر امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) وارد شد. حارث در حالی که بیمار بود، خمیده راه می‌رفت و با عصایش بر زمین می‌کوبید. از آنجا که حارث نزد امیر مؤمنان(ع) منزلتی داشت، امام به او رو کرد و فرمود: «حالت چه طور است، ای حارث؟». حارث گفت: ای امیرمؤمنان! روزگار، پیرم ساخته و مشاجره یارانت با یکدیگر در جلوی خانه‌ات، به آتشِ عطش و تشنگی من افزوده است. فرمود: «مشاجره آنان در چیست؟». حارث گفت: در باره تو و سه تن خلیفه پیش از تو مشاجره دارند. برخی به افراط‌گراییده، گزافه می‌گویند. گروهی میانه‌رو و پیروند، و جمعی در حالت تردید و شک به سر می‌برند و نمی‌دانند گامی پیش یا واپس‌نهند. فرمود: «بس کن، ای برادر هَمْدانی! بدان که بهترینِ شیعیانم، گروه میانه‌روند، که غلوکننده به سوی آنها باز می‌گردد و عقب مانده به آنها می‌پیوندد». حارث به امام گفت: پدر و مادرم فدایت! ای کاش زنگار از دل‌هایمان برگیری و ما را در این باره به بینشی برسانی. فرمود: «بس است! تو کسی هستی که کار بر تو مشتبه شده است. دین خدا با انسان‌ها شناخته نمی‌شود؛ بلکه با نشانه حق، شناخته می‌شود. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی. ای حارث! حق، بهترین سخن است و آنکه آن را آشکار سازد، مجاهد است»[۲].
  2. البیان و التبیین: در حالی که علی بن ابی طالب(ع) بالای منبر بود، حارث بن حوط لَیثی در برابر ایشان ایستاد و گفت: تو گمان می‌بری که ما گمان داریم طلحه و زبیر بر گم راهی‌اند؟ امام فرمود: «ای حارث! حق بر تو مشتبه شده است. حق با افراد، شناخته نمی‌شود. پس حق را بشناس تا اهلش را بشناسی»[۳].
  3. امام علی(ع) ـ در نامه‌اش به مردم مصر، آن هنگام که اَشتر را بر آنان گمارد ـ: امّا بعد، من بنده‌ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در روزگار ترس نمی‌خوابد و در ساعت‌های وحشت، از دشمنان روی بر نمی‌گردانَد. بر بدکاران، از سوزش آتش، سخت‌تر است. او مالک بن حارث از قبیله مَذحِج است. در آنچه حق است، سخن او را بشنوید و فرمان او را اطاعت کنید[۴].[۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «(نه،) بلکه گفتند: ما به راستی پدرانمان را بر آیینی یافته‌ایم و ما نیز در پی آنان رهجوییم. * و بدین‌گونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیم‌دهنده‌ای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافته‌ایم و آثار آنان را پی می‌گیریم. * گفت: حتّی اگر برای شما از آنچه پدران خود را بر آن یافته‌اید چیزی رهنمون‌تر بیاورم؟ گفتند: ما آنچه را بدان فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم». سوره انبیا، آیه ۹۲.
  2. «الأمالی للمفید عن الأصبغ بن نباتة: دَخَلَ الحارِثُ الهَمدانِیُّ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ(ع) فی نَفَرٍ مِنَ الشّیعَةِ وکُنتُ فیهِم، فَجَعَلَ الحارِثُ یَتَأَوَّدُ فی مِشیَتِهِ، ویَخبِطُ [الخَبْط: الضرْب (المصباح المنیر: ۱۶۳ «خبط»)] الأَرضَ بِمِحجَنِهِ [المِحْجَن: عصا مُعقَّفة الرأس کالصَّولَجان، والمیم زائدة (النهایة: ۱ ص۳۴۷ «حجن»)]، وکانَ مَریضا، فَأَقبَلَ عَلَیهِ أمیرُ المُؤمِنینَ(ع) ـ وکانَت لَهُ مِنهُ مَنزِلَةٌ ـ فَقالَ: کَیفَ تَجِدُکَ یا حارِثُ؟ فَقالَ: نالَ الدَّهرُ، یا أمیرَ المُؤمِنینَ، مِنّی، وزادَنی اُوارا [الاُوار ـ بالضمّ ـ: حرارة النار والشمس والعطش (النهایة: ۱ ص۸۰ «أور»)] وغَلیلاً اِختِصامُ أصحابِکَ بِبابِکَ. قالَ: وفیمَ خُصومَتُهُم؟ قالَ: فیکَ وفِی الثَّلاثَةِ مِن قَبلِکَ؛ فَمِن مُفرِطٍ مِنهُم غالٍ، ومُقتَصِدٍ تالٍ، ومِن مُتَرَدِّدٍ مُرتابٍ، لا یَدری أیُقدِمُ أم یُحجِمُ. فَقالَ: حَسبُکَ یا أخا هَمدانَ، ألا إنَّ خَیرَ شیعَتِی النَّمَطُ الأَوسَطُ؛ إلَیهِم یَرجِعُ الغالی، وبِهِم یَلحَقُ التّالی. فَقالَ لَهُ الحارِثُ: لَو کَشَفتَ ـ فِداکَ أبی واُمّی ـ الرَّینَ عَن قُلوبِنا، وجَعَلتَنا فی ذلِکَ عَلی بَصیرَةٍ مِن أمرِنا. قالَ(ع): قَدکَ [قَدْ: بمعنی حَسْب، ویقال للمخاطب: قَدْکَ؛ أی حَسْبُکَ (النهایة: 4 ص19 «قد»)] فَإِنَّکَ امرُؤٌ مَلبوسٌ عَلَیکَ؛ إنَّ دینَ اللّهِ لا یُعرَفُ بِالرِّجالِ، بَل بِآیَةِ الحَقِّ، فَاعرِفِ الحَقَّ تَعرِف أهلَهُ. یا حارِثُ، إنَّ الحَقَّ أحسَنُ الحَدیثِ، وَالصّادِعُ بِهِ مُجاهِدٌ». الأمالی للمفید: ص۳، ح ۳، الأمالی للطوسی: ص۶۲۵، ح ۱۲۹۲، وفیه «فی شأنک والبلیّة» بدل «فیک وفی الثلاثة» و«قالٍ» بدل «تالٍ»، بشارة المصطفی: ص۴، وفیه «والٍ» بدل «تالٍ»، تأویل الآیات الظاهرة: ج ۲، ص۶۴۹، ح ۱۱، کشف الغمّة: ج ۲، ص۳۷، کلاهما نحوه، بحارالأنوار: ج ۶، ص۱۷۸، ح ۷.
  3. «البیان والتبیین: نَهَضَ الحارِثُ بنُ حَوطٍ اللَّیثِیُّ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ، وهُوَ عَلَی المِنبَرِ، فَقالَ: أتَظُنُّ أنّا نَظُنُّ أنَّ طَلحَةَ وَالزُّبَیرَ کانا عَلی ضَلالٍ؟ قالَ: یا حارِ، إنَّهُ مَلبوسٌ عَلَیکَ، إنَّ الحَقَّ لا یُعرَفُ بِالرِّجالِ؛ فَاعرِفِ الحَقَّ تَعرِف أهلَهُ». نهج البلاغة: الکتاب ۳۸، بحار الأنوار: ج ۳۳، ص۵۹۵، ح ۷۴۱ و راجع: الأمالی للمفید: ص۸۱، ح۴ والاختصاص: ص۸۰.
  4. «الإمام علیّ(ع) ـ مِن کِتابِهِ إلی أهلِ مِصرَ، لَمّا وَلّی عَلَیهِمُ الأَشتَرَ ـ:أمّا بَعدُ، فَقَد بَعَثتُ إلَیکُم عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ، لا یَنامُ أیّامَ الخَوفِ، ولا یَنکِلُ عَنِ الأَعداءِ ساعاتِ الرَّوعِ، أشَدُّ عَلَی الفُجّارِ مِن حَریقِ النّارِ؛ وهُوَ مالِکُ بنُ الحارِثِ أخو مَذحِجٍ، فَاسمَعوا لَهُ وأَطیعوا أمرَهُ فی ما طابَقَ الحَقَّ». نهج البلاغة: الکتاب 38، بحار الأنوار: ج ۳۳، ص۵۹۵، ح ۷۴۱، وراجع: الأمالی للمفید: ص۸۱، ح۴، والاختصاص: ص۸۰.
  5. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۵، ص۹۰-۹۴.