نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۴۱ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
شوق یا اشتیاق به معنای آرزومندی، میل و رغبت است[۱]. رغبت به چیزی که به نحوی غایب باشد، بر این اساس شوق خالی از دردِ جدایی و فراق نیست. تفاوت شوق و حب در این است که در مفهوم شوق عدم وصول نهفته است در این مرحله شوق و حب همراه یکدیگرند ولی با وصول به مطلوب، شوق از میان میرود و حب همچنان باقی است[۲]. گرچه دیدار جمالِ محبوب که مقصد اصلی است، به علتقصور ذاتی بشر، بعید به نظر میرسد، ولی لذتدیدار تلاش او را گستردهتر نموده و آرامش را از او سلب میکند، جز نقش جمالمحبوب چیزی نمیبیند و عظمت او سراسر وجودش را فراگرفته، دیدهاش را خیره، همراه با خشیت، قلبش مضطرب، همیشه در سوز و گداز خواهد بود. امیر المؤمنین(ع) میفرماید: «و اگر نبود مدتی که خداوند برای اهل تقوا نوشته است، جانها و ارواح آنان در این کالبد خاکی، به اندازۀ یک چشم به هم زدن استقرار نداشت، به دلیلشوق به ثواب و ترس از عقاب»[۳].[۴]
هرجا شوقصادق باشد، خوف هم همراه اوست. اگر در جایی شوق باشد ولی خوف نباشد، انسان راهی وادی غرور و فریب شده و هلاک میشود. از این رو انسانمؤمن در عین جدیت در عمل به عملش مغرور نیست. امام صادق (ع) فرمودند: اگر مقدار ترس و بیم در قلبمؤمن با مقدار امید و شوق آن وزن میشد، به قدر یک مثقال، یکی بر دیگری سنگینتر نبود. بنابراین شوق به ثواب و خوف از عقاب در افراد باتقوا، یک ملکۀ نفسانی است. یعنی هیچ وقت از روی غفلت این موازنه به هم نمیخورد[۵].
مبدأ شوق و خوف، تصور عظمتخالق است. وقتی انسانعظمتخالق را در ذهن مجسم کند، حالت شوق و خوف به او دست میدهد. هر مقدار عظمتخالق را درک کنی، همان اندازه عظمت وعدهها و تهدیدهای الهی را درک خواهی کرد. وقتی عظمتخدا را درک کردی، روی وعدهاش هم حساب میکنی، زیرا کسی که عظیم است، وعدهاش نیز عظیم است. خداوندعظیم اگر غضبناک شود، کوهها نیز نمیتوانند در برابر غضب او طاقت بیاورند. درک عظمتِ وعدهها و وعیدهای الهی موجب شوق همیشگی و خوف همیشگی میشود. بهشت نیز درهای مختلفی دارد که یکی از آنها درِ خوف و شوق است. این دو، یکی از راههای ورود به بهشت است[۶].
بالاترین درجات شوق
برترین و بالاترین مراتب شوق، شوق به خداوند سبحان است[۷]. شوقالهی آتشی است که خدای تعالی، در دل اولیای خود برمی افروزد، تا آنچه در دل آنها از خواطر واردات و عوارض و حاجات است بسوزاند[۸]. شوقالهی از جهتی قابل ادراک و از جهتی غیر قابل ادراک است که دو صورت دارد: اول: آنچه اندکی از آن نمایان شده ولی نیاز است که به صورت کامل آشکار و هویدا شود. دوم: جمالمحبوب که هویداست ولی در پس حجاب است. امر اول منتهای مطلوب عارفان که در آخرت محقق میشود و همین امر ضرورتاً موجب بروز شوق به استکمال است، این شوق در آخرت به رؤیت و مشاهده تجلیات الهی منجر میشود. ولی امر دوم امور الهی نامتناهی، که برای هر بندهای، برخی از آنها روشن میشود ولی برخی از آنها همچنان پیچیده و مبهم باقی میمانند. شاید این امور نه در دنیا و نه در آخرت به کمال نهایت نرسد، زیرا محال است نهایت آنچه از صفات و افعال الهی برای خداوند معلوم است برای بنده مکشوف شود. این شوق هرگز فرو نمینشیند و لذت لطایف نعمتها، احساس درد عدم وصول را کاسته و الطافکشف و شهود تا بینهایت ادامه مییابد[۹]. امام صادق (ع) در همین زمینه فرمودند: «هر کس مشتاق به لقای الهی شد، میل به طعام و شراب و لذت اینها از او قطع میشود و میل خواب و استراحت برطرف میشود و به دوست و رفیق انس نمیگیرد، و به آبادی پناه نمیبرد، لباس نرم و لطیف نمیپوشد، قرار و آرام نمیگیرد، شب و روز خداوند سبحان را عبادت میکند، و با زبان شوق با او راز و نیاز میکند، و درد دل خود را به او عرض میکند»[۱۰].
پانویس
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑ر.ک. علوی تراکمهای، سید مجتبی، شرح خطبه متقین در نهج البلاغه.