شوق به خدا
معناشناسی
شوق یا اشتیاق به معنای آرزومندی، میل و رغبت است[۱]. رغبت به چیزی که به نحوی غایب باشد، بر این اساس شوق خالی از دردِ جدایی و فراق نیست. تفاوت شوق و حب در این است که در مفهوم شوق عدم وصول نهفته است در این مرحله شوق و حب همراه یکدیگرند ولی با وصول به مطلوب، شوق از میان میرود و حب همچنان باقی است[۲]. گرچه دیدار جمالِ محبوب که مقصد اصلی است، به علت قصور ذاتی بشر، بعید به نظر میرسد، ولی لذت دیدار تلاش او را گستردهتر نموده و آرامش را از او سلب میکند، جز نقش جمال محبوب چیزی نمیبیند و عظمت او سراسر وجودش را فراگرفته، دیدهاش را خیره، همراه با خشیت، قلبش مضطرب، همیشه در سوز و گداز خواهد بود. امیر المؤمنین (ع) میفرماید: "و اگر نبود مدتی که خداوند برای اهل تقوا نوشته است، جانها و ارواح آنان در این کالبد خاکی، به اندازۀ یک چشم به هم زدن استقرار نداشت، به دلیل شوق به ثواب و ترس از عقاب"[۳].[۴]
رابطه شوق و خوف
هرجا شوق صادق باشد، خوف هم همراه اوست. اگر در جایی شوق باشد ولی خوف نباشد، انسان راهی وادی غرور و فریب شده و هلاک میشود. از این رو انسان مؤمن در عین جدیت در عمل به عملش مغرور نیست. امام صادق (ع) فرمودند: اگر مقدار ترس و بیم در قلب مؤمن با مقدار امید و شوق آن وزن میشد، به قدر یک مثقال، یکی بر دیگری سنگینتر نبود. بنابراین شوق به ثواب و خوف از عقاب در افراد باتقوا، یک ملکۀ نفسانی است. یعنی هیچ وقت از روی غفلت این موازنه به هم نمیخورد[۵].
بالاترین درجات شوق
برترین و بالاترین مراتب شوق]]، شوق به خداوند سبحان است[۶]. شوق الهی آتشی است که خدای تعالی، در دل اولیای خود برمی افروزد، تا آنچه در دل آنها از خواطر واردات و عوارض و حاجات است بسوزاند[۷]. شوق الهی از جهتی قابل ادراک و از جهتی غیر قابل ادراک است که دو صورت دارد:
- آنچه اندکی از آن نمایان شده ولی نیاز است که به صورت کامل آشکار و هویدا شود.
- جمال محبوب که هویداست ولی در پس حجاب است. امر اول منتهای مطلوب عارفان که در آخرت محقق میشود و همین امر ضرورتاً موجب بروز شوق به استکمال است، این شوق در آخرت به رؤیت و مشاهده تجلیات الهی منجر میشود.
ولی امر دوم امور الهی نامتناهی، که برای هر بندهای، برخی از آنها روشن میشود ولی برخی از آنها همچنان پیچیده و مبهم باقی میمانند. شاید این امور نه در دنیا و نه در آخرت به کمال نهایت نرسد، زیرا محال است نهایت آنچه از صفات و افعال الهی برای خداوند معلوم است برای بنده مکشوف شود. این شوق هرگز فرو نمینشیند و لذت لطایف نعمتها، احساس درد عدم وصول را کاسته و الطاف کشف و شهود تا بینهایت ادامه مییابد[۸]. امام صادق (ع) در همین زمینه فرمودند: "هر کس مشتاق به لقای الهی شد، میل به طعام و شراب و لذت اینها از او قطع میشود و میل خواب و استراحت برطرف میشود و به دوست و رفیق انس نمیگیرد، و به آبادی پناه نمیبرد، لباس نرم و لطیف نمیپوشد، قرار و آرام نمیگیرد، شب و روز خداوند سبحان را عبادت میکند، و با زبان شوق با او راز و نیاز میکند، و درد دل خود را به او عرض میکند"[۹].
مبدأ شوق به خدا
مبدأ شوق و خوف، تصور عظمت خالق است. وقتی انسان عظمت خالق را در ذهن مجسم کند، حالت شوق و خوف به او دست میدهد. هر مقدار عظمت خالق را درک کنی، همان اندازه عظمت وعدهها و تهدیدهای الهی را درک خواهی کرد. وقتی عظمت خدا را درک کردی، روی وعدهاش هم حساب میکنی، زیرا کسی که عظیم است، وعدهاش نیز عظیم است. خداوند عظیم اگر غضبناک شود، کوهها نیز نمیتوانند در برابر غضب او طاقت بیاورند. درک عظمتِ وعدهها و وعیدهای الهی موجب شوق همیشگی و خوف همیشگی میشود. بهشت نیز درهای مختلفی دارد که یکی از آنها درِ خوف و شوق است. این دو، یکی از راههای ورود به بهشت است[۱۰].
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: علوی تراکمهای، سید مجتبی، شرح خطبه متقین در نهج البلاغه.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ص۶۷۲.
- ↑ «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَی الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب»؛ نهج البلاغه، ص ۳۰۳.
- ↑ ر.ک: علوی تراکمهای، سید مجتبی، شرح خطبه متقین در نهج البلاغه.
- ↑ ر.ک: بهجتی اردکانی، محمد حسین، نمی از دریای راز.
- ↑ ر.ک: دهقانی، رضا، آینه فضیلت ج ۱ ص ۱۴۸.
- ↑ ر.ک: علوی تراکمهای، سید مجتبی، شرح خطبه متقین در نهج البلاغه.
- ↑ ر.ک: دهقانی، رضا، آینه فضیلت ج ۱ ص ۱۴۸.
- ↑ «الْمُشْتَاقُ لَا یَشْتَهِی طَعَاماً وَ لَا یَلْتَذُّ شَرَاباً وَ لَا یَسْتَطِیبُ رُقَاداً وَ لَا یَأْنَسُ حَمِیماً وَ لَا یَأْوِی دَاراً وَ لَا یَسْکُنُ عُمْرَاناً وَ لَا یَلْبَسُ ثِیَاباً لَیِّنَةً وَ لَا یَقِرُّ قَرَاراً وَ یَعْبُدُ اللَّهَ لَیْلًا وَ نَهَاراً رَاجِیاً بِأَنْ یَصِلَ إِلَی مَا یَشْتَاقُ إِلَیْهِ وَ یُنَاجِیَهُ بِلِسَانِ الشَّوْقِ مُعَبِّراً عَمَّا فِی سَرِیرَتِهِ کَمَا أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْ مُوسَی (ع)فِی مِیعَادِ رَبِّهِ وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضی وَ فَسَّرَ النَّبِیُّ ص عَنْ حَالِهِ أَنَّهُ مَا أَکَلَ وَ لَا شَرِبَ وَ لَا نَامَ وَ لَا اشْتَهَی شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ فِی ذَهَابِهِ وَ مَجِیئِهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً شَوْقاً إِلَی رَبِّهِ فَإِذَا دَخَلْتَ مَیْدَانَ الشَّوْقِ فَکَبِّرْ عَلَی نَفْسِکَ وَ مُرَادِکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ دَعْ جَمِیعَ الْمَأْلُوفَاتِ وَ اصْرِفْهُ عَنْ سِوَی مَعْشُوقِکَ وَ لَبِّ بَیْنَ حَیَاتِکَ وَ مَوْتِکَ لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَکَ وَ مَثَلُ الْمُشْتَاقِ مَثَلُ الْغَرِیقِ لَیْسَ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا خَلَاصُهُ وَ قَدْ نَسِیَ کُلَّ شَیْءٍ دُونَه»، مصباح الشریعة باب ۹۸.
- ↑ ر.ک: بهجتی اردکانی، محمد حسین، نمی از دریای راز.