اختلاف
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
اختلاف، غیرهمسویی[۱] (هر کسی راهی غیر از دیگری داشته باشد)، مقابل استواء و اتفاق[۲]: فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَيْنِهِمْ[۳].
برخی اختلافات از دیدگاه قرآن کریم تکوینی و در طبیعت ضروری و ثمربخش هستند؛ مانند:اختلاف شب و روز: وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ[۴]؛ اختلاف در زبان و رنگِ پوست در انسانها: وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ[۵]؛ اختلاف و گوناگونی میوهها و روییدنیها: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا[۶].
برخی دیگر اختلافات عارضی هستند؛ مانند: اختلاف بین انسانها که رفع آنها مطلوب قرآن است و راه حل قرآن برای رفع اختلافات بشری در دنیا، داوری بر اساس کلام خداست: وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ[۷] و در آخرت، خداوند بین مردم قضاوت خواهد کرد: فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ[۸] و انبیا داوران الهی برای رفع اختلافات بشر هستند و بر اساس کلام خدا در اختلافات بشری قضاوت میکنند و حق را از باطل جدا میسازند. البته از نظر قرآن همه انسانها امت واحدی بودند و اختلافات عارضی موجب تفکیک و جداشدن آنان گردید: وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا[۹][۱۰][۱۱].
واژه اختلاف در معانی و مفاهیم گوناگون بهکار رفته است. این مفاهیم عبارتاند از تفاوت، نابرابری، ناسازگاری و منازعه. امام علی(ع) هر یک از این معانی و مفاهیم را مورد نظر قرار داده است[۱۲].
اختلاف اصلی در جوامع بشری
- نخستین اختلافی که در جامعه بشر رخ داد، بر سر "فرمانروایی" و "ولایتامری" بوده است؛ در ماجرای هابیل و قابیل، روایات صحیحهای وجود دارد که بیان میکند اختلاف اصلی بر سر ولایت امر بوده است[۱۳].[۱۴].
- قابیل با آگاهی از اینکه حضرت آدم(ع) از سوی خدای متعال مأمور شده هابیل را "ولی امر" بعد از خود کند، به او حسد ورزید و او را کشت. بعضی گفتهاند نزاع هابیل و قابیل بر سرِ دختر بوده است؛ به این صورت که یک دختر جنیه و یک دختر انسیه وجود داشته و پس از قرعه مشخص شد دختر زیبا رو به نام هابیل در آمد. آنگاه قابیل حسادت ورزید و برادرش را کشت[۱۵]. این توجیهات، اعتباری ندارد[۱۶]، بلکه جنگ و نزاع بر ولایتامری بعد از حضرت آدم بوده است[۱۷].
- بیشک، تا مسأله ولایت حل نشود هیچ مسألهای در اسلام حل نخواهد شد؛ نهتنها از نظر عملی و در صحنۀ میدانی، مشکلات حل نخواهد شد، بلکه در صحنۀ نظر و اعتقاد نیز اگر مسئلۀ ولایت امر و صاحبان امر در جامعه اسلامی مشخص نشود، هیچ مسألهای حل نخواهد شد و آتش اختلاف و تفرقه دامنگیر همه چیز خواهد بود[۱۸].
- قرآن کریم میفرماید: ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ[۱۹]. تمام اسلام "شریعة الامر" است و چیزی غیر از این نیست. این شریعة الأمر صاحب الامرش همان ولیّ الأمر است؛ بدین رو اگر در تشخیص ولی امر اشتباهی صورت بگیرد، نتیجهاش خطای نظری در تشخیص اسلام است و به دنبال آن، این خطای راهبردی به حیطۀ عمل خواهد رسید[۲۰].
اختلاف در مفهوم منازعه و ناسازگاری
این مفهوم اختلاف در فرهنگ دینی، امری نکوهیده است. انسانها به سبب طبعهای گوناگون در بسیاری از امور با یکدیگر ناهمگوناند. اینگونه اختلاف، زمینه بروز اختلال در زندگی اجتماعی انسانها را فراهم میکند و جوامع انسانی را بهسوی ازهمگسیختگی پیش میبرد. امام علی(ع) با اشاره به تاریخ زندگی بشر، اختلاف و منازعه را بهطور کلّی شر دانسته و تجربه انسانی را حامل هیچگونه خیری در آن نمیداند[۲۱]. از اینرو اختلاف از خصوصیات اجتماع جاهلی بیان شده است [۲۲]، زدودن اختلاف از جامعه از رسالتهای پیامبران الهی است. مردمان با اجرای فرامین پیامبران(ع) به برادری دینی خواهند رسید[۲۳]. امام(ع) الفت و برادری و عدم اختلاف در جوامع را مایه آسایش و رفاه اجتماعی دانسته است که در سایه آن بهرهمندی از نعمتهای الهی میّسر میشود. در سایه آرامش و آسایش در جامعه امکان اجرای احکام الهی و حق و عدالت فراهم خواهد آمد. امام(ع) کوفیان را در مورد درگیری و نزاع و فرار از امر حق مورد نکوهش قرار میدهد و آنها را از عاقبت شوم اختلاف و نزاع که تسلط نااهلان بر آنهاست، با خبر میکند. جمعیتهای انسانی هر چند از نظر کمیت بالا باشند، اما به سبب اختلاف و تفرقه بین آنها، با مشکلاتی مواجه میشوند که درمانی برای آن متصوّر نیست[۲۴]. در عین حال، اتحاد و همبستگی مردمان عامل پیروزی است[۲۵]. از نگاه امام، اختلاف و منازعه اندیشه آدمی را مختل میکند[۲۶][۲۷].
امام علی(ع) در نهج البلاغه به عواملی اشاره دارد که برخی عامل اختلاف و برخی مانع اختلاف در جوامع بهشمار میروند. از جمله موانع اختلاف عبارتاند از: اشتراک مسلمانان در اعتقاد به خدا، پیامبر و کتاب الهی[۲۸]، یکسانی در خلقت و انسانیت افراد[۲۹]، مناسبات اجتماعی و منافع همگانی، عواطف و احساسات عمومی[۳۰]؛ نیز برخی از عوامل بروز اختلاف عبارتاند از: تکبر و غرور[۳۱]، بهرهگیری نامناسب از قدرت و زورمندی[۳۲]، انحراف عقیدتی[۳۳] و وحدت ظاهری اهل فسق و فجور[۳۴][۳۵].
اقسام اختلاف
اختلاف طبیعی
- اختلاف در آفرینش جهان پیرامون
- اختلاف در آفرینش انسان
اختلاف اجتماعی
ارزیابی اختلاف
اختلاف مثبت
اختلاف منفی
حل اختلاف
مرجع حل اختلاف
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۴.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۱۱۲؛ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۰۲.
- ↑ «آنگاه از میان ایشان چند دسته اختلاف ورزیدند» سوره مریم، آیه ۳۷.
- ↑ «و در پیاپی آمدن شب و روز» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
- ↑ «و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست» سوره روم، آیه ۲۲.
- ↑ «آیا ندیدی که خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد که از آن فرآوردههایی رنگارنگ برآوردیم؟» سوره فاطر، آیه ۲۷.
- ↑ «و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۶۴.
- ↑ «باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.
- ↑ «و مردم جز امّتی یگانه نبودند که اختلاف ورزیدند» سوره یونس، آیه ۱۹.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۳۱-۳۲.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۵۲-۵۳.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۹۲.
- ↑ در روایت، امام صادق(ع) از کسانی که گفتهاند نزاع فرزندان آدم(ع) در مورد ازدواج و انتخاب همسر بوده به شدت برآشفته شده و به راوی فرموده است: «أَمَا تَسْتَحْيِي أَنْ تَرْوِيَ هَذَا عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ آدَمَ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ فَفِيمَ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ فَقَالَ: فِي الْوَصِيَّةِ ثُمَّ قَالَ لِي: يَا سُلَيْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى آدَمَ أَنْ يَدْفَعَ الْوَصِيَّةَ وَ اِسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ إِلَى هَابِيلَ، وَ كَانَ قَابِيلُ أَكْبَرَ مِنْهُ، فَبَلَغَ ذَلِكَ قَابِيلَ فَغَضِبَ فَقَالَ: أَنَا أَوْلَى بِالْكَرَامَةِ وَ الْوَصِيَّةِ فَأَمَرَهُمَا أَنْ يُقَرِّبَا قُرْبَاناً بِوَحْيٍ مِنَ اللَّهِ إِلَيْهِ فَفَعَلاَ، فَقَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِيلَ فَحَسَدَهُ قَابِيلُ فَقَتَلَهُ»، «آيا شرم نمیکنی كه چنين چيزى را به پیامبر خدا آدم نسبت میدهى؟»، گفتم: «پس، از روی چه قابیل، هابیل را کشت؟» فرمود: «بهسبب وصیّت». آنگاه فرمود: «ای سلیمان! همانا خداوند تبارکوتعالی به آدم(ع) وحی فرمود تا وصیّت و اسم اعظم الهی را به هابیل دهد؛ حال آنکه قابیل بزرگتر بود». این سخن به قابیل رسید و خشمگین گشت و گفت: من به کرامت و وصیّت سزاوارترم. پس آدم به فرمان خداوند ایشان را امر کرد تا قربانی پیشکش کنند و چنین کردند و خدا قربانی هابیل را پذیرفت و قابیل نیز رشک ورزید و او را کشت». عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۳۱۲؛ فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، الصافی، ج۲، ص۲۸.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ احتمال میرود منشأ این تحلیلهای نادرست، برخی روایات معتبر یا نامعتبر باشد؛ از جمله: «عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَى آدَمَ حَوْرَاءَ مِنَ الْجَنَّةِ فَزَوَّجَهَا أَحَدَ اِبْنَيْهِ وَ تَزَوَّجَ الْآخَرُ اِبْنَةَ الْجَانِّ»، «از برید بن معاویۀ عجلی روایت کرده که امام باقر(ع) فرمود: خداوند تبارک و تعالی حوریّهای از بهشت فرو فرستاد و آدم او را بیکی از پسران خود تزویج کرد، و فرزند دیگرش را دختری از بنی جانّ تزویج نمود». ابنبابویه (صدوق)، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۳۸۲. در روایتی دیگر نیز آمده است: «فَلَمَّا أَدْرَكَ قَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَظْهَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ جِنِّيَّةً مِنْ وُلْدِ الْجَانِّ يُقَالُ لَهَا جُهَانَةُ فِي صُورَةِ إِنْسِيَّةٍ فَلَمَّا رَآهَا قَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ جُهَانَةَ مِنْ قَابِيلَ فَزَوَّجَهَا مِنْ قَابِيلَ ثُمَّ وُلِدَ لآِدَمَ هَابِيلُ فَلَمَّا أَدْرَكَ هَابِيلُ مَا يُدْرِكُ الرَّجُلُ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَى آدَمَ حَوْرَاءَ وَاِسْمُهَا تُرْكُ الْحَوْرَاءِ فَلَمَّا رَآهَا هَابِيلُ وَمِقَهَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى آدَمَ أَنْ زَوِّجْ تُرْكاً مِنْ هَابِيلَ»، «چون قابیل به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، دختری از فرزندان جنّیان را که جهانه نام داشت، به شکل یک انسان ظاهر و آشکار کرد؛ به محض آنکه نگاه قابیل به او افتاد، مهر او نیز به دلش افتاد، پس خداوند به آدم(ع) وحی فرستاد که جهانه را به عقد قابیل در آور و آدم چنین کرد. پس از آن، هابیل به دنیا آمد و چون به سنّ بلوغ و تشخیص رسید، خداوند عزّوجلّ، حوری بهشتی را که ترک نام داشت، بهسوی آدم و به زمین فرستاد؛ بهمحض آنکه نگاه هابیل به او افتاد، مهر و او به دلش افتاد، پس خداوند به آدم وحی فرستاد که ترک را به عقد هابیل در آور». مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۲۲۶.
- ↑ مقصود این است که نزاع هابیل و قابیل بر سر دختر نبوده، بلکه بر سر ولایت الله بعد از آدم بوده، اما اینکه هابیل یا قابیل با چه کسی و چگونه ازدواج کردهاند سخنی دیگر است که موضوع بحث ما در اینجا نیست.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ «سپس تو را بر شریعتی از امر برگماشتیم» سوره جاثیه، آیه ۱۸.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۵
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۵
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۸
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۵
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۰۶
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۹۲ - ۹۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
- ↑ خطبه ۲۳۴
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶۴
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۹۰
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۹۲- ۹۳.