قذف در فقه اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

قذف در اصل به معنای پرتاب کردن چیزی است. گویی قذف کننده با عمل خود کلمهء آزار دهنده‏‌ای را به سوی طرف مقابلش پرتاب می‏‌کند.[۱] به قذف کننده «قاذف»، به قذف شونده «مقذوف» و به عمل قاذف «قذف» گویند.

حکم تکلیفی

قذف حرام و جزو هفت گناه کبیره و بزرگ است. خدای تعالی‏َ قذف کننده را فاسق و دروغگو خوانده است.[۲]

سبب قذف

قذف با نسبت دادن زنا یا لواط تحقق می‌‏یابد. آیا با نسبت دادن مساحقه نیز تحقق می‌یابد یا نه؟ محل اختلاف است.[۳]

قذف با الفاظ صریح

قذف یا با الفاظ صریح است و یا با الفاظ غیر صریح. بدون شک، قذف با الفاظ صریح تحقق می‏یابد، مانند آنکه بگوید: زنا یا لواط کردی.[۴] اگر به فرزندش که به فرزندی وی اقرار کرده یا شرعاً حکم به فرزندی او شده است، بگوید: تو فرزند من نیستی یا به دیگری بگوید: تو فرزند پدرت نیستی، قذف محقق و حدّ قذف بر قاذف ثابت می‏‌شود.[۵]

اگر به کسی بگوید: ای فرزندزن زناکار، حدّ قذف بر گوینده ثابت می‏‌شود؛ همچنین اگر بگوید: ای فرزند مرد زناکار، حدّ قذف بر قاذف ثابت می‌‏گردد، و اگر بگوید: تو فرزند مرد و زنِ زناکاری، دو حدّ قذف بر گوینده ثابت می‏‌شود.[۶]

اگر بگوید: از راه زنا به دنیا آمده‏‌ای، آیا حدّ قذف ثابت می‏‌شود یا نه و بنا بر ثبوت، آیا دو حدّ قذف ثابت می‏‌شود یا تنها یک حدّ؟ مسئله اختلافی است.[۷]

اگر بگوید: مادرت تو را از زنا به دنیا آورده است، آیا حدّ قذف ثابت می‏‌شود یا نه؟ مسئله محل اختلاف است. قول نخست به اشهر نسبت داده شده است.[۸]

چنانچه به مردی بگوید: ای همسر زناکار، حدّ قذف بر گوینده ثابت می‏‌گردد. همچنین اگر بگوید: ای پدرِ زنِ زناکار و یا برادرِ زنِ زناکار، حدّ قذف بر قاذف ثابت می‏‌شود.[۹]

اگر بگوید: با فلانی زنا یا لواط کرده‏ای، آیا دو حدّ قذف ثابت می‏‌شود یا یک حدّ؟ مسئله محلّ اختلاف است.[۱۰]

چنانچه مردی به زنی بگوید: با تو زنا کردم، آیا حدّ قذف بر گوینده ثابت می‏‌شود یا نه؟ مسئله محل اختلاف است.[۱۱]

قذف با الفاظ غیر صریح

قذف با الفاظ غیر صریح در صورتی که در عرف گوینده مفهوم قذف را برساند، حدّ قذف ثابت می‏‌شود؛ همچنین اگر در عرف مخاطب، رسانندهء مفهوم قذف باشد و گوینده نیز آن را بر حسب عرف او گفته باشد. اما اگر مفهوم قذف را نرساند و یا معنایی دیگر داشته باشد، ثابت نمی‏گردد. البته تعزیر ثابت می‏‌شود، به شرط آنکه مفاد آن آزار دهنده و ناراحت کنندهء مخاطب باشد، مانند نسبت بی‌غیرتی.[۱۲]

قذف جمعی

اگر کسی جمعی را قذف کند، به قول مشهور در صورتی که قذف با یک لفظ صورت گیرد، مانند آنکه بگوید: اینان زناکاراند، چنانچه همهء آنان با هم قاذف را برای اجرای حدّ نزد حاکم ببرند، یک حدّ جاری می‏‌شود؛ اما اگر هر کدام جداگانه مطالبهء اجرای حد کند، به نفع هر کدام، یک حد بر قاذف ثابت می‏‌شود و چنانچه هر یک از آنان را جداگانه قذف کند، برای هر کدام، یک حد قذف بر قاذف ثابت می‏‌شود. از برخی قدما نقل شده که در صورت نخست، مطلقا یک حدّ ثابت است و در صورت دوم، چنانچه با هم نزد قاضی مطالبهء اجرای حدّ قذف کنند، یک حدّ جاری می‏‌شود و اگر جدای از هم مطالبه کنند، برای هر کدام، بر قاذف حدّی جداگانه ثابت می‏‌شود. از برخی دیگر نقل شده که چنانچه نام آن افراد را نَبَرد، یک حد ثابت می‏‌شود؛ اما اگر نام تک تک آنان را برده باشد، به تعداد افراد مقذوف، حدّ ثابت می‏‌شود.[۱۳]

قذف زوجه

قذف زوجه توسط زوج، بدون بیّنه و بدون ادّعای مشاهدهء زنا، موجب ثبوت حدّ قذف است؛ لیکن اگر زوج به همسرش نسبت زنا دهد و مدّعی مشاهدهء آن باشد و بیّنه‏‌ای نیز بر آن نداشته باشد، برای دفع حدّ قذف باید همسرش را لعان کند. در صورت لعان، حدّ قذف بر زوج جاری نمی‏‌شود.[۱۴]

تکرار قذف زوجه پیش از لعان او و یا قبل از اجرای حدّ، موجب تکرار حدّ نخواهد شد؛ اما اگر حدّ جاری شود، سپس قذف تکرار گردد آیا حد تکرار می‏‌شود یا نه؟ مسئله محل اختلاف است. همچنین اگر بعد از لعان دوباره قذف تکرار شود.[۱۵]

راه ثبوت

قذف با شهادت دو مرد عادل و یا دو بار اقرار قاذف ثابت می‏‌شود. البته در اقرار، وجود شرایط عام در پذیرش اقرار - همچون تکلیف، آزاد بودن و اختیار - شرط است. شهادت زنان مطلقا در حدّ قذف پذیرفته نیست.[۱۶]

مقدار حدّ

حدّ قذف هشتاد تازیانه است. اگر حدّ قذف دو بار بر کسی جاری شود، وی بار سوم و بنابر قولی بار چهارم کشته می‏‌شود.[۱۷]

اقامهء حدّ

حدّ قذف تنها پس از درخواست مستحق (مقذوف یا وارث او) اجرا می‏‌شود و در صورت عفوِ قبل از اجرا، حدّ ساقط می‏‌شود؛ بلکه پس از عفو، حق درخواست اجرای حدّ از حاکم ندارد.[۱۸].[۱۹]

منابع

پانویس

  1. مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۲۴ - ۴۲۵؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۲؛ نور، ص:۴ و ۱۳
  2. مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۲۴ - ۴۲۵؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۲؛ نور، ص:۴ و ۱۳
  3. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۲ - ۴۰۳
  4. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۲ - ۴۰۳
  5. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۳ - ۴۰۴.
  6. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۴ - ۴۰۵.
  7. الروضة البهیة، ج۹، ص:۱۶۷ - ۱۶۸؛ مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۲۶ - ۴۲۷؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص: ۴۰۵ - ۴۰۶.
  8. کتاب السرائر، ج۳، ص:۵۱۷؛ مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۲۸؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۶.
  9. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۶.
  10. المقنعة، ص:۷۹۳؛ المبسوط، ج۸، ص:۱۶؛ مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۲۹ - ۴۳۰؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۶ - ۴۰۷.
  11. مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۳۲.
  12. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۰۹ - ۴۱۲.
  13. مسالک الافهام، ج۱۴، ص:۴۴۳ - ۴۴۴؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۲۰ - ۴۲۲
  14. جواهر الکلام، ج۳۰، ص:۲۴ و ج۳۴، ص:۶۵
  15. جواهر الکلام، ج۳۴، ص:۷۹ - ۸۰
  16. الروضة البهیة، ج۹، ص:۱۸۸؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۳۰
  17. غایة المرام، ج۴، ص:۳۳۴؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۲۷؛ تکملة منهاج الصالحین، ص:۴۲
  18. مسالک الافهام، ج۱۴/، ص:۴۴۷ - ۴۴۸؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۲۵ - ۴۲۶.
  19. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۶، صفحه ۵۱۱-۵۱۳.