اولوالعزم در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اولوالعزم به معنای صاحبان عزم و اراده است و در اصطلاح به پنج تن از پیامبران الهی گفته می‌شود که دارای رسالتی جهانی هستند. برخی اولوالعزم را به معنای صبر، عهد و یا به معنای صاحب کتاب و شریعت می‌دانند.

مقدمه

اولوالعزم، به معنای صاحبان عزم و اراده و اصطلاحاً به پنج تن از پیامبران بزرگ گفته می‌شود که دین و دعوتشان جهانی بود و برای هدایت مردم شرق و غرب و جنّ و انس، مبعوث شده بودند[۱]. این پیامبران، صاحب شریعت و کتاب آسمانی بودند[۲]. پیامبران اولوالعزم عبارتند از: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد (ص) در قرآن نیز از آنان یاد شده است[۳]. پیامبرانی که در فاصله میان اینان برانگیخته می‌شدند، پیرو و ترویج‌کننده دین و کتاب پیامبر قبلی بودند[۴].

ویژگی‌های انبیای اولوالعزم

در قرآن کریم از برخی انبیا الهی به عنوان اولوالعزم یاد شده است: ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ[۵]. درباره این که مقصود از اولوالعزم چیست و انبیای اولوالعزم چه کسانی هستند سه نظریه مطرح شده است:

  1. برخی عزم را به معنای صبر دانسته‌اند و پیامبران اولوالعزم را به پیامبران دارای صبر و تحمل در مقابل سختی‌ها و مشکلات تبلیغ احکام الهی تفسیر نموده‌اند. به دلیل آنکه در آیه اولوالعزم از میان صفات، صفت صبر به عنوان یک صفت برجسته برای پیامبران اولوالعزم مطرح شده است[۶].
  2. بعضی از مفسرین با استناد به برخی از روایات، عزم در کلمه اولوالعزم را به معنای عهد دانسته‌اند. بعضی هم این معنا را از بعضی آیات قرآن همچون آیه ۷و ۸ سوره احزاب استظهار نموده‌اند چرا که در این آیات به مسئله گرفتن عهد و میثاق از انبیایی بزرگ همچون حضرت نوح (ع)، حضرت ابراهیم (ع)، حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع)، و محمد (ص) اشاره شده است. همچنین در آیاتی دیگر از انبیایی همچون آدم نام برده شده است که در عمل به عهد و میثاق الهی موفق نبوده است و از این عدم موفقیت به فقدان عزم در ایشان اشاره شده است. بنابراین عزم به معنای عهد و میثاق می‌باشد[۷]. مطابق این تفسیر منظور از اولوالعزم پیامبرانی هستند که خداوند از آنها بر عبودیت و اطاعت تامه خویش [۸]. یا بر ولایت پیامبر خاتم (ص) و اهل بیت (ع) ایشان[۹] پیمان گرفته است.
  3. عده دیگری از مفسرین با توجه به پاره‌ای از روایات دیگر، انبیای اولوالعزم را به انبیاء دارای کتاب و شریعت تفسیر نموده‌اند[۱۰] به عنوان نمونه در روایتی از امام رضا (ع) سؤال شد که چگونه ایشان اولوالعزم شدند حضرت فرمودند: زیرا حضرت نوح (ع) همراه با کتاب و شریعت مبعوث شد و هر کس بعد از ایشان آمد طبق کتاب و شریعت و روش ایشان عمل کرد تا این که حضرت ابراهیم (ع) با کتاب و صحف جدید آمد و هر پیامبری بعد از ایشان آمد طبق شریعت حضرت ابراهیم (ع) عمل کرد. تا این که جناب حضرت موسی (ع) آمد و تورات را که کتاب جدیدی بود آورد و بعد از آن هم مسیح با انجیل که شریعت جدیدی بود آمد و تا زمان پیامبر اسلام (ص) هر کس می‌آمد طبق شریعت حضرت عیسی (ع) عمل می‌کرد تا این که پیامبر اسلام (ص) با قرآن و شریعت جدیدی آمد که حرام و حلال آن تا روز قیامت به همان صورت باقی خواهد ماند[۱۱].

در مورد تعداد و مصادیق پیامبران اولوالعزم نیز بین مفسرین اختلافاتی وجود دارد:

از پاره ای مفسرین نقل شده است که تمام رسولان الهی را اولوالعزم دانسته‌اند و برخی اولوالعزم را هیجده رسولی دانسته‌اند که نامشان در آیات ۸۲ تا ۹۰ سوره انعام آمده است چون خداوند بعد از نام این انبیاء (ع) فرموده است: [۱۲]. و برخی بر اساس بعضی روایات، انبیای اولوالعزم را نه نفر دانسته و برخی دیگر آنها را هفت یا شش نفر دانسته‌اند[۱۳].

علامه طباطبایی و بعضی دیگر از مفسران اولوالعزم را پنج پیامبر صاحب شریعت، یعنی حضرت نوح (ع)، حضرت ابراهیم (ع)، حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع)، و محمد (ص) دانسته‌اند [۱۴] گفته شده است روایات دال بر این مطلب در حد مستفیض است[۱۵] اما در مقابل، بعضی دیگر معتقدند به دلیل آنکه این روایات به حد تواتر نمی‌رسد، مفید یقین نیست و از آیات قرآن دلالتی قطعی بر انحصار پیامبران صاحب کتاب و شریعت در پنج نفر، در دست نیست. اگر به روایت یا روایاتی[۱۶]دست یابیم که پیامبران اولوالعزم یا صاحبان کتاب و شریعت را بیش از این پنج نفر بیان کرده بود می‌توان مفاد آن را تصدیق کرد[۱۷].

بنابراین که مقصود از انبیای اولوالعزم انبیای دارای شریعت باشند این مسأله مطرح شده است که آیا رسالت ایشان جهانی بوده یا آنکه هر کدام به سوی قوم خاصی مبعوث شده‌اند؟ البته در مورد جهانی بودن رسالت پیامبر اسلام (ص) تردید و اختلافی وجود ندارد اما در مورد دیگر انبیای اولوالعزم سه نظریه مطرح شده است:

  1. رسالت انبیای اولوالعزم رسالت جهانی بوده است. علامه طباطبایی از طرفداران این نظریه است ایشان برای اثبات مدعای فوق شواهدی از آیات ارائه کرده‌اند[۱۸]. البته توضیح داده شده که انبیای اولوالعزم و صاحب کتاب دوگونه دعوت داشته‌اند یکی دعوت به خداپرستی، توحید و نفی شرک، و دیگری دعوت به احکام و شرایع خاص. دعوت نخست جهانی بوده است بر خلاف دعوت دوم که به قوم خاصی اختصاص داشته است و آنان مکلف می‌‌شدند به آن احکام عمل کنند.
  2. رسالت انبیای اولوالعزم رسالت جهانی نبوده است. برای مثال حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) به سوی بنی اسرائیل برانگیخته شدند و دعوت آنان به این قوم اختصاص داشت. ظاهر برخی آیات نیز مؤید این مدعاست مثل: ﴿وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ[۱۹] و نیز مفاد ظاهر آیات دیگری همچون: ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ[۲۰]، ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا [۲۱]، ﴿فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى[۲۲]، ﴿أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ[۲۳]، ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْهُدَى وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ[۲۴] این است که رسالت این پیامبران جهانی نبوده است. بنابراین، بین این که پیامبری صاحب کتاب آسمانی (اولوالعزم) باشد و رسالتش رسالتی جهانی باشد تلازمی نیست.
  3. نظریه سوم آن است که ا گر معنای جهانی بودن آن باشد که پیامبر موظف است رسالت خویش را نه تنها به قوم خویش که به همه اقوام و ملل عمده جهان برساند، رسالت بسیاری از پیامبران حتی حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) جهانی نبوده است. اما اگر جهانی بودن را به معنای لزوم ابلاغ رسالت در صورت مواجهه با دیگر اقوام و لزوم پیروی بر همه مکلفان مطلع بگیریم رسالت همه پیامبران عام، فراگیر و جهانی بوده است.

بنابراین به یک معنا از جهانی بودن رسالت، دعوت بسیاری از انبیا جهانی نبوده است و به معنای دیگر، رسالت همه انبیا جهانی بوده است[۲۵].[۲۶]

پیامبران اولوالعزم و رسالت جهانی

بنابر این که مقصود از انبیای اولوالعزم انبیای دارای شریعت جدید باشند، این مسئله مطرح شده است که آیا رسالت ایشان جهانی بوده یا آنکه هر کدام به سوی قوم خاصی مبعوث شده‌اند؟ البته در مورد جهانی بودن رسالت پیامبر اسلام(ص) تردیدی وجود ندارد، اما در مورد دیگر انبیای اولوالعزم سه نظریه مطرح شده است:

  1. دیدگاه علامه طباطبائی: نظریه نخست آن است که رسالت انبیای اولوالعزم جهانی بوده است. علامه طباطبائی از طرفداران این نظریه است. ایشان برای اثبات مدعای فوق، شواهدی از آیات ارائه کرده‌اند[۲۷]. البته توضیح داده شده که انبیای اولوالعزم و صاحب کتاب دوگونه دعوت داشته اند: یکی دعوت به خداپرستی، توحید و نفی شرک و دیگری دعوت به احکام و شرایع خاص. دعوت نخست جهانی بوده است، برخلاف دعوت دوم که به قوم خاصی اختصاص داشته و آنان مکلف بودند به آن احکام عمل کنند.
  2. مفاد ظاهر برخی آیات: نظریه دوم آن است که رسالت انبیای اولوالعزم جهانی نبوده است؛ برای مثال موسی(ع) و عیسی(ع) به سوی بنی اسرائیل برانگیخته شدند و دعوت آنان به این قوم اختصاص داشت. ظاهر برخی آیات مانند: ﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ[۲۸] نیز مؤید این مدعاست و نیز مفاد ظاهر آیات دیگری همچون: صف آیه ۶، اسراء آیه ۱۰۱، طه آیه ۴۷، شعراء آیه ۱۷، و غافر آیه ۵۳ این است که رسالت این پیامبران جهانی نبوده است. بنابراین بین اینکه پیامبری صاحب کتاب آسمانی (اولوالعزم) باشد و رسالتش رسالتی جهانی باشد، تلازمی نیست.
  3. نظریه تفصیل: نظریه سوم آن است که اگر معنای جهانی بودن آن باشد که پیامبر موظف است رسالت خویش را نه تنها به قوم خویش، که به همه اقوام و ملل عمده جهان برساند، رسالت بسیاری از پیامبران حتی موسی(ع) و عیسی(ع) جهانی نبوده است. اما اگر جهانی بودن را به معنای لزوم ابلاغ رسالت در صورت مواجهه با دیگر اقوام و لزوم پیروی بر همه مکلفان مطلع بگیریم، رسالت همه پیامبران فراگیر و جهانی بوده است. بنابراین یک معنا از جهانی بودن رسالت، دعوت بسیاری از انبیا جهانی نبوده و به معنای دیگر، رسالت همه انبیا جهانی بوده است[۲۹].[۳۰]

تعداد و مصادیق پیامبران اولوالعزم

در این که پیامبران اولوالعزم چه کسانی بودند، در میان مفسران نیز گفت و گوهای بسیاری است؛ و احتمالات و تفسیرهای متعددی ذکر شده که بسیاری از آنها فاقد مدرک قابل قبول است؛ از جمله:

  1. تمام رسولان الهی اولوالعزم بودند؛ چراکه همه دارای عزمی راسخ و اراده ای محکم بوده‌اند. در تفسیر مجمع البیان این سخن از اکثر مفسران نقل شده است[۳۱].
  2. پیامبران اولوالعزم ۳۱۳ نفر بودند، چنان‌که در تفسیر الدر المنثور از جابر بن عبدالله انصاری - بی‌آنکه از پیامبر اکرم(ص) نقل کند - نقل شده که می‌گوید: «به من چنین رسیده که اولوالعزم از پیامبران ۳۱۳ نفر بودند»[۳۲].
  3. بعضی آنها را همان ۱۸ رسولی می‌دانند که در آیات ۸۲ تا ۹۰ سوره انعام آمده است[۳۳]. چون خداوند بعد از نام این انبیا فرموده است: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ[۳۴]، در حالی که در آیات فوق هیچ گونه نشانه ای برای اثبات این مدّعا وجود ندارد.
  4. بر اساس برخی روایات، منظور پیامبرانی هستند که در برابر آزار و اذیت قوم خود و شداید و مشکلات تبلیغ و رسالت، صبر و شکیبایی ورزیدند و تعدادشان نه نفر بود: نوح، ابراهیم، اسماعیل، یعقوب، یوسف، ایوب، موسی، داوود، و عیسی(ع)[۳۵]. روشن است پیامبرانی که در برابر مشکلات و سختی‌ها صبر کردند، منحصر به این تعداد نبودند، بلکه بسیاری از آنها گرفتار مشکلاتی سخت‌تر شدند؛ به علاوه گرفتاری در مشکلات، دلیل بر اولوالعزم بودن آنها نیست.
  5. آنها پیامبرانی بودند که در برابر آزار دشمنان صبر کردند، و تعدادشان شش نفر بود: نوح و ابراهیم و اسحاق (اسماعیل) و یعقوب و یوسف و ایوب(ع). البته پیامبران صابر و شکیبا منحصر به اینها نیستند، بلکه پیامبرانی چون لوط و یحیی و جرجیس(ع) و مانند آنها نیز متحمل فشارها و آزارهای شدیدی شدند.
  6. آنها پیامبرانی بودند که مأمور به جهاد شدند و در مسیر آیین خدا با دشمنان پیکار کردند و تعدادشان شش نفر بود: نوح و هود و صالح و موسی و داوود و سلیمان(ع). اشکال این تفسیر نیز روشن است؛ زیرا نه همه این شش نفر با دشمنان جنگیدند، نه غیر آنها مطلقاً پیکار نکردند[۳۶]![۳۷]
  7. بهترین تفسیری که برای اولوالعزم در قرآن مجید، این است که آنها پیامبرانی بودند که شریعت و آیین تازه ای با خود آوردند و آنها چهار نفر از پیشینیان بودند: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی(ع) که با پیامبر اسلام(ص) پنج نفر می‌شوند. تعبیر «اولوالعزم» به دلیل آن است که این پیامبران صاحب شریعت و آیین جدید بودند و نسبت به سایر پیامبران مسئولیت بسیار سنگین تری داشتند و برای انجام آن عزم و اراده محکم‌تری لازم داشتند. در حدیثی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز به این معنا اشاره شده، و مؤیدات فراوان نقلی و تاریخی برای آن وجود دارد.

مرحوم طبرسی در مجمع البیان این قول را از ابن عباس نقل کرده، و در روح المعانی نیز این تفسیر از آن دو امام بزرگوار و همچنین از ابن عباس نقل شده است، ضمناً از مفسر معروف سیوطی نقل می‌کند که این از صحیح‌ترین اقوال است؛ همچنین از بعضی بزرگان نقل می‌کند که نام مقدس این پنج پیامبر را در ضمن یک شعر آورده: اولوالعزم نوح و الخلیل الممجد و موسی وعیسی و الحبیب محمد(ص)[۳۸][۳۹][۴۰]

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۷.
  2. ذبیح‌زاده روشن، محمد هادی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۶۹ - ۷۲.
  3. ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ... «بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند.».. سوره احقاف، آیه ۳۵.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۷.
  5. بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند؛ سوره احقاف، آیه:۳۵.
  6. تفسیر عاملی، ج۷، ص ۵۳۳؛ تفسیر آیات الاحکام، ص ۶۸۰؛ تفسیر مراغی، ج ۲۱، ص ۱۳۲؛ التحریر والتنور، ج۲۶، ص ۵۷.
  7. تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص ۳۴۲ و کنزالدقائق، ج۸، ص ۳۶۰.
  8. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۳۵ و تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص ۳۴۲.
  9. بحارالانوار، ج۱۱، ص ۳۵؛ المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ تفسیر الصافی، ج۳، ص ۳۴۲، تفسیر قمی، ج۲، ص ۶۶ و کنزالدقائق، ج۸، ص ۳۶۰.
  10. المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ جوامع الجامع، ج۶، ص ۲۷ و ۲۹؛ روح البیان، ج۸، ص ۴۹۵؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص ۲۰۳ و تفسیر المبین، ص ۵۵۰.
  11. البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص ۵۱؛ الصافی، ج۵، ص ۱۹؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص ۲۰۶؛ تفسیر البرهان، ج۴، ص ۸۰ و عیون اخبار الرضا، ج۲، ص ۱۷۸.
  12. ﴿فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ سوره انعام، آیه:۹۰.
  13. المیزان، ج۱۸، ص ۳۳۳؛ روح المعانی، ج۲۶۶، ص ۳۴و ۳۵.
  14. المیزان، ج۲، ص ۲۱۳؛ البرهان، ج۳، ص ۷۷۶؛ تفسیر مراغی، ج۲۱، ص ۱۳۲ و ج۲۶، ص ۲۹.
  15. المیزان، ج۲، ص ۱۴۵ و ۱۴۶ و ج۱۸ ص ۲۲۰.
  16. روح المعانی، ج۱۸، ص ۳۳۳.
  17. راه و راهنماشناسی، ج۵، ص ۳۲۹.
  18. المیزان، ج۲، ص ۱۴۱ و ۱۴۲.
  19. سوره آل عمران، آیه:۴۹.
  20. و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است؛ سوره صف، آیه:۶.
  21. و به راستی به موسی نه نشانه آشکار دادیم؛ از بنی اسرائیل بپرس هنگامی را که وی نزد آنان آمد و فرعون به او گفت: ای موسی! من تو را جادوزده می‌دانم؛ سوره اسراء، آیه:۱۰۱.
  22. بنابراین نزد او بروید و بگویید که ما فرستادگان پروردگار توایم پس، بنی اسرائیل را با ما گسیل دار و عذابشان مکن، ما برای تو نشانه‌ای از سوی پروردگارت آورده‌ایم و درود بر کسی که از رهنمود (خداوند) پیروی کند؛ سوره طه، آیه:۴۷.
  23. و بگویید که بنی اسرائیل را با ما بفرست؛ سوره شعراء، آیه:۱۷.
  24. و ما به راستی به موسی رهنمود دادیم و برای بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) را به ارث نهادیم؛ سوره غافر، آیه:۵۳.
  25. راه و راهنماشناسی، ج۵، ص۴۶.
  26. اصغری، محمد جواد، مقاله «اولوالعزم»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۵۳۶.
  27. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۴۱، ۱۴۲.
  28. «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  29. مصباح، راه و راهنما‌شناسی، ج۵، ص۴۶؛ اقتباس از مقاله «اولوالعزم»، دانشنامه کلام اسلامی، شماره ۹۳.
  30. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۱۹۷.
  31. مجمع البیان، ج۹، ۱۰، ص۹۴.
  32. «بلغنی أن أولی العزم من الرسل کانوا ثلاث مأة و ثلاثة عشر».
  33. روح البیان، ج۲۶، ص۳۱: این تفسیر را از حسن بن فضل نقل کرده است.
  34. «آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.
  35. روح البیان این تفسیر را از حسن بن فضل نقل کرده است: ج۲۶، ص۳۱.
  36. اقوال و تفسیرهای شش گانه ذکر شده، عمدتاً از تفسیر مجمع البیان، و روح المعانی، و درالمنثور، ذیل آیه ۳۵ سوره احقاف نقل شده است.
  37. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۳۳۳؛ آلوسی، روح المعانی، ج۲۶، ص۳۴، ۳۵.
  38. روح المعانی، ج۲۶، ص۳۲.
  39. پیام قرآن، ج۷، ص۳۶۱.
  40. سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۱۹۸.