اصلاح بین مردم
مقدمه
درباره معنای لغوی اصلاح فیمابین میتوان به این موارد اشاره کرد:
- اصلاح فیمابین مترادف اصلاح میان مردم است[۱].
- اصلاح از ریشه صلح، آراستن و به صلاح در آوردن است[۲].
- ذات البین به معنی بین مردم و فی مابین است[۳].
اصلاح از بزرگترین مصادیق خیرخواهی در بین مردم و پاداش آن نزد خداوند بسیار است. اینکه دروغ گفتن در زمینه اصلاح بین مردم جایز است نشان دهنده اهمیت موضوع است، وگرنه ترک دروغ واجب است و واجب را جز واجبتر و مهمتر از خود ساقط نمیکند[۴].
از نظر قرآن هیچ منظرهای زشتتر از این نیست که عدهای از مسلمانان با هم درگیر و آنگاه عدهای، بیتفاوت نظارهگر زد و خورد برادران خود باشند و مظلومی در این میان از پا در بیاید. بنابراین وظیفه هر مسلمانی این است که از نزاع و خونریزی میان مسلمانان جلوگیری کرده، احساس مسئولیت نماید و اگر یکی از دو طرف نزاع در برابر اجرای عدالت تسلیم نشد، بر مسلمین واجب است که برای حمایت مظلوم، با طغیانگران تا آنجا که به حکم خدا سرنهند پیکار کنند. در صورتی که طاغی تسلیم قانون شد باید بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند و ریشه اختلافات را حل کنند[۵].
ضد فساد، اصلاح ذاتالبین است که دلیل شرافت و طبع بلند انسان است و اگر کسی موفق شود بین دو نفر یا دو فامیل آشتی و الفت (به جای قهر و کینه) ایجاد کند، ثواب اخروی و لذت دنیا را به همراه دارد[۶].[۷]
اصلاح بین مردم از نگاه فقه
در فقه اسلامی، آشتی دادن دو یا چند نفری که با هم کینه و دشمنی دارند، مستحب و در موردی که حفظ جان مؤمنی بر آن توقّف دارد واجب است. از موارد مصرف زکات اصلاح ذات البین است[۸]. مستحب است قاضی پیش از داوری، دو طرف دعوا را به صلح و آشتی فراخواند و در صورت خودداری آن دو، حکم را صادر کند[۹].[۱۰]
اصلاح بین مردم در سیره نبوی
استواری پایههای جامعه جزیرة العرب بر سازمان عشیرهای و نداشتن حکومتی یکپارچه، آتش جنگهای درازمدت را در جزیرة العرب پیش از اسلام برافروخته بود و درگیری مردم بر سر مسائل بیاهمیت، گاه به نبردهای سخت میان قبایل میانجامید و آنان را به جنگ برای نابودی یکدیگر وادار میساخت. پیامبر (ص) در چنین جامعهای برانگیخته شد. آن حضرت، برای اصلاح وضعیت موجود، همزمان در سه زمینه به فعالیت پرداخت:
- اصلاح اندیشهها و توجه به اصل همدردی: با توجه به اینکه هر کار، نتیجه اندیشهای است که در روح و فکر افراد نفوذ یافته است، پیامبر (ص) برای اصلاح جامعه، همانگونه که در عمل میکوشید، در بُعد نظری نیز همواره به ارشاد، راهنمایی و جهتدهی اندیشههای مردم به سوی اصلاح و کمال میپرداخت. ایشان با تأکید بر شعار ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[۱۱]؛ این اصل را اساس برتری انسانها در جامعه قرار داد. رسول اکرم (ص) مؤمنان را در دوستی، مهربانی و عطوفت نسبت به یکدیگر چونان یک پیکر معرفی میکرد که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضا را نیز بیخوابی و تب فرا میگیرد[۱۲]. در نتیجه، حضرت رسول (ص)، مردم را به تلاش برای حل مشکلات یکدیگر موظف میدانست.
- اصلاح پیوندهای اجتماعی: روابط اجتماعیِ شکل گرفته بر اساس تعصبات قبیلهای در شبهجزیره جزیرة العرب که به جنگ و خونریزی میانجامید، باید اصلاح میشد تا حکومتی اسلامی و ملتی یکپارچه ساخته شود. از دلایل مهم دعوت پیامبر (ص) برای رفتن به مدینه و وعده یاری او در شکلدهی حکومت اسلامی، امید به ایجاد صلح پایدار بود[۱۳]. رسول خدا (ص) نیز برای اصلاح پیوندهای اجتماعی ملت مسلمانی که تازه از مهاجر و انصار شکل گرفته بود، اقداماتی انجام داد مانند: سفارش به تقوا؛ توجه به فعالیتهای گروهی؛ تدوین قانون اساسی و بستن پیمان برادری بین مهاجر و انصار.
- ایجاد اصلاح در عرصه قضا: قضاوت، از اصول مهم یک حکومت کارآمد و از وظایف پیامبران الهی که در قرآن بیان شده، برپایی قسط و عدالت در جامعه است[۱۴]، حضرت محمد (ص) در قرآن با عنوان داور، معرفی و این وظیفه ایشان به روشنی بیان شده است[۱۵]. رسول اکرم (ص) پیش از بعثت نیز محل رجوع مردم در هنگام بروز مشکلات و اختلافات بود[۱۶] و ایشان پس از بعثت و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه نیز در جایگاه نخستین داور و قاضی به اصلاح میان مردم پرداخت.
پیامبر اکرم (ص) اصلاح بین افراد را بهترین صدقه دانسته، فرمود: « أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ»[۱۷]، در حدیث دیگری از رسول خدا (ص) آمده است: « أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَفْضَلَ مِنْ دَرَجَةِ الصِّيَامِ وَ الصَّدَقَةِ وَ الصَّلَاةِ؟ اِصَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ»[۱۸].[۱۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ اصطلاحات اخلاقی، ص۸۳.
- ↑ منصور خاکسار، فرهنگ صحیفه سجادیه، ص۶۲.
- ↑ منصور خاکسار، فرهنگ صحیفه سجادیه، ص۲۱۹.
- ↑ محمد رحیم نوری، مبانی اخلاق، ص۲۱۴ – ۲۱۵.
- ↑ ابوالفضل بهرامپور، اخلاق و عرفان در سوره حجرات، ص۴۷.
- ↑ محمد جزایری، دروس اخلاق اسلامی، ص۲۲۶.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص ۳۰۲ ـ ۳۰۴.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۱۵، ص۳۶۱ ـ ۳۶۲؛ مستمسک العروة، ج ۹، ص۲۶۵ ـ ۲۶۸
- ↑ جواهر الکلام، ج ۴۰، ص۱۴۵
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، ص ۵۴۴.
- ↑ هر کس باتقواتر است، نزد خدا گرامیتر است؛ سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۸، ص ۱۵۰؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج ۱، ص ۳۱۲؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۰۰ و ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج ۱، ص ۲۱۱.
- ↑ وات مونتگمری، محمد؛ پیامبر و سیاستمدار، ص ۱۱۱ - ۱۱۳.
- ↑ سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ سوره نساء، آیه ۵۹ و آیه ۱۰۵.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۲۸۹ - ۲۹۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۹۹ - ۱۰۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۵۷ و السیرة النبویه، ج۱، ص ۱۹۷ – ۱۹۸.
- ↑ مسند الشهاب، ج، ص ۲۴۴؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۹۰ و کنز العمال، ج۳، ص۵۹.
- ↑ کنزالعمال، ج۳، ص۴۶۰؛ مسند احمد، ج ۶، ص۴۴۵ - ۴۴۶؛ ابن الاشعث السجستانی، سنن ابیداوود، ج ۲، ص۴۶۰ و صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۴۹۰.
- ↑ اخلاقی، معصومه فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۹.