احسان در حدیث
کلمات قصار پیرامون احسان
مولای موحدان، امیرمؤمنان علی (ع)، در کتاب غررالحکم و دررالکلم در «باب الاحسان» سخنانی به اقتصار بیان فرموده که در اینجا تنها به بعضی آنها اشاره میشود:
- « إِتْبَاعُ الْإِحْسَانِ بِالْإِحْسَانِ مِنْ كَمَالِ الْجُودِ»: احساننمودن بعد از احسان، از تمامی بخشش است.
- «اغْتَنِمْ صَنَائِعَ الْإِحْسَانِ وَ ارْعَ ذِمَمَ الْإِخْوَانِ»: غنیمت شمار احسانهای انجامشده را، و عهدهای برادران را مراعات کن.
- «أَحْسَنُ الْإِحْسَانِ مُوَاسَاةُ الْإِخْوَانِ»: بهترین احسان، برابر دانستن خود با برادران است.
- «أَحَقُّ النَّاسِ بِالْإِحْسَانِ مَنْ أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ بَسَطَ بِالْقُدْرَةِ يَدَيْهِ»: سزاوارترین مردم به احسان، کسی است که خداوند نسبت به او احسان نموده و دستهایش به توانایی گشوده است؛ یعنی بدو توسعه در مال داده، و یا بدو جاه و اعتبار ویژه بخشیده که به آسانی چارہسازی نماید.
- «إِنَّ إِحْسَانَكَ إِلَى مَنْ كَادَكَ مِنَ الْأَضْدَادِ وَ الْحُسَّادِ لَأَغْيَظُ عَلَيْهِمْ مِنْ مَوَاقِعِ إِسَاءَتِكَ إِلَيْهِمْ وَ هُوَ دَاعٍ إِلَى صَلَاحِهِمْ»: به راستی احسان تو نسبت به دشمنان و رشکبرانت که با تو مکر کنند، بر آنها خشمآورندهتر است بر آنان، از مواقع بدیکردن تو به آنها، و چنین کاری، آنان را به صلاحشان فرا میخواند؛ یعنی چنین کاری سبب ترک دشمنی و حسد آنان خواهد گردید.
- «الْإِحْسَانُ مَحَبَّةٌ»: احسان سبب دوستی خواهد بود.
- «الْإِحْسَانُ غُنْمٌ»: نیکیکردن به مردم، غنیمت و نفع است.
- «الْإِحْسَانُ رَأْسُ الْفَضْلِ»: احسان، در رأس برتری است.
- «الاسائه يمحاها الإحسان»: بدی را، احسان محو و نابود خواهد کرد.
- «الْفَضْلُ مَعَ الْإِحْسَانِ»: برتری و فزونی مرتبه، با احسان و نیکویی به مردم است.
- «الْإِحْسَانُ ذُخْرٌ وَ الْكَرِيمُ مَنْ حَازَهُ»: احسان، ذخیره است و کریم و بزرگوار کسی است که آن را نگهداری کند.
- «الجزاء على الإحسان بالإسائة كفران»: پاداشدادن احسان را به بدی، کفران نعمت یا به منزله کفر به خدای بزرگ است.
- «الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيءِ أَحْسَنُ الْفَضْلِ»: احسانکردن به گناهکار و عفو او، نیکوترین فضیلت است.
- «الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيءِ يَسْتَصْلِحُ الْعَدُوَّ»: احسانکردن به گناهکار و کسی که به انسان بادی کرده، دشمن را به صلاح آورده و سبب میشود که دیگر دشمنی نکند.
- «إِذَا أَحْسَنْتَ عَلَى اللَّئِيمِ وَتَرَكَ بِإِحْسَانِكَ إِلَيْهِ»: هرگاه بر لئیم (بخیل یا ناکس)، احسان نمایی، به خاطر احسانت نسبت به او، به تو مکروهی رساند.
- «بِالْإِحْسَانِ تُمْلَكُ الْقُلُوبُ»: به سبب احسان، دلها بنده شده و به تملک در آیند.
- «بِالْإِحْسَانِ تُمْلَكُ الْأَحْرَارُ»: با احسان، آزادگان بنده میشوند.
- «بِالْإِحْسَانِ وَ تَغَمُّدِ الذُّنُوبِ بِالْغُفْرَانِ يَعْظُمُ الْمَجْدُ»: با احسان و پوشیدگی گناهان با عفو و بخشش، مجد و بزرگی، عظمت پیدا میکند.
- «بِالْإِحْسَانِ تُسْتَرَقُ الرِّقَابُ»: با احسان بندگان نهان به بندگی در آیند؛ یعنی با احسان بندگان از بندگی نخست رها شوند و به بندگی جدیدی: در فرمان احسانکننده خود در آیند.
- «تَمَامُ الْإِحْسَانِ تَرْكُ الْمَنِّ بِهِ»: تمام احسان، ترک منّت به آن است.
- «جَمَالُ الْإِحْسَانِ تَرْكُ الِامْتِنَانِ»: زیبایی احسان، ترک منّت است.
- «جُحُودُ الْإِحْسَانِ يَحْدُو عَلَى قُبْحِ الِامْتِنَانِ»: انکار احسان به این که کسی بگوید به من احسانی نشده، آدمی را به زشتی منّتنهادن میخواند؛ بدینگونه که احسانکننده، احسانش را به زبان آورد و در نتیجه منت نهاده شود.
- «جُحُودُ الْإِحْسَانِ يُوجِبُ الْحِرْمَان»: انکار احسان، موجب محرومیت خواهد شد؛ یعنی باعث میشود که احسانکننده دیگر احسان ننماید.
- «رَأْسُ الْإِحْسَانِ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُؤْمِنِينَ»: بالاترین احسان، احسانکردن به مؤمنان است.
- «رَأْسُ الْإِيمَانِ الْإِحْسَانُ إِلَى النَّاسِ»: نقطه برتر ایمان (و عمده آثار آن) احسانکردن به مردم است.
- «صَنَائِعُ الْإِحْسَانِ مِنْ فَضَائِلِ الْإِنْسَانِ»: انجامدادن احسان، از برتریهای آدمی است.
- «عَلَيْكَ بِالْإِحْسَانِ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ زِرَاعَةٍ وَ أَرْبَحُ بِضَاعَةٍ»: بر تو باد به احسان؛ زیرا که آن، افزونترین زراعت و سودبخش ترین سرمایه است.
- «قَدِّمْ إِحْسَانَكَ تَغْنَمْ»: احسانت را پیش انداز، (چه درباره آخرت و چه درباره مردم) تا نفع عماده و غنیمت ببری.
- «فِي كُلِّ مَعْرُوفٍ إِحْسَانٌ»: هر معروفی احسان است؛ اگرچه خیلی کم باشد.
- «مَنْ كَتَمَ الْإِحْسَانَ عُوقِبَ بِالْحِرْمَانِ»: هر که احسانی را بپوشاند (چه از طرف خدا باشد و چه از ناحیه خلق)، به محرومیت جزا داده میشود.
- «مَنْ قَابَلَ الْإِحْسَانَ بِأَفْضَلَ مِنْهُ فَقَدْ جَازَاهُ»: هرکه احسان را، به افزونتر از آن (یا با شکر و یا با احسانی بالاتر) پاسخ دهد. پس در حقیقت، آن را تلافی کرده و پاداش آن را داده است.
- «مَنْ كَثُرَ إِحْسَانُهُ كَثُرَ خَدَمُهُ وَ أَعْوَانُهُ»: هر که احسانش بسیار شود، خدمتگزاران و یارانش بسیار گردد.
- «مَنْ كَافَأَ الْإِحْسَانَ بِالْإِسَاءَةِ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْمُرُوَّةِ»: هر که احسان و نیکی را، به بدی تلافی کند، پس در حقیقت از مروت، عاری و بری شده است.
- «مَنْ قَضَى مَا أُسْلِفَ مِنَ الْإِحْسَانِ فَهُوَ كَامِلُ الْحُرِّيَّةِ»: هر که پاسخ دهد احسانی را که بدو در گذشته انجام گرفته (و در صدد تلافی آن باشد)، پس او آزادگی کامل دارد.
- «مِنْ أَفْضَلِ الْإِحْسَانِ الْإِحْسَانُ إِلَى الْأَبْرَارِ»: از برترین احسانها، احسانکردن به نیکوکاران است.[۱]
منابع
پانویس
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۸۴.