احسان در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

کلمات قصار پیرامون احسان

مولای موحدان، امیرمؤمنان علی (ع)، در کتاب غررالحکم و دررالکلم در «باب الاحسان» سخنانی به اقتصار بیان فرموده که در اینجا تنها به بعضی آنها اشاره می‌شود:

  1. « إِتْبَاعُ الْإِحْسَانِ‏ بِالْإِحْسَانِ‏ مِنْ‏ كَمَالِ‏ الْجُودِ»: احسان‌نمودن بعد از احسان، از تمامی بخشش است.
  2. «اغْتَنِمْ‏ صَنَائِعَ‏ الْإِحْسَانِ‏ وَ ارْعَ‏ ذِمَمَ‏ الْإِخْوَانِ‏»: غنیمت شمار احسان‌های انجام‌شده را، و عهد‌های برادران را مراعات کن.
  3. «أَحْسَنُ‏ الْإِحْسَانِ‏ مُوَاسَاةُ الْإِخْوَانِ‏»: بهترین احسان، برابر دانستن خود با برادران است.
  4. «أَحَقُّ‏ النَّاسِ‏ بِالْإِحْسَانِ‏ مَنْ أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ بَسَطَ بِالْقُدْرَةِ يَدَيْهِ»: سزاوارترین مردم به احسان، کسی است که خداوند نسبت به او احسان نموده و دست‌هایش به توانایی گشوده است؛ یعنی بدو توسعه در مال داده، و یا بدو جاه و اعتبار ویژه بخشیده که به آسانی چارہ‌سازی نماید.
  5. «إِنَّ إِحْسَانَكَ إِلَى مَنْ كَادَكَ مِنَ الْأَضْدَادِ وَ الْحُسَّادِ لَأَغْيَظُ عَلَيْهِمْ مِنْ مَوَاقِعِ إِسَاءَتِكَ إِلَيْهِمْ وَ هُوَ دَاعٍ‏ إِلَى‏ صَلَاحِهِمْ‏»: به راستی احسان تو نسبت به دشمنان و رشک‌برانت که با تو مکر کنند، بر آنها خشم‌آورنده‌تر است بر آنان، از مواقع بدی‌کردن تو به آنها، و چنین کاری، آنان را به صلاحشان فرا می‌خواند؛ یعنی چنین کاری سبب ترک دشمنی و حسد آنان خواهد گردید.
  6. «الْإِحْسَانُ‏ مَحَبَّةٌ»: احسان سبب دوستی خواهد بود.
  7. «الْإِحْسَانُ‏ غُنْمٌ‏»: نیکی‌کردن به مردم، غنیمت و نفع است.
  8. «الْإِحْسَانُ‏ رَأْسُ‏ الْفَضْلِ‏»: احسان، در رأس برتری است.
  9. «الاسائه يمحاها الإحسان»: بدی را، احسان محو و نابود خواهد کرد.
  10. «الْفَضْلُ‏ مَعَ‏ الْإِحْسَانِ‏»: برتری و فزونی مرتبه، با احسان و نیکویی به مردم است.
  11. «الْإِحْسَانُ ذُخْرٌ وَ الْكَرِيمُ‏ مَنْ‏ حَازَهُ‏»: احسان، ذخیره است و کریم و بزرگوار کسی است که آن را نگهداری کند.
  12. «الجزاء على‏ الإحسان‏ بالإسائة كفران‏»: پاداش‌دادن احسان را به بدی، کفران نعمت یا به منزله کفر به خدای بزرگ است.
  13. «الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِي‏ءِ أَحْسَنُ‏ الْفَضْلِ»: احسان‌کردن به گناهکار و عفو او، نیکوترین فضیلت است.
  14. «الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِي‏ءِ يَسْتَصْلِحُ‏ الْعَدُوَّ»: احسان‌کردن به گناهکار و کسی که به انسان بادی کرده، دشمن را به صلاح آورده و سبب می‌شود که دیگر دشمنی نکند.
  15. «إِذَا أَحْسَنْتَ‏ عَلَى‏ اللَّئِيمِ‏ وَتَرَكَ بِإِحْسَانِكَ إِلَيْهِ»: هرگاه بر لئیم (بخیل یا ناکس)، احسان نمایی، به خاطر احسانت نسبت به او، به تو مکروهی رساند.
  16. «بِالْإِحْسَانِ‏ تُمْلَكُ‏ الْقُلُوبُ‏»: به سبب احسان، دل‌ها بنده شده و به تملک در آیند.
  17. «بِالْإِحْسَانِ‏ تُمْلَكُ‏ الْأَحْرَارُ»: با احسان، آزادگان بنده می‌شوند.
  18. «بِالْإِحْسَانِ وَ تَغَمُّدِ الذُّنُوبِ‏ بِالْغُفْرَانِ‏ يَعْظُمُ الْمَجْدُ»: با احسان و پوشیدگی گناهان با عفو و بخشش، مجد و بزرگی، عظمت پیدا می‌کند.
  19. «بِالْإِحْسَانِ‏ تُسْتَرَقُ‏ الرِّقَابُ‏»: با احسان بندگان نهان به بندگی در آیند؛ یعنی با احسان بندگان از بندگی نخست رها شوند و به بندگی جدیدی: در فرمان احسان‌کننده خود در آیند.
  20. «تَمَامُ‏ الْإِحْسَانِ‏ تَرْكُ الْمَنِّ بِهِ»: تمام احسان، ترک منّت به آن است.
  21. «جَمَالُ‏ الْإِحْسَانِ‏ تَرْكُ‏ الِامْتِنَانِ‏»: زیبایی احسان، ترک منّت است.
  22. «جُحُودُ الْإِحْسَانِ يَحْدُو عَلَى‏ قُبْحِ‏ الِامْتِنَانِ‏»: انکار احسان به این که کسی بگوید به من احسانی نشده، آدمی را به زشتی منّت‌نهادن می‌خواند؛ بدین‌گونه که احسان‌کننده، احسانش را به زبان آورد و در نتیجه منت نهاده شود.
  23. «جُحُودُ الْإِحْسَانِ‏ يُوجِبُ الْحِرْمَان‏»: انکار احسان، موجب محرومیت خواهد شد؛ یعنی باعث می‌شود که احسان‌کننده دیگر احسان ننماید.
  24. «رَأْسُ‏ الْإِحْسَانِ‏ الْإِحْسَانُ‏ إِلَى‏ الْمُؤْمِنِينَ‏»: بالاترین احسان، احسان‌کردن به مؤمنان است.
  25. «رَأْسُ الْإِيمَانِ الْإِحْسَانُ‏ إِلَى‏ النَّاسِ‏»: نقطه برتر ایمان (و عمده آثار آن) احسان‌کردن به مردم است.
  26. «صَنَائِعُ‏ الْإِحْسَانِ‏ مِنْ‏ فَضَائِلِ‏ الْإِنْسَانِ‏»: انجام‌دادن احسان، از برتری‌های آدمی است.
  27. «عَلَيْكَ بِالْإِحْسَانِ فَإِنَّهُ‏ أَفْضَلُ‏ زِرَاعَةٍ وَ أَرْبَحُ‏ بِضَاعَةٍ»: بر تو باد به احسان؛ زیرا که آن، افزون‌ترین زراعت و سودبخش ترین سرمایه است.
  28. «قَدِّمْ‏ إِحْسَانَكَ‏ تَغْنَمْ»: احسانت را پیش انداز، (چه درباره آخرت و چه درباره مردم) تا نفع عماده و غنیمت ببری.
  29. «فِي كُلِّ‏ مَعْرُوفٍ‏ إِحْسَانٌ‏»: هر معروفی احسان است؛ اگرچه خیلی کم باشد.
  30. «مَنْ‏ كَتَمَ‏ الْإِحْسَانَ‏ عُوقِبَ بِالْحِرْمَانِ»: هر که احسانی را بپوشاند (چه از طرف خدا باشد و چه از ناحیه خلق)، به محرومیت جزا داده می‌شود.
  31. «مَنْ‏ قَابَلَ‏ الْإِحْسَانَ‏ بِأَفْضَلَ‏ مِنْهُ‏ فَقَدْ جَازَاهُ»: هرکه احسان را، به افزون‌تر از آن (یا با شکر و یا با احسانی بالاتر) پاسخ دهد. پس در حقیقت، آن را تلافی کرده و پاداش آن را داده است.
  32. «مَنْ‏ كَثُرَ إِحْسَانُهُ‏ كَثُرَ خَدَمُهُ وَ أَعْوَانُهُ»: هر که احسانش بسیار شود، خدمتگزاران و یارانش بسیار گردد.
  33. «مَنْ كَافَأَ الْإِحْسَانَ بِالْإِسَاءَةِ فَقَدْ بَرِئَ‏ مِنَ‏ الْمُرُوَّةِ»: هر که احسان و نیکی را، به بدی تلافی کند، پس در حقیقت از مروت، عاری و بری شده است.
  34. «مَنْ‏ قَضَى‏ مَا أُسْلِفَ‏ مِنَ‏ الْإِحْسَانِ‏ فَهُوَ كَامِلُ الْحُرِّيَّةِ»: هر که پاسخ دهد احسانی را که بدو در گذشته انجام گرفته (و در صدد تلافی آن باشد)، پس او آزادگی کامل دارد.
  35. «مِنْ‏ أَفْضَلِ‏ الْإِحْسَانِ‏ الْإِحْسَانُ إِلَى الْأَبْرَارِ»: از برترین احسان‌ها، احسان‌کردن به نیکوکاران است[۱]

منابع

پانویس