احسان در نهج البلاغه
مقدمه
نیکوکاری، به معنای نیکی کردن و نیکوکاری، مخالف اسائه است. از مهمترین مصادیق نیکوکاری "رحمت" به معنای دلسوزی، مهربانی و گذشت است. قرآن کریم حضرت یوسف (ع) را "محسن" خوانده است[۱]، چون ضعیفان را یاری، مظلومان را یاوری و مریضان را عیادت و تیمار میکرد. نیکی کردن به هر کسی نسبت به شخصیت و نیازش متفاوت است. از اینرو در روایات، همنشینی و برخورد با اخلاق و ادب نیکو نسبت به والدین و برآوردن نیازهای آنان پیش از درخواست و همچنین احسان به همسر با برآوردن نیازهای مادی (خوراک، پوشاک، مسکن) و گذشت از اشتباهات آنان و توسعه دادن در مجالس (جا دادن به تازهوارد)، قرض دادن به نیازمندان و یاری کردن ضعیفان، از مصادیق احسان شمرده شدهاند.
احسان از جمله فضایلی است که در قرآن و روایات تأکید فراوانی بر آن شده است. "احسان" از ریشه "حُسن" به معنای زیبایی و نیکی است. در روایات دوگونه تعریف برای احسان ذکر شده است:
- احسان بهصورت عام که بنابر این تعریف، هر کار نیک، در هر شرایط و کیفیتی، احسان و نیکی شمرده میشود، از این رو امام علی (ع) هر معروفی را احسان مینامند[۲].
- احسان در مفهوم خاص، یعنی مصداق کار نیک. امام علی (ع) در تعریف عدل و احسان با توجّه به تفسیر آیه ۹۰ سوره نحل "خدا به عدل و احسان فرمان میدهد"، فرمود: "عدل، همان انصاف و احسان، همان بخشش است"[۳][۴].
نیکوکاری در سخنان امیرالمؤمنین (ع)
امام علی (ع) نیکوکاری را نشانه کمالِ ایمان، اصلاحکننده انسان، رأس و برترینِ فضایل اخلاقی، ویژگی اخیار، برترین شرافت، رأس ایمان، زینت اسلام، شریفترین همت، شاخصه جوانمردی، قوامبخش کرامت انسان، بهترین ذخیره و توشه برای معاد، سببِ محبت، سبب رسیدن به درجات بلند (دنیوی و اخروی)، طولانی شدن عمرها و آبادانی سرزمینها و... معرفی میکند.
حضرت در اهمیت و ضرورت نیکوکاری میفرماید: "کار نیک را بهجا آورید و چیزی از آن را خرد مشمارید که خُرد آن بزرگمقدار و اندک آن بسیار؛ و کسی از شما نگوید دیگری در انجام کار نیک از من سزاوارتر است که به خدا سوگند، بود که چنین شود، زیرا نیک و بد را مردمانی است، هر یک را وانهادید، اهل آن، کار را به انجام خواهد رسانید"[۵]. "پس تا فرصت باقی است باید در مسیر نیکوکاری قدم برداشت که فرمود: با شکیبایی بر طاعت خدا و دوری گزیدن از معصیت او، کاملساختن نعمتهایش را بخواهید که فردا به امروز نزدیک است"[۶].
امام (ع) نتیجه اسلام را نیکوکاری میداند و میفرماید: "اسلام را چنان وصف کنم که کس پیش از من نکرده است، اسلام گردننهادن است و گردننهادن، یقین داشتن و یقین داشتن، راستانگاشتن و راستانگاشتن، برخورد لازم ساختن و برخورد لازمساختن، انجام دادن و انجام دادن، به کار نیک پرداختن است"[۷].
یکی از یاران امام (ع) به نام نَوف بَکالی میگوید: "به آن بزرگوار عرض کردم: مرا موعظهای بفرمایید"، فرمود: "ای نوف! نیکی کن، به تو نیکی میشود." عرض کردن: "افزون بفرمایید!" فرمود: "ای نوف، (به دیگران) رحمت بورز، مورد رحمت (خدا و مردم) قرار میگیری!".
اهمیت احسان تا به آنجاست که امیرمؤمنان (ع) نزدیکترین مردم به شمول رحمت الهی را کسانی معرفی میکند که دلی با شفقت نسبت به همه دارند، چنان که قرآن کریم نیز رحمت خدا را به نیکوکاران بسیار نزدیک میداند[۸]. امام (ع) مراجعه اهل حاجت را پیک رحمت خداوند و واسطه لطف پروردگار به بندگان معرفی میکند و میفرماید: همانا خدا را بندگانی است که آنان را به نعمتها مخصوص کند، برای سودهای بندگان آن نعمتها را در دست آنان وامینهد، چندان که آن را ببخشند و چون از بخشش بازایستند، نعمتها را از ایشان بستاند و دیگران را بدان مخصوص گرداند[۹].
نکتهای که در نیکی به خلق و دلسوزی برای آنان نباید از آن غفلت کرد، این است که اهل احسان و تفضل بر مردم، هرگز اقدامشان نباید با انگیزه جلب قلوب و کسب محبوبیت میان مردمان باشد و از آنها انتظار سپاسگزاری داشته باشند که در این صورت، نخست خود را از پاداش معنوی و اخروی عمل محروم میسازند. از اینرو امام (ع) در سخنی، نیکوکاران را نسبت به نابود کردن احسان خود برحذر میدارد و خطاب به مالک اشتر مینویسد: بپرهیز که با نیکی خود بر رعیت منتگذاری، یا آنچه را کردهای، بزرگ شماری... که منت نهادن، ارج نیکی را ببرد و کار را بزرگ شمردن، نورِ حق را خاموش گرداند[۱۰].
دوم، ناسپاسی مردم، آنان را از احسان و دلسوزی بر نیازمندان بازمیدارد. امام (ع) میفرماید: آنکه سپاس نیکی تو را نگزارد، مبادا به نیکویی کردنت بیرغبت گرداند، چه، بُوَد که کسی تو را بدان نیکی سپاس دارد که سودی از آن برندارد، و بُوَد که از سپاسِ سپاسگزار بیابی بیش از تباهکرده کافر نعمت غدار؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد[۱۱].
امام علی (ع) برای انجام نیکی شرایطی را معرفی میکند و میفرماید: "نیکی کننده در آنجا که نشاید و بر آن کس که نباید، در آنچه کُند بهرهای ندارد، جز ستایش خسان و درود شنیدن از ناکسان و گفته نادانان، چندان که ببخشد به آنان"[۱۲]. و نیز میفرماید: "مبادا نکوکار و بدکار در دیدهات برابر آید که آن، رغبت نکوکار را در نیکی کم کند و بدکردار را به بدی وادار[۱۳].
از اینرو برای اصلاح و تربیت، میفرماید: با پاداش دادن به نیکوکار، بدکار را بیازار (تنبیه کن)[۱۴][۱۵].
اهمیّت احسان
در بعضی روایات به جهت اهمیّت احسان، از واژههای مانند: بهترین، کاملترین، زیباترین و... استفاده شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
- افزونترین احسان: بهجا آوردن صله رحم، اجر و ثوابی افزونتر و بیشتر از سایر نیکوییها دارد. حضرت علی میفرماید: " افزونترین نیکویی، پیوند کردن با خویشان است"[۱۶].
- کامل شدن احسان: احسان در این معنا شامل هر کار نیکی است و هنگامی کامل میشود که دارای سه ویژگی باشد. حضرت علی (ع) میفرماید: "احسان جز با سه چیز کامل نشود: تعجیل در کار خیر، ناچیز شمردن آن هر چند زیاد باشد، منت نگذاشتن"[۱۷].
- زیباترین احسان: هر چیزی زیبایی خاصّ خود را دارد و زیبایی نیکی به دیگران، ترک منّت بر آنان است. امام علی (ع) میفرماید: "زیبایی احسان به ترک منّت است[۱۸].
- برترین احسان: امام علی (ع) فرمود: برترین احسان، احسان به مؤمنان است[۱۹].[۲۰]
فواید احسان
در اهمیّت و فایده احسان نیز امام علی (ع) فواید بسیاری را برشمردهاند که به برخی از آنها اشاره میشود. امام (ع) احسان را اساس فضیلت[۲۱]، غنیمت[۲۲]، سرمایه[۲۳]، تسخیر کردن قلبها[۲۴]، بخشش گناهان و موجب عزیز شدن در بین مردم[۲۵] و... دانستهاند[۲۶].
شناخت جایگاه احسان
حضرت علی (ع) در خطبه ۱۴۲، جایگاه بخشش و احسان را نخست، بخشش به نااهلان و آسیبهای آن و دیگری، بخشش در جایگاه حق و ثمرات آن دانسته و فرمودهاند: "برای کسی که نابجا به ناکسان نیکی کند بهرهای جز ستایش فرومایگان، تعریف سرکشان ا اشرار و سخنان جاهلان بدگفتار ندارد و اینها نیز تا هنگامی که به آنها بخشش میکنند، ادامه دارد. دست سخاوتمندی ندارد آن کس که از بخشش در راه خدا بخل میورزد. آن کس که خدا او را مالی بخشید، پس باید بر خویشاوندان خود بخشش داشته باشد و سفره مهمانی خوب بگستراند و اسیر آزاد کند و رنجدیده را بنوازد و مستمند را بهرهمند کند و قرض وامدار را بپردازد و برای درک ثواب الهی در برابر پرداخت حقوق دیگران و مشکلاتی که در این راه به او میرسد، شکیبا باشد، زیرا به دست آوردن صفات یادشده موجب شرافت و بزرگی دنیا و درک فضایل سرای آخرت است[۲۷].[۲۸]
منابع
پانویس
- ↑ ﴿ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾؛ سوره یوسف، آیه ۷۸
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۸۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱: «وَ قَالَ (علیه السلام): فِي قَوْلِهِ تَعَالَى "إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ"، الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ، وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ»
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص۸۸.
- ↑ «افْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لَا تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً، فَإِنَّ صَغِيرَهُ كَبِيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ. وَ لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ إِنَّ أَحَداً أَوْلَى بِفِعْلِ الْخَيْرِ مِنِّي، فَيَكُونَ وَ اللَّهِ كَذَلِكَ؛ إِنَّ لِلْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَهْلًا، فَمَهْمَا تَرَكْتُمُوهُ مِنْهُمَا، كَفَاكُمُوهُ أَهْلُهُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۲
- ↑ «وَ اسْتَتِمُّوا نِعَمَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَتِهِ، وَ الْمُجَانَبَةِ لِمَعْصِيَتِهِ؛ فَإِنَّ غَداً مِنَ الْيَوْمِ قَرِيبٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۸
- ↑ «لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي؛ الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ»؛ نهج البلاغه، حکمت، ۱۲۵
- ↑ ﴿وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ﴾؛ سوره اعراف، آیه ۵۶
- ↑ «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يَخْتَصُّهُمُ اللَّهُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ، فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا؛ فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ، ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۵.
- ↑ «وَإِيَّاکَ وَالْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ، أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ، أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ، فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الاِحْسَانَ، وَالتَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ «لَا يُزَهِّدَنَّكَ فِي الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا يَشْكُرُهُ لَكَ، فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لَا يَسْتَمْتِعُ بِشَيْءٍ مِنْهُ، وَ قَدْ تُدْرِكُ [يُدْرَكُ] مِنْ شُكْرِ الشَّاكِرِ أَكْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ، "وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۰۴.
- ↑ «وَ لَيْسَ لِوَاضِعِ الْمَعْرُوفِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ مِنَ الْحَظِّ فِيمَا أَتَى إِلَّا مَحْمَدَةُ اللِّئَامِ وَ ثَنَاءُ الْأَشْرَارِ وَ مَقَالَةُ الْجُهَّالَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۲
- ↑ «وَلاَ يَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَالْمُسِيءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَة سَوَاء، فَإِنَّ فِي ذَلِکَ تَزْهِيداً لاَهْلِ لاحْسَانِ فِي الاحْسَانِ، وَتَدْرِيباً لاهْلِ الاِسَاءَةِ عَلَى اللاسَاءَةِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ «اُزْجُرِ الْمُسِيءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۷۷
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۸۹.
- ↑ غرر الحکم، ح ۹۲۹۱: «عليكم بصنايع الإحسان و حسن البرّ بذوي الرّحم»
- ↑ تحف العقول، ص ۳۲۳: «لَا يَتِمُّ الْمَعْرُوفُ إِلَّا بِثَلَاثِ خِلَالٍ تَعْجِيلُهُ وَ تَقْلِيلُ كَثِيرِهِ وَ تَرْكُ الِامْتِنَانِ بِه»
- ↑ غرر الحکم، ح ۸۹۵۹: «جمال الإحسان ترك الإمتنان»
- ↑ غرر الحکم، ح ۸۹۰۰: «رَأْسُ الْإِحْسَانِ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُؤْمِنِينَ»
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص 89.
- ↑ غرر الحکم، ح ۸۷۳۹
- ↑ غرر الحکم، ح ۸۶۷۰
- ↑ غرر الحکم، ۸۷۵
- ↑ غرر الحکم، ح ۸۷۹۲
- ↑ غرر الحکم، ح ۸۸۰۱
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص 90.
- ↑ «وَ لَيْسَ لِوَاضِعِ الْمَعْرُوفِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ مِنَ الْحَظِّ فِيمَا أَتَى إِلَّا مَحْمَدَةُ اللِّئَامِ وَ ثَنَاءُ الْأَشْرَارِ وَ مَقَالَةُ الْجُهَّالَ، مَا دَامَ مُنْعِماً عَلَيْهِمْ مَا أَجْوَدَ يَدَهُ وَ هُوَ عَنْ ذَاتِ اللَّهِ بِخَيْلٌ. فَمَنْ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا فَلْيَصِلْ بِهِ الْقَرَابَةَ وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيَافَةَ وَ لْيَفُكَّ بِهِ الْأَسِيرَ وَ الْعَانِيَ وَ لْيُعْطِ مِنْهُ الْفَقِيرَ وَ الْغَارِمَ وَ لْيَصْبِرْ نَفْسَهُ عَلَى الْحُقُوقِ وَ النَّوَائِبِ ابْتِغَاءَ الثَّوَابِ، فَإِنَّ فَوْزاً بِهَذِهِ الْخِصَالِ شَرَفُ مَكَارِمِ الدُّنْيَا وَ دَرْكُ فَضَائِلِ الْآخِرَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»؛نهج البلاغه، خطبه ۱۴۲.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۹۰.