ینبع

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مکان جغرافیایی یَنبُع

مراد از ینبع در کتب سیره و تاریخ دره «یَنبُع النخل» است و آن دره‌ای است با چشمه‌ها و آبادی‌ها و نخل‌های فراوان که نامش را از کثرت درختان خرما گرفته است. ابتدای این دره در بواط ـ در حدود ۷۰ کیلومتری غرب مدینه ـ است و همچنان پیش می‌‌رود تا اینکه میان دو سلسله کوه بزرگ، پس از انضمام شاخه‌های متعدد به آن، به انتها می‌‌رسد. جبل الاشعر ـ که امروزه الفِقرَه نامیده می‌‌شود ـ نام یکی از این دو کوه است. این کوه در قسمت جنوبی این دره واقع بوده و تأمین کننده آب دره‌هایی بزرگ در ینبع ـ از جمله نَخَلَی و عَباثر ـ است. دیگر کوه‌، کوه رضوی است در سوی شمال که دارای دره‌هایی است که ضأس مهمترین آنهاست. در آثار و منابع متقدم، از ینبع به عنوان موضعی در سمت راست رضوی یاد شده است[۱]. این مکان، در هفت مرحله‌ای مدینه و به فاصله یک شب راه از رضوی واقع شده و از متعلقات و املاک بنی حسن بن علی بن ابیطالب(ع) به شمار می‌‌رفته است[۲].

ساکنان این منطقه، مردمانی از انصار و جهینه و لیث‌اند. چشمه هایش پر آب و دره‌ای دارد به نام یلیل و دارای منبر[۳]. دره این روستای ثروتمند در غیقه ختم می‌‌شود. برخی هم ینبع را دژی گفته‌اند دارای نخل و آب و زرع که در آن موقوفات علی(ع) قرار دارد و تولیت آن را فرزندانش بر عهده دارند[۴]. بعضی هم در ترسیم موقعیت جغرافیایی ینبع، آن را مکانی بین مکه و مدینه و از بلاد بنی ضمره[۵] و برخی آن را از اراضی تهامه بر شمرده‌اند[۶]. عمر بن خطاب این منطقه را به علی(ع) اقطاع نمود و حضرت چاه‌های زیادی را که تعدادش را ۱۰۰[۷] تا ۱۷۰[۸] حلقه ذکر کرده‌اند حفر و سپس وقف نمود. غزوه ذات العشیره[۹]، پناه دادن امام سجاد(ع) به خانواده مروان بن حکم هنگام واقعه حره[۱۰] و مخفی شدن نفس زکیه در این منطقه[۱۱] از جمله رخدادهای مهم تاریخی در سرزمین ینبع است[۱۲].

ینبع غنیمتی جنگی برای امیرالمؤمنین(ع)

هنگامی که پیامبر(ص) غنایم جنگی را میان مجاهدان تقسیم می‌کردند، این مکان سهم علی(ع) شد و آن حضرت با حفر چاه‌هایی به ایجاد نخلستان پرداخته و درآمد آن را به یتیمان و مستمندان بنی هاشم اختصاص دادند. ایشان تا قبل از خلافت عمدتاً در این مکان سکونت یافته و به کار مشغول بوده‌اند[۱۳].

حتی در دورانی که در کوفه، متصدّی حکومت اسلامی بود، گاهی اسامة بن زید از آن حضرت مالی طلب کرد. حضرت فرمود: از بیت‌المال چیزی به تو نرسد، که آن ویژۀ رزمندگان است، ولی اگر خواهی از درآمد املاک شخصی‌ام در ینبع به تو دهم[۱۴]. حضرت علی (ع) آن چاه را وقف زائران خانه خدا و رهروان راه خدا و در راه‌ماندگان کرد و اظهار امیدواری نمود که خداوند پاداش اخروی آن را نجات از آتش قرار دهد. متن مفصّل وقفنامۀ حضرت امیر (ع) در کتب روایی آمده است[۱۵].[۱۶]

پس از شهادت امام، این منطقه به فرزندان امام حسن(ع) اختصاص یافت. در آن مکان مسجدی ساختند که به گفته «ابن رشید» پیامبر(ص) در مکان آن نماز گزارده بودند. امروزه ینبوع که یکی از زیارتگاه‌های مهم و فراموش شده است، چند تن از اولاد ائمه و سادات جلیل القدر در آن به خاک سپرده شده‌اند. معروف‌ترین آنان عبارت‌اند از:

  1. علی اصغر، کوچکترین فرزند امام سجاد(ع)
  2. احمد بن علی بن علی بن محمد بن عون بن محمد حنفیه، وی به دست برادرش «عیسی بن علی» در دوران «المقتدر عباسی» در این مکان شهید و مدفون شد.
  3. داوود بن محمد بن عبدالله بن عبیدالله به حسن بن عبیدالله بن عباس بن علی(ع) که در زمان «اخیضر» علیه جور و ستم او قیام کرد و به دست «ادریس بن موسی» در این مکان به قتل رسید و مدفون شد[۱۷].[۱۸]

منابع

پانویس

  1. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰.
  2. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰.
  3. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰.
  4. ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰.
  5. بکری، معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۴۰۲.
  6. ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰.
  7. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۸۸.
  8. مجلسی، بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۲.
  9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۰۳.
  10. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۸۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۱۳.
  11. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۷، ص۶۰۱.
  12. بلادی، عاتق بن غيث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة، ص۳۴۱.
  13. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۱۰۵.
  14. معارف و معاریف، ج ۵ ص ۲۴۳۷.
  15. کافی، ج ۷ ص ۴۹ حدیث ۷.
  16. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۶۱۳.
  17. آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۴۱۴.
  18. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۱۰۵.