مشورت با دیگران
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مقدمه
- مشورت و واژههای مترادف آن از ماده شور و در لغت از "شار" است. "شار العسل"، به معنای بیرون آوردن عسل ناب از کندو[۱] و در اصطلاح، برخورداری از همفکری و رأی تخصصی خردمندان برای انتخاب اصلح است[۲]. شور، مشورت و مشاوره در اسلام و در منطق عملی پیشوایان حق، بسیار اهمیت دارد. در سیره پیامبر(ص) نوشتهاند که آن حضرت با اصحاب خود بسیار مشورت میکرد[۳]. عایشه نقل کرده است: "هیچ کس را ندیدم که با اصحاب خود بیشتر از رسول خدا(ص) مشورت کند"[۴]. پیامبر خدا(ص) معصوم بود و به مشورت نیازی نداشت و حتی جدا از وحی و مقام خلیفه الهی، چنان اندیشه کامل و نیرومندی داشت که از مشورت بینیاز بود؛ ولی با این همه، در کارها مشورت میکرد و عمل به شورا از اصول مسلم سیره پیامبر(ص) و اوصیای آن حضرت بود. رسول خدا(ص) با مشورت، هم مسلمانان را از اهمیت شورا آگاه میکرد و هم به آنان میآموخت که به این سیره عمل کنند و مسلمانان میآموختند که مشورت باید اصلی از برنامه زندگیشان باشد[۵].
- مشورت کردن، مایه الفت اجتماعی، پیوند مردم، ارزش یافتن آنها و مشخص شدن قدر و جایگاهشان در امور اجتماعی بود. مشورت کردن پیامبر(ص) با اصحابش برای مراعات حال آنان و احترام به آنها بود[۶][۷]
جایگاه مشورت در نظر پیامبر(ص)
- رسول خدا(ص) هم خود مشورت میکرد و هم تأکید داشت که مسلمانان به سیره او عمل کنند. علی(ع) گوید: "وقتی پیامبر(ص) مرا به یمن میفرستاد، به من سفارش فرمود: ای علی(ع) آن که مشورت کند، پشیمان نمیشود"[۸]. و فرمود: "هیچ بندهای با مشورت کردن، بدبخت و هیچ کس با بینیاز دانستن خود از مشورت سعادتمند نمیشود"[۹][۱۰].
- مشورت باعث میشود با بهرهگیری از خرد دیگران، موارد خطا بهتر شناخته شده، از فرو رفتن در آنها اجتناب شود. در روایات آمده است: "کسی که از افکار دیگران استقبال کند، موارد خطا را میشناسد"[۱۱][۱۲].
- برای پرهیز از اشتباه و جلوگیری از لغزش باید اندیشهها و آرا را به هم آمیخت تا از این کار آنچه راست و درست است، به دست آید: "برخی از آرا را به برخی دیگر بیامیزید تا رأی درست به دست آید"[۱۳][۱۴].
- مشورت کردن از نظر ایشان آن قدر اعتبار داشت که میفرمود: "هرکس به اجرای کاری تصمیم میگیرد، پس مشورت کند و آن را انجام دهد تا به بهترین راه دست یابد"[۱۵][۱۶].
- همچنین پیامبر(ص) فرموده است: "هیچ قومی مشورت نکرد، جز آنکه به بهترین امور هدایت یافت"[۱۷][۱۸].
- اصولاً در جامعهای که مردم، کارهای خود را با مشورت انجام میدهند، کمتر به لغزش و پشیمانی گرفتار میشوند و در واقع، نبود سنت مشورت در جامعه، شخصیت و رشد افکار را متوقف میسازد و افراد آن شایستگی زندگی حقیقی را از دست میدهند و آنها مردههای زندهاند؛ چنان که در حدیث شریف نبوی به این حقیقت چنین اشاره شده است: "هنگامی که زمامداران شما نیاکانتان و توانگران شما سخاوتمندان باشند و کارهایتان به مشورت انجام شود، در این زمان، روی زمین از زیر زمین برای شما بهتر است (شایسته زندگی و بقا هستید)؛ ولی اگر زمامدارانتان، بدان و توانگرانتان افراد بخیل باشند و کارها به مشورت برگزار نشود، در این صورت، زیر زمین از روی زمین برای شما بهتر است (مرگ برای شما بهتر است)"[۱۹]؛ به این دلیل، آن حضرت برای زنده نگه داشتن جامعه، بیش از هر کس مشورت میکرد؛ با آنکه به مشورت نیازی نداشت؟[۲۰][۲۱].
دلیل مشورت کردن پیامبر(ص) با مردم
- ارزشمند شمردن مردم: پیامبر(ص) با مشورت کردن با یاران خود شخصیت آنها را رشد داده، میان ایشان الفت و صمیمیت بیشتر را ایجاد میکرد و آنان نیز مشورت پیامبر(ص) را در امور جامعه با آنها مایه فخر و مباهات میدانستند. همچنین، با این عمل، غیر مسلمانان که سران قبایل و بزرگانشان هیچ اهمیتی برای آنان قائل نبودند، به سوی اسلام جذب میشدند[۲۲][۲۳].
- ترغیب اصحاب: پیامبر(ص) از روحیه تکبر و نخوت اعراب جاهلی و از خودرأیی بزرگان قبایل آن زمان آگاهی داشت؛ پس، با وجود بینیازی از نظرات دیگران، این شیوه را در پیش گرفت تا مسلمانان و به ویژه کارگزاران، رؤسای قبایل و... بیاموزند، مشورت کردن عیب و ننگ نیست؛ بلکه عملی عقلانی و خداپسندانه است[۲۴].
- تحرک جامعه : مشورت پیامبر(ص) با مردم سبب میشد تا همفکری و هماندیشی در جامعه فراگیر شود و اجتماع از جمود و خمود فکری رهایی یابد و راه حل مسائل بر همگان روشن شود[۲۵][۲۶].
- زمینه سازی برای مشارکت همگانی: گاهی مشورت با مردم و پذیرش آرای اکثریت سبب میشود آنان در جامعه حضوری فعال داشته باشند و با دلگرمی بیشتری به انجام مسئولیتهای خویش بپردازند؛ همانند جنگ احد که با وجود مخالفت نظر پیامبر(ص) با دیدگاه اکثریت ایشان، رأی آنها را پذیرفت [۲۷][۲۸].
موارد مشورت
- چنانکه اشاره شد، مشورت در تعالیم اسلامی اهمیت زیادی دارد و پیامبر(ص) هم در موارد بسیاری به این کاری پرداخت و اصحاب خود را به آن سفارش میکرد؛ ولی ایشان در مسائلی که حکم آنها را خداوند متعال بیان کرده بود، با اصحاب خود مشورت نمیکرد. اساساً مشورت درباره چگونگی اجرای قانون و احکام الهی صورت میگرفت و پیامبر(ص) هیچ گاه قانونگذاری مشورت نمیکرد؛ یعنی آن حضرت در مواردی که نص صریحی از خداوند رسیده بود، از مردم نظرخواهی نمیکرد[۲۹]؛ درباره جنگ بدر نقل شده است که وقتی آن حضرت در منطقه بدر، پشت چاه اردو زد؛ حباب بن منذر از ایشان پرسید: "آیا انجام این کار بر اساس وحی الهی بود یا نظر خود را اجرا کردید؟" آن حضرت فرمود: "رأی خود من چنین بود"؛ حباب گفت: "نظر من این است که چاه آب را عقب خود قرار دهیم تا در صورت عقبنشینی، چاه آب را از دست ندهیم"، حضرت نیز این پیشنهاد را پذیرفت[۳۰][۳۱].
==نمونههایی از مشورت کردن پیامبر(ص)==
- رسول خاتم(ص) پیش از جنگ بدر، افرادی را برای کسب خبر به سوی کاروان تجارتی قریش فرستاد که به ریاست ابوسفیان از شام باز میگشت. وقتی ابوسفیان از این کار باخبر شد، مسیر خود را تغییر داد و فردی را به مکه فرستاد تا کفار را از این قضیه باخبر کند. وقتی قریش این خبر را شنیدند، همه از مکه خارج شدند و به سوی بدر حرکت کردند. وقتی پیامبر(ص) از این ماجرا آگاه شد، با سپاهیان خود مشورت کرد؛ ابتدا ابوبکر و عمر، به ترتیب برخاستند و گفتند: "با آنها نجنگیم"؛ اما مقداد بلند شد و گفت: "امر خدا را اجرا کن، ما نیز همراه تو میجنگیم". سپس، پیامبر(ص) خطاب به اصحابش فرمود: « أشيروا عليّ أيّها الناس»؛ ای مردم با مشورت مرا یاری کنید. بعد ابن معاذ برخاست و گفت: "هر چه امر فرمایی، ما از تو نافرمانی نمیکنیم"[۳۲].
- پیامبر(ص) در این جنگ با اصحابش مشورت و به پیشنهاد آنها نیز عمل کرد[۳۳]. همچنین وقتی در جنگ بدر، هفتاد نفر از نیروهای دشمن اسیر شدند، رسول خاتم(ص) درباره سرنوشت آنان با بزرگان صحابه مشورت کرد و همه به قبول فدیه رأی دادند و پیامبر(ص) هم پذیرفت[۳۴][۳۵].
- نقل شده است، روزی آن حضرت همراه تعدادی از اصحاب خود به مقصد مکه، از مدینه خارج شد و فردی را برای تفتیش در میان مشرکان قریش فرستاد؛ او مدتی بعد خبر آورد که قریش قصد دارند از سفر عمره شما جلوگیری کنند. در این زمان پیامبر(ص) فرمود: ای مردم! با مشورت مرا یاری کنید. پس ابوبکر برخاست و گفت: "ای رسول خدا! به قصد زیارت و حج خانه خدا از مدینه خارج شدیم و نمیخواهیم خون کسی را بریزیم، پس به سوی خانه خدا رهسپار شویم؛ اگر مخالفت و جلوگیری کردند، آنها را میکشیم". پیامبر(ص) فرمود: به نام خدا عبور کنید[۳۶][۳۷].
- پیامبر(ص) در کلیه غزواتش با اصحاب مشورت میکرد؛ مانند غزوههای خندق، تبوک، جنگ طائف و خیبر. حتی نقل شده است که آن حضرت در ماجرای تهمت زدن به عایشه و طلاق ایشان، با امام علی(ع) و اسامة بن زید مشورت فرمود[۳۸][۳۹].
- پیامبر(ص) در بیان خطبه نماز جمعه بر شاخه درختی تکیه میزد و سخن میگفت؛ روزی آن حضرت فرمود: "خطبه خواندن به این حالت بر من سخت است"؛ یکی از اصحاب گفت: "ای رسول خدا! آیا اجازه میدهید برای شما منبری همانند آنچه در شام دیدهام، بسازم؟" پیامبر(ص) در این باره با مسلمانان مشورت کرد که آنها نیز موافق بودند و ساختن منبر برای ایشان شروع شد. همچنین آن حضرت در تعیین مقدار صدقه هم با یاران خود مشورت میکرد[۴۰]. وقتی آیه شریفه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۴۱] نازل شد، پیامبر(ص) درباره تعیین مقدار صدقه که در آیه مشخص نشده است، با یاران خود مانند حضرت علی(ع) مشورت کرد[۴۲][۴۳].
- آنچه بیان شد خلاصهای از نمونههای عینی و عملی مشورت کردن پیامبر(ص) بود. آن حضرت در امور عمومی و اجتماعی و در مواردی که از خدا وحی نرسیده بود، با اصحاب خود مشورت میکرد و حتی در برخی موارد گرچه با نظرات و پیشنهادهای آنان موافق نبود، ولی به نظرشان عمل میکرد[۴۴][۴۵].
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج ۴، ص ۴۳۴.
- ↑ محمد قلعهجی، معجم اللغة الفقها، ص ۴۳۲.
- ↑ عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص ۳۳۱؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۴، ص ۳۲۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص ۱۲۹ و ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۴۱۷.
- ↑ همان.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۳.
- ↑ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۴، ص ۲۵۰.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۳-۴۷۴.
- ↑ شیخ حر، عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۶۶؛ شیخ طوسی، الامالی، ص ۱۳۶ و ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، ص۳۹۳.
- ↑ « مَا شَقِيُّ قَطُّ عَبْدِ بمشوره وَ لَا سَعْدِ باستغناء رَأْيِ»؛ الجامع لاحکام القرآن، ج ۴، ص ۲۵۱ و ابن حزم، الاحکام، ج ۶، ص ۷۶۵.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۴.
- ↑ « مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَاء».
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۴.
- ↑ « اضْرِبُوا بَعْضَ الرَّأْيِ بِبَعْضٍ يَتَوَلَّدُ مِنْهُ الصَّوَاب»
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۴.
- ↑ « مَنْ أَرَادَ أَمْراً فشاور فِيهِ وَ قضيئ هُدًى لأرشد الْأُمُورِ»؛ جلالالدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۶، ص ۱۰؛ المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۴۰۹؛ الطبرانی، المعجم الأوسط، ج ۸، ص ۱۸۱ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۶۴.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۴.
- ↑ « مَا تَشَاوَرَ قَوْمٌ قَطُّ إِلَّا هُدُوا لأَرْشَدِ أَمْرِهِم»؛ الدر المنثور ، ج ۶، ص ۱۰.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۴-۴۷۵.
- ↑ « إِذَا كَانَ أُمَرَاؤُكُمْ خِيَارَكُمْ وَ أَغْنِيَاؤُكُمْ سُمَحَاءَكُمْ وَ أَمْرُكُمْ شُورَى بَيْنَكُمْ فَظَهْرُ الْأَرْضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ بَطْنِهَا وَ إِذَا كَانَ أُمَرَاؤُكُمْ شِرَارَكُمْ وَ أَغْنِيَاؤُكُمْ بُخَلَاءَكُمْ وَ لم یکن أمرکم شوری بینکم فَبَطْنُ الْأَرْضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ ظَهْرِهَا»؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص ۳۶۱؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۲۷ و کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۱۲۳.
- ↑ الجامع لاحکام القرآن، ج ۴، ص ۲۵۰.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۵.
- ↑ الدر المنثور ، ج ۲، ص ۹۰.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۵.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۶.
- ↑ ابوالحسن الماوردی، ادب القاضی، ج، ۱، ص۳۶۸.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۶.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۱؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۰۳ و الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۹.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۶.
- ↑ ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾ «آنان کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان دادهایم میبخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
- ↑ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۴۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۷؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج۴، ص۸۰ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج۴، ص۷۰.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۶-۴۷۷.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۷۷.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۴۳۵؛ المغازی، ج ۱، ص ۴۰۸ - ۴۰۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه.، ج ۱، ص ۶۱۵ - ۶۱۶؛ امتاع الاسماع، ج ۹، ص ۲۴۱ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۴، ص ۲۶.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۴۷۴ - ۴۷۵؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۱۳۷، المغازی، ج ۱، ص ۱۰۷ و امتاع الأسماع، ج ۱، ص ۱۱۵.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۷.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۱۷۳ و احمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدینه، ج ۱، ص ۳۱۷.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۸.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۱۵، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۰۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۹۷ و المغازی، ج ۲، ص ۴۳۰.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۲؛ السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۱۹۰ و نور الدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۲، ص۶.
- ↑ «ای مؤمنان! چون میخواهید با پیامبر رازگویی کنید پیش از رازگوییتان صدقهای بپردازید، این برای شما بهتر و پاکیزهتر است ولی اگر (چیزی) نیابید بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مجادله، آیه ۱۲.
- ↑ ابن حجر، فتح الباری، ج ۱۱، ص ۶۸.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۸-۴۷۹.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۴۸ - ۴۹؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۰۳ و الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۹.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۹.