یاسر بن عامر عنسی
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل یاسر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- "یاسر بن عامر عنسی" از طایفه "مذجح"، قبیله "عنس" در یمن بود[۱] و تا دوران جوانی در آنجا زندگی میکرد. وی سه برادر داشت که یکی از آنها مفقود شد؛ به همین دلیل، او به همراه دو برادر دیگرش به نامهای "مالک" و "حارث" برای یافتن برادر گمشده خویش به مکه آمدند؛ ولی از جستجو ناامید شدند. مالک و حارث به یمن بازگشتند؛ اما یاسر تصمیم گرفت در مکه بماند[۲]. در آن زمان، حکومت قبیلهای حکم فرما بود و افراد بیگانه و غریب در صورت پیوستن به یکی از قبایل امنیت مالی و جانی داشتند؛ از این رو یاسر پس با "ابوحذیفه" بزرگ خاندان قبیله "بنیمخزوم"پیمان بست و به آنها ملحق شد[۳].
- پس از مدتی ابوحذیفه، یکی از کنیزانش را به ازدواج یاسر درآورد و عمار، نخستین ثمرهی این ازدواج، در مکه، چشم به جهان گشود. از آنجایی که مادر عمار کنیز بود، طبق قانون بردگی، او نیز برده ابوحذیفه شد؛ ولی بعدها آزاد شد[۴]؛ از این رو عمار را با عنوان مولی (غلام آزاد شده) ابوحذیفه یاد میکنند. یاسر و سمیه، فرزند دیگری نیز به نام "عبدالله" داشتند که همراه پدر و مادرش مسلمان شد[۵].
- از آنجا که عمار در سن ۹۴ سالگی در سال ۳۷ هجری و در جنگ صفین به شهادت رسید[۶]، باید ولادت او ۴۴ سال قبل از بعثت باشد. همچنین اگر فرض کنیم یاسر در بیست سالگی ازدواج کرده است، چنین به نظر میرسد که او و همسرش در آغاز بعثت حدود شصت سال داشتهاند. همچنان که "ابن سعد" به سند صحیح از مجاهد میگوید: سمیه در پیری به شهادت رسید[۷][۸].
مسلمان شدن خاندان یاسر
- خانواده یاسر از نخستین کسانی بودند که اسلام آوردند. سیره نویسان نوشتهاند سال پنجم بعثت، خاندان یاسر در خانه ارقم به حضور پیامبر(ص) آمدند و مسلمان شدند. آنها سی و چندمین نفر از اسلام آورندگان بودند[۹].
- سید محسن امین میگوید: "به احتمال قوی، دعوت عمار باعث مسلمانشدن پدر و مادرش شد"[۱۰]. طبق برخی روایات، نخستین افرادی که اسلام خود را آشکار کردند، هفت نفرند که عمار ششمین و مادرش هفتمین آنها بود[۱۱][۱۲].
خاندان یاسر تحت سختترین شکنجهها
- مسلمان شدن خانواده یاسر برای قبیله بنیمخزوم بسیار گران آمد؛ زیرا آنها از بردگانشان بودند. در این میان "ابوجهل" که برادرزاده ابوحذیفه و از دشمنان سرسخت اسلام بود، خانواده یاسر را به جرم مسلمانشدن با انواع شکنجهها مجبور به ترک اسلام میکردند[۱۳].
- یاسر و سمیه با وجود تمام مشقتهای روحی، بدنی و ضعف جسمانی ناشی از پیری، با مقاومتی وصف ناپذیر، لحظهای از آرمانهای خود عقبنشینی نکردند. مشرکان مکه نیز با ابزارهای مختلف از جمله: تازیانه، شکنجه در میان آبهای آلوده، بر تن کردن زرههای فولادین و قرار دادن آنها در مقابل آفتاب سوزان، آن دو را شکنجه میکردند؛ به گونهای که گاه، حلقههای زره بر بدن آنها فرو میرفت[۱۴].
- پیامبر(ص) گاهی از کنار آنها در بیابان سوزان عبور میکرد و میفرمود: «صَبْراً آلَ يَاسِرٍ مَوْعِدُكُمُ الْجَنَّةَ»[۱۵]. و نیز میفرمود: "خدایا! خاندان یاسر را بیامرز که مشمول آمرزش تو هستند"[۱۶].
- روزی مشرکان، عمار را در آتش افکندند و پیامبر(ص) نیز از آنجا عبور میکرد که آنها را در آن حال دید. ایشان خطاب به آتش فرمود: «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى آل یاسر» و به برکت دعای پیامبر(ص) آتش به او آسیب نرساند[۱۷][۱۸].
یاسر و سمیه دو شهید نخستین اسلام
- یاسر در پیری، تحت شدیدترین شکنجهها مقاومت کرد و سرانجام بر اثر همین شکنجهها به شهادت رسید. همسرش سمیه نیز در پیری مقاومت میکرد و پس از شهادت همسرش، همواره ابوجهل به او ناسزا میگفت. سرانجام کاسه صبر ابوجهل لبریز شد، با نیزه بر پهلوی او زد و بدین ترتیب این بانوی با صلابت را هم به شهادت رساند[۱۹]. این دو قهرمان، از نخستین افراد در تاریخ اسلام بودند که مدال شهادت را دریافت کردند[۲۰].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۵۸۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۵۸۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۵۸۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۹۶.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، جا ص۱۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۰۷.
- ↑ تاجالدین، علی محمد، یاسر و سمیه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۹۹-۴۰۰.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.
- ↑ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۲۷۲.
- ↑ عز الدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۱۵۲.
- ↑ تاجالدین، علی محمد، یاسر و سمیه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۰۰.
- ↑ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۰۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۵۰۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۲.
- ↑ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۳، ص۵۷۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۴.
- ↑ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۳۰.
- ↑ تاجالدین، علی محمد، یاسر و سمیه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۰۰-۴۰۱.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۱۵۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، جاه ص۲۰۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۷.
- ↑ تاجالدین، علی محمد، یاسر و سمیه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۰۱.