زمان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل زمان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

مدیریت زمان

اصول مدیریت زمان

  1. هدفمندی: هدف عبارت است از آن حقیقت مطلوب که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان به انجام دادن کارها و انتخاب وسیله‌هایی است که آن حقیقت را قابل وصول می‌کند. تعیین هدف، مقدمه برنامه‌ریزی و اجراست. انسان بدون هدف در زندگی سرگردان است و نمی‌تواند تصمیم درستی در ارتباط با امور خویش بگیرد. امام (ع) به این موضوع توجه داشته و آسیب‌های آن‌را نیز مورد بررسی قرارداده است. حضرتش در نامه ۳۱ نهج البلاغه فرزند خویش را "آرزومند دست‌نایافتنی‌ها" توصیف می‌کند. مقتضای سن جوانی آرزوهای دور و دراز است که انسان را در پرده غفلت فرو می‌برد. امام از آرزوهای دست‌نایافتنی به توشه مردگان تعبیر می‌کند و می‌فرماید: زیان‌کارترینِ مردم از نظر داد و ستد و ناامیدترینِ آن‌ها در کوشش، مردی است که تنش را در جست‌وجوی آرزوهایش فرسوده کند، امّا بخت یارش نشود، پس با آن حسرت از دنیا رود و با سنگینیِ گناه به سرای باقی شتابد[۴]. از منظر امام علی (ع) در تعیین هدف، عنصر استعداد و توانایی آدمی نیز باید شناخته شود. وی در عبارتی این مضمون را مورد توجه قرار می‌دهد که خواسته بیشتر از ظرفیت و توانایی موجب مخالفت فرد و اتلاف زمان می‌شود[۵].
  2. اولویت‌بندی و برنامه‌ریزی: انسان در مدیریت زمان، به اولویت‌بندی، برنامه‌ریزی و زمان‌بندی امور می‌پردازد، زیرا انسان فرصت انجام همه امور را ندارد و باید آن‌ها را دسته‌بندی کند و بخش‌های مهم‌تر را در اولویت قرار دهد. امام (ع) می‌فرماید: به‌راستی که خداوند روزیِ شما را ضمانت کرده و شمایان را به کار و تلاش فرمان داده است، پس مبادا خواستن آنچه برایتان ضمانت شده، سزاوارتر از کاری باشد که از شما خواسته شده است. از این‌رو نحوه زمان‌بندی برای انجام هر کار به میزان نیاز و اولویت آن است. برای مثال، امور مستحب اگر به امور واجب ضرر بزند، باید آن را ترک کرد. چنانچه مستحبات به واجبات ضرر رساند، موجب قرب به خدا نخواهد بود[۶][۷].
  • از سوی دیگر زمان‌ندی و برنامه‌ریزی در امور، وقت آدمی را وسعت می‌بخشد و فرصت استفاده مطلوب از فرصت‌ها را به‌دست می‌دهد. امام علی (ع) برنامه‌ریزی را مایه صلاح و پایداری زندگی می‌داند. اهمیت توجه به لحظه‌ها و روزهای زندگی که در حال گذر است و فرصت‌ها با گذشت زمان، یکی پس از دیگری از بین می‌روند، مورد توجه امام است. از این‌رو امام به تقسیم مناسب زمان و اختصاص هر یک به بخشی از فعالیت‌های حیاتی سفارش می‌کند و می‌فرماید: شب و روز مؤمن به سه برنامه می‌گذرد: زمانی به راز و نیاز با خدا، زمانی به تأمین معاش و زمانی دیگر به بهره‌بردرایِ نیکو از لذّت‌های حلال. عاقل نباید جز در پی این سه باشد: تأمین زندگی، گاهی در راه رستخیز و لذّت حلال[۸][۹].
  • بدیهی است که در مدیریت صحیح زندگی، ارزیابی و آسیب‌شناسی فرصت‌های از دست رفته و عدم کسب موفقیت، امری ضروری است. امام علی (ع) حسابرسی دقیق را عامل موفقیت و راه مبارزه با سستی و تنبلی می‌داند و در نهج البلاغه می‌فرماید: ای بندگان خدا، خود را بسنجید، پیش از آن‌که شما را بسنجند و از خود حساب بکشید، پیش از آن‌که از شما حساب کشند[۱۰][۱۱].
  • این‌گونه مدیریت در زندگی، ثمره تلاش آدمی را دو چندان می‌کند و امکان استفاده بهینه از فرصت‌ها را توسعه می‌دهد. در نتیجه آدمی از فرصت محدود عمر می‌تواند بهره کافی ببرد[۱۲].

زمان در فرهنگ مطهر

در این قبلیّت و بعدیّت‌ها که با یکدیگر مجامع نمی‌شوند، باید برسیم به یک حقیقتی که قبلیّت و بعدیّت غیرمجامع - یعنی قبلیّت و بعدیّتی که امکان اجتماع با یکدیگر ندارند - در آن ذاتی باشد، به عبارت دیگر به یک قبلیّت و بعدیّتی برسیم که حقیقتش عین حدوث دائم و انقضاء باشد. این همان است که اسمش را «زمان» می‌گذاریم[۱۳]. اگر ماوراء حرکت، امری را اعتبار کنیم، اگرچه آن امر به منزله تعیّنی برای خود حرکت باشد این تعیّن همان «زمان» است[۱۴]. مطابق نظر قدما یک حرکتی از حرکات عالم وجود دارد که مقدار آن حرکت را زمان می‌نامیم و آن حرکت دوری فلک اطلس است. و مقدار حرکات افلاک دیگر و مقدار حرکات موجودات زمینی زمان محسوب نمی‌شوند[۱۵]. کسانی که به وجود زمان در خارج قائل هستند. درباره زمان آراء و نظریات مختلفی دارند؛ گروهی زمان را جوهر و گروه دیگری آن را غرض دانسته‌اند. برخی از معتقدین به جوهریّت زمان گفته‌اند که زمان، جوهر جسمانی است و عبارت است از خود فلک اطلس، و بعضی دیگر گفته‌اند: زمان جوهر مجرد است نه جوهر مادّی و منظور از وقوع اشیاء در زمان، نسبتی است که آن اشیاء با آن جوهر مجرد دارند. بعضی گفته‌اند: زمان یعنی واجب‌الوجود و زمان اسم دیگری است برای واجب‌الوجود. و اما آن گروهی که به وجود عینی زمان قائلند ولی آن را جوهر نمی‌دانند و بلکه عرض می‌دانند، زمان را عرض غیرقار می‌دانند و عرض غیرقارّ به حرکت منحصر است. ما بعداً خواهیم گفت که دیگران چه گفته‌اند. از زمان ارسطو این حرف مطرح شد که زمان مقدار حرکت است نه جوهر مادی است نه جوهر مجرد و نه یک عرض غیر قار و نه خود حرکت، بلکه عبارت است از مقدار حرکت. این نظریه را فلاسفه اسلامی قبول کرده‌اند با این تفاوت که ارسطو و بوعلی زمان را مقدار حرکت وضعی فلک به دور خود می‌دانستند، ولی صدرالمتألهین زمان را مقدار حرکت جوهری می‌داند[۱۶]. مرحوم آخوند به تبع دیگران زمان را مقدار حرکت می‌داند. یعنی هر حرکتی دارای دو مقدار است: یکی مقدار به حسب مسافت، یعنی «مافیه الحرکه»، و دیگری مقداری که گاهی کمتر و گاهی بیشتر می‌شود و ما آن را زمان می‌نامیم. منتهی این زمان عمومی که ما همه اشیاء را با آن مقایسه می‌کنیم. از نظر قدما مقدار حرکت فلک‌الافلاک بود، ولی مرحوم آخوند معتقد است که زمان عمومی مقدار حرکت جوهریه است. به هر حال زمان مقدار حرکت است و حرکت چه جوهری و چه عرضی یک امر طبیعی است[۱۷]. زمان مقدار حرکت فلک اقصی است که فلک‌الافلاک و فلک اطلس هم نامیده می‌شود[۱۸]. زمان یعنی مقدار[۱۹]. زمان مقدار یک امر غیرقار الذات است، و ما امر غیر قارالذات را غیر از حرکت نداریم، پس زمان مقدار حرکت است[۲۰]. زمان چیست؟ دیروز، امروز، فردا. آیا دیروز الان وجود دارد، فردا وجود دارد. خیر پس زمان که مجموعه این دیروزها و فرداهاست کلاً امری است معدوم. حال آنکه هر چیزی یک نحوه خاص از وجود را داراست و نحوه وجود سایر چیزها را دارا نیست. ما که می‌گوییم زمان وجود دارد مقصودمان نحوه خاص وجود در «آن» نیست، مثل وجودی که فرضاً به خورشید نسبت می‌دهیم که خورشید وجود دارد یعنی همین الان یا فردا یا در هر آنکه بگوییم وجود دارد، درست باشد. چه خورشید وجود قارّ دارد ولی ما در مورد زمان می‌گوییم وجود دارد مطلقاً، یعنی مطلق وجود را برایش اثبات می‌کنیم نه یک نحوه خاص از وجود که با فقدان آن معدوم باشد[۲۱]. اساساً ما از کجا می‌گوییم زمان وجود دارد، از راه حرکت وجود زمان را کشف می‌کنیم. مثلاً یک مسافت معینی از تهران تا اصفهان را در نظر بگیرید که دو اتومبیل یکی با سرعت ۶۰ و دیگری ۱۲۰ کیلومتر از یک شهر به طرف شهر دیگر حرکت می‌کنند. یکی این فاصله را در ۴ ساعت و دیگری در ۸ ساعت طیّ می‌کند در حالی که هر دو با هم حرکت کرده و یک مسافت واحد را پیموده‌اند. و یا این که فرض کنیم یک اتومبیل یک روز ۳ ساعت راه را با سرعت ۱۲۰ بپیماید و روز دیگر همان اتومبیل ۳ ساعت با سرعت ۶۰ کیلومتر حرکت کند، در این دو مثال می‌بینیم در اولی در امتداد مسافت با یکدیگر برابرند، ولی امتداد دیگر آنها فرق می‌کند، یعنی یک حرکت از حرکت دیگر کوتاه‌تر است، این همان است که به آن زمان می‌گوییم[۲۲]. زمان یک کشش است، یک امر ممتد است[۲۳]. اگر بگوییم زمان عبارت است از مجموع «آن»‌های پی در پی که هر «آن» دیگر زمان نیست، چون زمان یعنی کمیّت، همان‌طور که هر نقطه خطّ نیست هر «آن» هم زمان نیست و همان‌طور که خطّ کمیّتی است که فراهم آمده است از مجموع اموری که هیچ‌کدام کمیّت نیستند (یعنی نقطه‌ها). زمان هم کمیت غیر قارّی است که فراهم آمده است از مجموع آناتی که هیچ‌کدام زمان نیستند و کمیّت نیستند، اگر این حرف را بگوییم نظیر نظریه متکلّمین در باب کمیّات قارّ را در اینجا گفته‌ایم. در حرکت هم عیناً می‌توان همین حرف را گفت. قهراً نقطه مقابل این نظریه این است که، زمان واقعاً یک حقیقت ممتدّ است و حرکت یک حقیقت امتداددار است و یک واحد ممتد است. ولی این ذهن ما است که او را منقسم می‌کند به قسمت قبل و قسمت بعد. و الا او در واقع خودش یک بعد است، یک کشش است[۲۴]. مراجعه به مسافت، زمان و حرکت[۲۵]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. دانشنامه نهج البلاغه ج۱
  2. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «فَتَزَوَّدُوا فِي الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۳
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 443.
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 443.
  4. «إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً وَ أَخْيَبَهُمْ سَعْياً، رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِي طَلَبِ مَالِهِ، وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِيرُ عَلَى إِرَادَتِهِ؛ فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا بِحَسْرَتِهِ، وَ قَدِمَ عَلَى الْآخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۲
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 443- 444.
  6. «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ، إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۸
  7. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 444.
  8. «لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ؛ فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُلُ. وَ لَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ: مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ خُطْوَةٍ فِي مَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۸۲
  9. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 444.
  10. «عِبَادَ اللَّهِ زِنُوا أَنْفُسَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا، وَ حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۹
  11. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 444- 445.
  12. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 445.
  13. حرکت و زمان، ج۲، ص۱۹۲.
  14. حرکت و زمان، ج۲، ص۱۹۲.
  15. حرکت و زمان، ج۲، ص۱۱۸.
  16. حرکت و زمان، ج۲، ص۱۸۲.
  17. حرکت و زمان، ج۲، ص۵۴.
  18. حرکت و زمان، ج۲، ص۲۱۶.
  19. حرکت و زمان، ج۲، ص۲۰۴.
  20. حرکت و زمان، ج۲، ص۱۵۷، ۱۷۱، ۱۹۳، ۱۹۸، ۲۰۰ و ۲۴۹.
  21. حرکت و زمان، ج۱، ص۵۲.
  22. حرکت و زمان، ج۱، ص۵۳.
  23. حرکت و زمان، ج۱، ص۴۷.
  24. شرح مبسوط منظومه، ج۱، ص۱۲۶.
  25. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۵۱.