غیب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل غیب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

غیب چیست؟

  • جهان غیب در برابر عالم شهادت قرار دارد. آنچه از قلمرو حواس انسان بیرون است، از عالم غیب محسوب می‌گردد؛ مثلاً ما از اوضاع و احوال رستاخیز و کیفیّت ثواب و عقاب و چگونگی فرشتگان و ذات و صفات حضرت حقّ بی‌خبریم؛ نه به آن سبب که از اجسام لطیف و کوچک محسوب می‌شوند، بلکه به آن جهت که بر‌تر از افق ادراک محدود اندیش ما بوده و از دایره زمان و مکان بیرون‌اند؛ امّا آن‌چه از طریق یکی از حواس- هر چند با واسطه- قابل درک باشد از عالم شهود است؛ بنابراین ما در آثار آن جزء عالم شهودند، حتّی اگر به علّت ریزی قابل دیدن هم نباشند، همچون میکروب‌ها، ویروس‌ها، اتم‌ها و...، همچنین اکتشافات محقّقان که از یک رشته حقایق و اسرار موجود در جهان پرده بر می‌دارند همانند نیروی جاذبه، اشعه ایکس از علوم غیبی محسوب نمی‌شوند؛ چون توسّط اسباب و وسایل طبیعی حاصل می‌شوند[۴].

غیب نسبی است

هیچ چیز برای خدا غیب محسوب نمی‌شود

  • تمام موجودات (بزرگ و کوچک، مادّی و غیرمادّی) و تمام حوادث، گذشته و حال و آینده در محضر حقّ تعالی حاضرند و هیچ چیز از علم او پنهان نیست و همه امور برای او آشکار است؛ به قول امیرالمؤمنین(ع): "هر رازی پیش تو آشکار و هر پنهانی نزد تو حاضر است"[۶].
  • چون همه مخلوق و معلول حقّ تعالی است، پس وابسته به او است و نزدش حاضر، پس همه موجودات در محضر او حاضرند و معنی علم نیز همین است و این علم حضوری است و همانند علم ما به نفس خود؛ بنابراین خدای تعالی به همه حقایق علم حضوری داد و غیب در اینجا مفهومی ندارد. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ[۷] و ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ[۸] یا ﴿إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ[۹].
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: "او به همه چیز دانا است؛ امّا نه به وسیله ابزار که با نبودن آنها علم نیز منتفی شود، بین او و معلوماتش امر زایدی به نام علم وجود ندارد، تنها ذات اقدس او است و بس"[۱۰]. آیات و روایات در این مورد فراوان است[۱۱].

آیا آگاهی بر غیب برای غیر خدا ممکن است؟

  • گروهی بر این باورند که علم به غیب منحصر به ذات ربوبیت است و غیر او هیچ کس، حتّی انبیا و پیشوایان دین نیز به چنین علومی دسترسی ندارند. اینان برای اثبات دیدگاه خود به برخی از آیات قرآن تمسّک جسته‌اند که بر این معنی دلالت دارند؛ از قبیل: ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ[۱۲]. ﴿قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۱۳]. همچنین ﴿قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ[۱۴].
  • پاسخ: درست است که جز خدا هیچ‌کس از غیب مطلق آگاه نیست؛ هر چند برتری انبیا بر سایران از جهات دیگر محرز است، امّا به لحاظ محدودیت وجودی، ذاتاً توانایی احاطه بر جهان غیب را به طور مطلق ندارند. در عین حال چنین نیست که در‌های غیب برای همیشه و به طور مطلق به رویشان بسته باشد؛ طوری که حتّی با اراده خداوند - که مالک غیب و شهود است- نتوانند به آن دسترسی پیدا کنند، بلکه دست‌یابی بر غیب موهبتی است که هرگاه خداوند بخواهد قسمتی از آن را به برخی انسان‌های لایق و رسولان پاک‌باز خود عنایت می‌فرماید. بلی! این نوع دانش‌ها به طور استقلالی تنها مربوط به ذات حق است که پرتوی از آن را به دیگران مرحمت فرموده است. آیات یاد شده بیان‌گر این است که مردم عصر جاهلی تصور میکردند، پیامبر به همه جهان و آنچه در آن است احاطه دارد و قادر است هر چه خیر است به خود جذب و هر چه شر است از خود دفع کند. خداوند به پیامبر(ص) دستور می‌دهد که با صراحت اعلام کند که چنین نیست بلکه هر چه دارم از خداست و بهره‌ام از علم همان است که توسّط وحی و تعلیم الهی به من آموخته می‌شود. بنابراین آگاهی از غیب را به طور مطلق و استقلالی از غیر خدا نفی می‌کند[۱۵].

خداوند بعضی بندگانش را از غیب آگاه می‌فرماید

غیب در فرهنگ مطهر

شهادت، یعنی این بدن و غیب یعنی روان (همین روان خودآگاه). امروز ثابت شده که نه تنها شهادتی داریم (یعنی بدن) و غیبی داریم (یعنی روان) بلکه یک غیب غیبی هم داریم که همان روان ناخودآگاه است[۲۰]. پس غیب عبارت است از اینکه انسان اقرار و اعتراف داشته باشد که در عالم هستی حقایق و واقعیّت‌هایی هست که من با پوست بدن خودم یعنی با حواس خودم نمی‌توانم آنها را درک بکنم. ولو اینکه اینجا حضور داشته باشند. چشم من، گوش من ذائقه من، لامسه و شامّه من قادر به ادراک آنها نیستند. یعنی من درباره خودم اینطور قضاوت بکنم که این حواسی که من دارم، وسائل بسیار بسیار محدودی است که برای تماس پیدا کردن با دنیای خارج به من داده شده است[۲۱]. غیب یعنی نهان، پشت پرده، یعنی آن چیزهایی که از حواسّ ظاهری ما نهان است و پشت پرده محسوسات واقع شده است. قرآن کریم این کلمه را زیاد به کار برده است. گاهی تنها، مثل اینکه می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ[۲۲] یا می‌فرماید: ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ[۲۳] و گاهی همراه با کلمه شهادت مثل این که می‌فرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ[۲۴] فلاسفه اسلامی از همین تعبیر قرآنی استفاده کرده، جهان طبیعت را “عالم شهادت” و جهان ملکوت را “عالم غیب” اصطلاح کرده‌اند[۲۵]. تمام چیزهایی را که انسان باید به آنها ایمان داشته باشد، قرآن با کلمه “غیب” بیان کرده است؛ ایمان به اینکه حقایق و واقعیت‌هایی هست که از حدود حواسّ من بیرون است[۲۶].[۲۷]

غیب و شهادت

در جهان‌بینی قرآن عالم هستی منحصر به آنچه که برای ما محسوس است نیست، بلکه محسوسات یک قشر نازکی از عالم است و قسمت عظیم‌تر در ماوراء آن است. آنچه محسوس است نامش شهادت؛ و آنچه نامحسوس است، غیب نامیده شده است. آنچه که انسان می‌بیند و می‌برید و می‌شنود و به‌طورکلی احساس می‌کند و یا به تعبیر قرآن شهود می‌نماید، اینها مربوط به بخش شهادت است[۲۸].[۲۹]

غیب و غیب نسبی

غیب یا نهان دو گونه است: نسبی و مطلق. غیب نسبی، یعنی چیزی که از حواسّ یک نفر به علّت دور بودن او از آن با علّتی نظیر این، نهان است؛ مثلاً برای کسی که در تهران است، تهران شهادت است و اصفهان غیب است، اما برای کسی که در اصفهان است، اصفهان شهادت است و تهران غیب است[۳۰][۳۱]

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند...» سوره انعام، آیه ۵۹
  2. این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۶۶.
  4. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۷-۶۸.
  5. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۸.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵.
  7. «اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است» سوره حشر، آیه ۲۲.
  8. «(خداوند) دانای نهان و آشکار، بزرگ والاست» سوره رعد، آیه ۹.
  9. «من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم» سوره بقره، آیه ۳۳.
  10. توحید صدوق، ص۷۳.
  11. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۸-۶۹.
  12. «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.
  13. «بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
  14. «بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵.
  15. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۹-۷۰.
  16. «و (نیز) خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  17. «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  18. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.
  19. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۷۱.
  20. شناخت، ص۱۶۳.
  21. گفتارهای معنوی، ص۲۰۳.
  22. «همان کسانی که "غیب" را باور دارند» سوره بقره، آیه ۳.
  23. «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند» سوره انعام، آیه ۵۹.
  24. «دانای نهان و آشکار است» سوره انعام، آیه ۷۳.
  25. مجموعه آثار، ج۳، ص۳۳۶.
  26. مجموعه آثار، ج۳، ص۱۴۱.
  27. محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر، ص ۵۹۶.
  28. آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۳۱.
  29. محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر، ص ۵۹۷.
  30. مجموعه آثار، ج۳، ص۱۳۷.
  31. محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر، ص ۵۹۷.