تکبر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تکبر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • "تکبّر" یا "حمیّت" در زبان فارسی به‌معنای بزرگی به خود گرفتن، خود را بزرگ پنداشتن، بزرگ‌منشی کردن و بزرگی فروختن به دیگران است و در مفاهیم خودبینی، خودپسندی و خودستایی به‌کار می‌رود و در نهایت منتهی به صفت رذیله "خودپرستی" می‌شود. قرآن کریم در فرازهایی چند، این صفت رذیله را مورد نکوهش قرار داده است، چنان‌که مردمان را از گام برداشتن در حال تکبر پرهیز می‌دهد: در روی زمین به نخوت گام برمدار، زیرا هرگز زمین را نمی‌توانی شکافت و در بلندی به کوه‌ها نمی‌توانی رسید[۱]. از مردم به نِخوت رُخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو، که خدا خودپسند لاف‌زن را دوست ندارد[۲][۳].
  • در منطق قرآن، یکی از علل عدم پذیرش هدایت‌های پیامبران که موجب باقی‌ماندن مردمان بر انحراف شد، رذیلت تکبر بوده است: ... پس چرا هر گاه پیامبری چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد، کبر ورزیدید؟ گروهی را دروغ‌گو خواندید و گروهی را کشتید[۴][۵].
  • به گزارش قرآن، گاه نخوت و تکبر به‌گونه‌ای در مردمان نفوذ می‌کرد که آنان حتی در برابر نشانه‌های آشکار الهی نیز دست از تکبر و حمیّت بر نمی‌داشتند و به راه هدایت در نمی‌آمدند: پس بر آن‌ها توفان و ملخ و شپشک و وزغ و خون (خون شدن آب)، یعنی آن‌ نشانه‌های آشکار (قهر و غضب) را فرستادیم، ولی باز طریق کبر و گردن‌کشی پیش گرفتند و قومی گناه‌کار بودند[۶]. قرآن کریم ریشه انحراف ابلیس را در تکبر او می‌داند. او به خلقت خود تکبر ورزید و از فرمان خدا سرپیچی کرد: چون فرشتگان را فرمودیم "برای آدم سجده کنید"، پس به‌جز ابلیس –که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد- همه به سجده درافتادند[۷][۸].
  • نتیجه این حالت در شیطان به صورت "افتخار" (نازیدن – فخر کردن) بر آدم درآمد و باعث شد چنان محو در خود شود که اصل و ریشه خود، یعنی آتش بی‌اعتبار و بی‌ارزش را به رخ بکشد و آن را موجب برتری بر آدم قرار دهد و سرانجام از کفر سردرآورد. امام علی (ع) نیز در نهج البلاغه بر این موضوع تأکید می‌کند و شیطان را پیشاهنگ متکبران می‌داند. کبر و غرور ویژگی شیطان به‌شمار می‌رود و به‌عنوان یک اخلاق شیطانی که او را از اوج به حضیض افکند مطرح است. بنابراین همه متکبران و غرورورزان در خط شیطان قرار می‌گیرند و عاقبتی چون او خواهند داشت. امام (ع) تکبر را نکوهش می‌کند و مردمان را از آن برحذر می‌دارد: و مباشید همانند آن کس که بر برادر خود کبر ورزید بی‌آن‌که خدا او را بر برادرش فضیلتی داده باشد. آری کبر و خودپسندی که از حسد برخاسته بود، بر او روی نهاد و حمیّت در دل او آتش غضب افروخت و شیطان در بینی او باد غرور دمید. خداوند کیفر او را پشیمانی داد و گناه همه آدم‌کشان را تا روز قیامت بر گردن او نهاد[۹][۱۰].
  • تکبر در منظر امام با عبارت‌هایی چند مورد نکوهش قرار گرفته است، از جمله: بزرگ‌ترین گناه و پست‌ترین عیوب و زیور ابلیس[۱۱] موجب دشمنی مردم[۱۲]، زشت‌ترین خوی‌ها[۱۳]، صفتی که در آن هیچ خیری نیست[۱۴]، حتی اگر عزت از آن خیزد، عزتی موقتی است و در نهایت به خواری می‌انجامد[۱۵]، بزرگ‌ترین دام ابلیس[۱۶]، بزرگ‌ترین نادانی[۱۷]، موجب و دلیل بی‌دانشی [۱۸]، مایه افتادن انسان‌ها به گناه و بدکاری و همه زشتی‌ها[۱۹]. از این‌رو مردمان را فرمان می‌دهد که فروتنی گزینند: بر آن مصمم شوید که فروتنی را بر فرق خود جای دهید و تکبر و خودخواهی را زیر پای افکنید و خودکامگی را از گردن‌هایتان فرو هلید[۲۰]. نهج البلاغه یکی از دلایل آزمایش آدمیان به سختی‌ها را از بین بردن تکبر در وجود آن‌ها برمی‌شمرد. امام (ع) در عبارتی با استناد به کبر شیطان، نتیجه کار متکبران را این‌گونه با مردمان در میان می‌گذارد: مگر نمی‌بینید چگونه خداوند او را به خاطر خودبزرگ‌بینی و برتری جویی، کوچک و فرودست گردانیده و در این جهان رانده و مطرود ساخته و برای وی در آن جهان زبانه آتش فراهم کرده است[۲۱][۲۲].
  • این گزارش آینه عبرت برای کسانی است که بیماری کبر و غرور مبتلایند و در سر، هوای برتری و بزرگ‌نمایی دارند و تلاش می‌کنند خود را برتر از دیگران نشان دهند. آن‌ها در نظام آفرینش و حوزه تدبیر الهی سرکوب می‌شوند و در پرتگاه پستی و حقارت قرار خواهند گرفت. این قانون زندگی و عدل الهی است که در پرتگاه پستی و حقارت قرار خواهند گرفت. این قانون زندگی و عدل الهی است که هرگز خداوند بشری را با انجام گناهی که یکی از مقربان درگاهش به خاطر آن از بهشت رانده شد، نمی‌بخشاید. قانون الهی در مورد آسمانیان و زمینیان یکسان است و خدا به هیچ‌کس از آفریدگانش اجازه ورود به "منطقه ممنوعه و حرام" نداده است. از این‌رو به مردمان هشدار می‌دهد: شیطان سواره‌نظام خود را بر ضد شما برانگیخته و با پیادگانش سر راهتان را گرفته است[۲۳]. ابلیس در کمین موقعیتی است تا مردمان را به تسخیر کشاند. او می‌خواهد تمام توانتان را بگیرد و قدرت رویارویی شما را درهم شکند تا نتوانید از دام او بگریزید و با مشت پولادین بر فرق او کوبید. برای مبارزه با شیطان و ترفندهای او، مهم‌ترین راه‌کار مجهز شدن به فضایل اخلاقی و در رأس آن تواضع و از بین بردن رذیله تکبّر است. آتش عصبیت و کینه‌های جاهلی را که در دل‌ها نهفته است خاموش کنید که بی‌تردید این ننگ و عار برای مسلمانان از خطرهای شیطان و خودستایی‌های و تباهی‌ها و وسوسه‌های اوست. پس بر آن شوید که فروتنی را چون افسری بر سرنهید و خودپسندی را زیر گام‌هایتان پایمان کنید و خوار شمارید و قلّاده تکبّر و خودبرتربینی را از گردن برکنید[۲۴].

تکبر، ریشه گناهان

  • امام (ع) پس از بیان ریشه‌های تکبر و نمونه بارز آن (شیطان) به این نکته توجه می‌دهد که همه انسان‌ها مخاطب شده‌اند و باید با این خطر بزرگ مقابله و مبارزه کنند، زیرا تکبر که ریشه بسیاری از رذائل اخلاقی و نابسامانی‌های اجتماعی به‌شمار می‌رود، بسیار مخفی و مرموز است تا حدی که شاید مبتلایان به آن از بیماری خویش غافل باشند. بیماری تکبر و خودبرتربینی آتشی در جان انسان‌هاست و همگان مأمور به مقابله با آن هستند. از دیدگاه امام (ع) بیماری تکبر، بیماری پنهان و ناشناخته‌ای است که در مرحله اول باید آن را شناخت و سپس به درمان آن پرداخت[۲۵].

عوامل ایجاد تکبر

  1. افکار شیطانی: شیطان برای رسیدن به هدف اصلی خود که سقوط انسان در ورطه تکّبر است، ابتدا در فکر و اندیشه او رسوخ می‌کند و سپس با ترفندهایی که به کار می‌برد، در مرکز فرماندهی وجود او برای خود پایگاهی می‌سازد و نفوذ می‌کند تا در مواقع لازم او را وادار کند تا دست به اقدام بزند[۲۶].
  2. خودستایی و بزرگ‌نمایی: نخوت، محصول تکبر است. پس از آن‌که فکر و اندیشه فردی مورد هجوم افکار شیطانی قرار گرفت، حالت خاصی به خود می‌گیرد و احساس دیگری پیدا می‌کند که به آن نخوت می‌گویند. در نتیجه این تفکر، احساس خودبزرگ‌بینی در زندگی اجتماعی نیز تسرّی می‌یابد[۲۷].
  3. فساد و تباهی: نتیجه نخوت و خودبرتربینی انتظار انتقال به دیگران را در فرد تقویت می‌کند که در نهایت اقدامات نامناسب از طرف فرد را در پی‌دارد[۲۸].

درمان تکبر

  • امام (ع) برای درمان بیماری تکبر دو دستور مهم صادر فرموده است:
  1. فروتنی در عمل، بدین‌ترتیب که باید به دیگران احترام گذاشت و با خوشرویی برخورد کرد تا روح انسان تحت‌تأثیر قرارگیرد و خلق و خوی او دگرگون شود و به جای "خودبرتربینی" دوستی و فروتنی در وجودش رشد کند امام می‌فرماید راه و رسم فروتنی را پذیرا شوید و وجودتان را در خدمت این جهاد معنوی و اخلاقی قرار دهید، که تحوّل اخلاقی و روحی از انجام یک سلسله اعمال ظاهری آغاز می‌شود تا به مراحل عالی تهذیب و خودسازی برسد[۲۹].
  2. از آن‌جا که شیطان نیروهای خود را بسیج کرده تا از اولاد آدم انتقام بگیرد، مهم‌ترین وسیله آن را در درون انسان یافته است، یعنی تکبّر و خودبینی، لذا باید در برابر این نیروی شیطانی، قدرت عظیمی را تجهیز کرد. امام (ع) روحیه اخلاقی فروتنی را "سپاه مسلح" این میدان معرفی فرموده است: فروتنی را سپاه مسلح خود گیرید[۳۰]. هر فردی باید برای ایجاد تواضع، به‌عنوان یک جهاد تمام عیار به ایجاد پایگاه‌های معنوی بپردازد و با آگاهی و تصمیم‌گیری جدّی در راه ایجاد فضیلت بزرگ فروتنی اقدام کند[۳۱].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً ؛ سوره اسراء؛ آیه ۳۷
  2. وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلا تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ؛ سوره لقمان؛ آیه ۱۸
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 210.
  4. وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ ؛ سوره بقره؛ آیه ۸۷
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 211.
  6. فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُّفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ؛ سوره اعراف، آیه ۱۳۳
  7. وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ؛ سوره بقره؛ آیه ۳۴
  8. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 211.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴: «"وَ لَا تَكُونُوا كَالْمُتَكَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّهِ مِنْ غَيْرِ مَا فَضْلٍ جَعَلَهُ اللَّهُ فِيهِ سِوَى مَا أَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ بِنَفْسِهِ مِنْ عَدَاوَةِ الْحَسَدِ [الْحَسَبِ‏] وَ قَدَحَتِ الْحَمِيَّةُ فِي قَلْبِهِ مِنْ نَارِ الْغَضَبِ وَ نَفَخَ الشَّيْطَانُ فِي أَنْفِهِ مِنْ رِيحِ الْكِبْرِ الَّذِي أَعْقَبَهُ اللَّهُ بِهِ النَّدَامَةَ وَ أَلْزَمَهُ آثَامَ الْقَاتِلِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"»
  10. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 211.
  11. غررالحکم، ۱ / ۱۴۸
  12. غررالحکم، ۲ / ۷۳۸
  13. غررالحکم، ۲ / ۸۴۰
  14. غررالحکم، ۲ / ۸۵۷
  15. غررالحکم، ۱ / ۳۴
  16. غررالحکم، ۳۸
  17. غررالحکم، ۳۵۷
  18. غررالحکم، ۲ / ۸۳۶
  19. نهج البلاغه، حکمت ۳۶۳: «"وَ الْحِرْصُ وَ الْكِبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِي الذُّنُوبِ وَ الشَّرُّ جَامِعٌ لمَسَاوِى الْعُيُوبِ"»
  20. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴: «"وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَى رُءُوسِكُمْ وَ إِلْقَاءَ التَّعَزُّزِ تَحْتَ أَقْدَامِكُمْ وَ خَلْعَ التَّكَبُّرِ مِنْ أَعْنَاقِكُمْ"»
  21. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴: «"أَلَا [يَرَوْنَ‏] تَرَوْنَ كَيْفَ صَغَّرَهُ اللَّهُ بِتَكَبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ فَجَعَلَهُ فِي الدُّنْيَا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِي الْآخِرَةِ سَعِيراً"»
  22. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 211- 212.
  23. نهج البلاغه، خطبه ۳۲: «"فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ، عَدُوَّ اللَّهِ أَنْ يُعْدِيَكُمْ بِدَائِهِ وَ أَنْ يَسْتَفِزَّكُمْ (بِنِدَائِهِ وَ أَنْ يُجْلِبَ عَلَيْكُمْ) بِخَيْلِهِ وَ رَجْلِهِ"»
  24. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 212.
  25. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 213.
  26. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 213.
  27. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 213.
  28. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 213.
  29. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 213.
  30. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴: «"وَ اتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ عَدُوِّكُمْ إِبْلِيسَ‏ وَ جُنُودِهِ"»
  31. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 213- 214.