جنگ احد در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون جنگ احد است. "جنگ احد" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

پیامبر در تمام جنگ‌ها از سازمان اطلاعاتی گسترده‌ای استفاده می‌کرد که متأسفانه تاریخ مکتوب، همه آن را روشن نکرده است. ایشان در تمام رده‌های قریش، از سران تا سربازان، مأمور استخبارات داشتند و مدام از تحرکات آنها آگاه می‌شدند. از جمله عباس بن عبدالمطلب در میان سران مشرکان نقش مأمور اطلاعاتی را داشت. وی پس از آگاهی از نقشه مشرکان در مورد حمله به مدینه، موضوع را در نامه‌ای محرمانه و توسط شخصی مورد اعتماد سریعاً به مدینه فرستاد که فرستاده به مدت سه روز، راه دوازده‌روزه مدینه و مکه را پیمود و هنگامی که به محله قبا رسید، نامه را به پیامبر تسلیم کرد. این نکته قابل تأمل است که با توجه به این که پیامبر اکرم(ص) در محله بنی النجار مدینه زندگی می‌کرد، نامه را در محله قبا از دست فرستاده عباس گرفت. پیامبر از مفاد نامه عباس آگاه شد، اما نامه تنها تصمیم سران را گزارش کرده بود؛ لذا بی‌درنگ به یگان‌های نخبه دستور تهیه اطلاعات میدانی را دادند تا نیروهای مهاجم را قبل از رسیدن به مدینه شناسایی کنند. بر این اساس دسته‌ای ورزیده از مأموران پیامبر در منطقه ذوالحلیفه به لباس دشمن درآمده و تا وادی احد آنها را همراهی کردند، سپس پنهانی جداشده و مشروح گزارش سپاه قریش را دادند.

دوباره پیامبر دو سرباز دیگر به نام‌های انس و مونس را مأمور ارزیابی سپاه قریش کرد. آنها خبر آوردند که لشکر ابوسفیان به مدینه نزدیک شده و اسبان و شتران را در کشتزارهای حومه مدینه رها کرده‌اند. مأمور دیگری (سلمه سلامه) گزارش داد که جلوداران قریش در حال شناسایی و گشت در حوالی شهر هستند. بدین ترتیب اطلاعات لحظه به لحظه از سپاه دشمن به پیامبر می‌رسید[۱].[۲]

آرایش نظامی سپاه پیامبر

پیامبر فرمان بسیج عمومی داد و مردم مدینه ساز و برگ را آماده کردند و اقدامات احتیاطی برای حفاظت از جان پیامبر(ص) و اماکن مهم آغاز شد و برای سرتاسر شهر و معابر گشت‌های پاسداری گذاردند. پیامبر اخبار را برای افسران و بزرگان شهر بیان نمود و اختیار جنگ را بر عهده شورای مجاهدان مدینه گذارد ولی آنها از ارائه یک استراتژی دقیق عاجز ماندند. دسته‌ای راهبرد محافظه‌کارانه جنگ حصار را پیشنهاد کردند. این شیوه همان رسم سنتی و بومی مدینه در جنگ اطم بود، اطم عبارت از ساختمان محکم دژ مانندی است که هر قبیله‌ای برای خود داشت و به راحتی قابل دفاع بود. در آن تاریخ، مدینه در حدود هشتاد اطم داشته است. عبدالله ابن ابی از سران خزرج در این گروه بود. دسته دیگر که غالباً جوانان بودند جنگ صحرایی را در میدان باز خواستند، مانند سعد بن معاذ رهبر اوس. دسته دوم در اکثریت قرار گرفت و لاجرم حضرت پیشنهاد دسته دوم را پسندید و زره پوشید و آماده نبرد شد[۳]، ولی بین دو قبیله اوس و خزرج اختلاف افتاد و قبیله خزرج در جنگ شرکت نکردند؛ لذا آن حضرت با نیروی کمی به حدود هفتصد نفر به جبهه احد عازم شدند[۴].

رسول خدا(ص) نیروها را حرکت داد و به تناسب در مناطق مختلف نبرد مستقر کرده و پس از گوشزد نمودن دستورهای مهم، پرچم فرماندهی را به دست توانای علی(ع) داد[۵]. پیامبر قبل از استقرار نیروها در منطقه سوق الجیشی، از منطقه عملیاتی شناسایی کاملی انجام داد و مناطق آسیب‌پذیر را بررسی کرده و راه‌های نفوذ دشمن را به دست آورد، سپس سپاهیان اسلام را در مقابل دشمن صف‌آرایی کرد. ایشان با توجه به گزارش‌ها از نسبت یک به چهار نیروهای مسلمانان در برابر مشرکان اطلاع داشتند، از این‌رو به گونه‌ای اردو زدند که بتوانند از آخرین امکانات طبیعی استفاده نموده و همه چیز را علیه دشمن به کار گیرند.

اردوگاه دشمن در مدخل شمالی مدینه (سبخه) در نزدیکی دره‌ای در حوالی کوه احد بود. به دستور پیامبر نخست نیروها در شیخین جمع شدند. در اینجا دسته منافقان به رهبری عبدالله ابن ابی با سیصد نفر جدا شدند. بقیه مجاهدان که هفتصد نفر بودند شبانه از بیراهه به سمت احد حرکت نمودند. لشکر از راهی که قبلاً هیچ سابقه‌ای نداشت پیشروی نمود[۶] و خود را به دره اصلی احد رسانید و پیامبر در دهانه کمانی‌شکل کوه، اردوگاه و سنگر اصلی را برپا نمود[۷]، بعدها همین دهانه موجب نجات دسته‌جمعی گردید. رسول خدا(ص) یک گردان از نیروهای خود به تعداد ۵۰ نفر را به فرماندهی عبدالله بن جبیر در درّه عینین (دربرابر سواره‌نظام خالد) مستقر کرد و دستور داد دره را به طور کامل حفاظت نموده و از نفوذ دشمن جلوگیری کنید، حتی اگر دیدید که همه ما کشته شدیم و دشمن تا مدینه ما را تعقیب نمود، دفاع از تنگه را رها نکنید و اگر هم دشمن را شکست داده و تا مکه به تعقیب آنان پرداختیم، این تنگه را ترک نکنید[۸]. هنگامی که جنگ شروع شد پرچم‌دار سپاه قریش به نام طلحة بن ابی طلحه العودی از اولاد عبدالدار به میدان رزم آمده و در برابر سپاه اسلام جولان داده و مرد جنگی را به مبارزه‌طلبید. تنها کسی که ندای او را پاسخ داد حضرت علی(ع) بود[۹]. آن حضرت طلحة و چند نفر از پسرانش و نیز دیگر پرچم‌داران قریش را به هلاکت رساند[۱۰]. در این نبرد، مسلمانان با امدادهای غیبی و با شجاعت بی‌نظیر، سپاه دشمن را شکست دادند و سربازان دشمن با فرار از صحنه نبرد، وسایل و تجهیزات جنگی را رها کردند. در این هنگام سپاهیان اسلام به جمع‌آوری غنایم پرداختند.

براساس تاکتیک نظامی پیامبر، گردان رزمی عبدالله بن جبیر مسئولیت حفاظت از دره‌های عینین را به عهده داشت که تنها راه نفوذ دشمن بود. هنگامی که دشمن شکست خورد و عقب‌نشینی کرد مسلمانان به جمع‌آوری غنایم پرداختند. بخشی از نیروهای مستقر در دره‌های عینین که از بلندی پیروزی سپاهیان اسلام را نظاره می‌کردند به طمع جمع‌آوری غنایم، با تخلف از دستور پیامبر، گلوگاه را ترک کردند. نیروی سواره خالد بن ولید براساس اطلاعاتی که از منطقه استقرار آنان داشت، حمله را آغاز کرد. عده کمی چون عبدالله بن جبیر - که در محل مستقر بودند - به دفاع پرداختند، لیکن نتوانستند در برابر این نیروی قوی و کارآزموده مقاومت کنند. پس از آن، این نیروها از پشت به سپاه اسلام حمله نموده و آنان را محاصره کردند و با قدرت بسیار به سپاهیان اسلام حمله‌ور شدند[۱۱]. در اثر این یورش، سپاه فراری قریش نیز به میدان برگشت و این در حالی بود که نظام لشکر مسلمانان از هم گسیخته بود و از دو سو مورد هجوم غافلگیرانه قرار گرفتند. در این حالت سپاه اسلام تقریباً به سه دسته مجزا تقسیم شدند: گروه اول مجموعه‌ای مانده در اطراف پیامبر که چهارده نفر بودند. آنها در شکاف کمانی کوه احد دوباره به فرمان رسول خدا(ص) سنگر گرفتند و هسته اصلی مقاومت را سازمان دادند که از آن جمله حضرت علی(ع) و ابودجانه را می‌توان نام برد؛

گروه دوم که در تعقیب دشمن زیاد دور نشدند و در محاصره قریش قرار نگرفتند، این گروه حدود دویست تن بودند که سعد وقاص و عمر بن الخطاب در این دسته قرار داشتند؛ گروه سوم که بنیه اصلی سپاه بودند، در تعقیب قریش خیلی دور شده و مشغول گردآوری غنایم بودند که در این حال در محاصره قرار گرفتند. از اینان، گروهی به مدینه گریختند[۱۲]، ولی عده‌ای تصمیم گرفتند تا دم مرگ شمشیر بزنند و پس از اطلاع از زنده بودن پیامبر، با چنگ و دندان راه را به سوی رسول خدا گشودند[۱۳].[۱۴]

نبوغ نظامی رسول خدا(ص)

جنگ احد در دو مرحله شاهد نبوغ نظامی رسول خدا(ص) بود، اول در طراحی کلی میدان جنگ و اتخاذ مواضع درست به ویژه تعیین پست تیراندازان در کوه عینین، که اگر دیسپلین نظامی رعایت می‌شد با وجود قلت ساز و برگ و نفرات، پیروزی حتمی بود، اما بعد از شکست، به خوبی توانست سپاه را بازسازی و به تعقیب دشمن بپردازد. در آن وضعیت بحرانی، پیامبر به همراه عده اندکی در شکاف کوه سنگر ساخت و مردانه مبارزه کرد و سبب شد که بقیه افراد شکست‌خورده اندک اندک به سوی وی جمع شوند.

بُعد دیگر قدرت فرماندهی رسول خدا(ص) در احد، شدت احساس مسئولیت ایشان در قبال تک تک افراد است، در چنین شرایطی مشهورترین نوابغ نظامی نیز تنها به فکر نجات جان خود هستند، اما رسول خدا(ص) بعد از شکست آن‌قدر مبارزه نمود تا بقیه لشکر را جمع نمود و افراد شکست‌خورده را دوباره گردآوری کرد[۱۵].

مهم‌ترین شاخصه نبوغ نظامی رسول خدا(ص) در میدان احد تبدیل ماهیت صحرایی جنگ به جنگ کوهستانی است که ابوسفیان و دیگر فرماندهانش برای آن چاره‌ای نداشتند. مهم‌ترین اسلحه ابوسفیان در احد لشکر ورزیده سواره به فرماندهی خالد بن ولید و عکرمة بن ابوجهل است، اما پیامبر اسلام با کشاندن جنگ به قعر کوهستان احد قدرت سواره قریش را بی‌اثر ساخت و لاجرم ابوسفیان بدون پیروزی قاطع برگشت.[۱۶]

جستارهای وابسته

پرسش مستقیم

سیره نظامی پیامبر خاتم در جنگ احد چه بود؟ (پرسش)

منابع

پانویس

  1. بختور تاش، نبردهای محمد، (تهران: مطبوعاتی عطایی،۱۳۴۰) ص۹۹؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۴.
  2. جمعی از محققان جامعه اسلامی فرهنگیان و پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۱۳۲.
  3. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۵.
  4. علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۱۱.
  5. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۲۲.
  6. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۵.
  7. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۷.
  8. علی ابن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۱۱.
  9. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۲۵.
  10. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۱۴.
  11. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۷.
  12. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۳۱.
  13. مصطفی طلاس، پیامبر و آیین نبرد، ترجمه اکبری مرزناک، (تهران: انتشارات بعثت، ۱۳۵۴).
  14. جمعی از محققان جامعه اسلامی فرهنگیان و پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۱۳۳.
  15. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۴، ص۲۵.
  16. جمعی از محققان جامعه اسلامی فرهنگیان و پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۱۳۶.