جادوگری در فقه اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون جادوگری است. "جادوگری" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

سحر در لغت به معنای خدعه و نیرنگ، چشم‌بندی، اظهار باطل در چهره حق، برگرداندن چیزی از مسیر درست آن و هر چیزی که منشأ و سبب آن دقیق و لطیف باشد، آمده است.

برخی لغویان گفته‏‌اند: اصل سحر تبدیل چیزی از حقیقت خود به غیر آن است و به عمل ساحر از این جهت که باطل را به صورت حق نشان می‏‌دهد و چیزی را در خیال افراد، خلاف حقیقت آن نمایان می‏‌سازد، سحر گفته‌‏اند. [۱]

فقها از سحر تعریف‌های مختلفی ارائه کرده‏‌اند. این اختلاف در تعریف موجب شده که بعضی کارها بنابر برخی تعریف‌ها از مصادیق سحر و بنابر تعاریفی دیگر، خارج از آن قلمداد گردد؛ چنان که به تعریف‌های ارائه شده، از جهت جامع و مانع بودن نیز اشکال شده است. از این رو، برخی گفته‌‏اند: به تعریفی تام که همه مصادیق سحر را شامل شود و از دخول کارهایی که سحر به شمار نمی‏‌روند، مانع‏ گردد، دست نیافتیم. [۲] تعریف‌های ارائه شده از سحر عبارتند از:

  1. گفتار، نوشتار، رُقیَه یا هر عملی که در بدن، قلب یا عقل فرد سحر شده (مسحور) تأثیر بگذارد؛ بدون آنکه ساحر با او تماس پیدا کند. سحر ممکن است سبب قتل، بیماری، جدایی میان زن و شوهر، کینه و دشمنی میان آن دو یا پیدایی محبت شخصی به دیگری گردد. [۳]
  2. همان تعریف نخست با اضافه استخدام فرشتگان، جنیّان و شیاطین جهت کشف امور پنهان و درمان فرد جن زده و نیز احضار ارواح و تعلّق دادن روح به بدنی که آمادگی پذیرش آن را دارد. همچنین نیرنجات (آمیختن مواد عنصری، اَشکال و اَخلاط دارای مزاجهای گوناگون و نیز کمک گرفتن از اسرار خورشید و ماه به منظور اظهار امور شگفت‏‌آمیز) و طلسم‌ها (ممزوج کردن قوای آسمانی با قوای زمینی جهت اظهار امور شگفت). [۴]. در این تعریف به جای جمله "اثر گذاشتن در مسحور" که در تعریف نخست آمده، جمله "زیان رساندن به مسحور" به کار رفته است. تعریف دوم از نظر گستره اعم از تعریف اول است؛ زیرا اموری را در بر می‏گیرد که تعریف نخست شامل آنها نمی‏‌شود؛ لکن از جهت کارکرد؛ تعریف اول اعم خواهد بود؛ چون تأثیر، اعم از زیان و نفع است، مگر آنکه مراد از تأثیر در تعریف نخست همان اضرار باشد.
  3. ایجاد کارهای خارق‌العاده که منشأ آن یا تأثیرات نفسانی است، یا بهره‏‌گیری از فلکیات یا در آمیختن قوای آسمانی با قوای زمینی و یا استعانت از ارواح بسیط (فرشتگان، اجنّه و شیاطین). در اصطلاح خاص، اولی (ایجاد کارهای خارق‌العاده به سبب تأثیرات نفسانی) "سحر"، دومی "دعوت کواکب"، سومی "طلسمات" و چهارمی "عزائم" نامیده می‏‌شود. [۵] این تعریف، اعم از تعریف‌های پیشین است؛ زیرا در آن نه از تأثیر سخن رفته و نه از اضرار. بنابر این، ایجاد کار خارق‌العاده از راه‌های یاد شده، سحر به شمار می‏‌رود؛ در دیگری تأثیر بگذارد یا نگذارد.
  4. کاری که پدید آمدن امری را در پی داشته و منشأ آن پنهان و غیر متعارف باشد. البته نه بدین معنا که هر عمل این چنینی مصداق سحر است؛ بلکه بدین معنا که سحر چنین ماهیتی دارد، با این توضیح که چنین عملی گاه در پرتو تقویت و تصفیه نفس از راه ریاضت از فرد صادر می‏‌شود؛ گاه با به‌کارگیری قوانین طبیعی یا هندسی؛ گاه با تسخیر روحانیات افلاک، ستارگان و مانند آنها که مشهور نزد یونانیان و کلدانیان بوده است؛ گاه با تسخیر جنیّان و شیاطین؛ گاه با اعمالی که مناسب مطلوب و مقصود است، مانند کشیدن تصاویر مسحور، نقش‌ها، گره زدن و بستن، دمیدن یا نوشتن که به رُقیه (کلماتی که با آن، فرد مبتلا به آفتی همچون صرع و تب را تعویذ می‌‏کنند) و عزیمه (کلماتی که با آن ارواح خبیث را از بدن کسی که بدان تعلق گرفته خارج می‌‏سازند) تقسیم می‏‌شود، و یا دود کردن گیاهان خوش بو و مناسب در زمانی خاص که نزد "نَبَطیان" معروف بوده است. و گاه با ذکر نام‌هایی که معانی آنها معلوم نیست و نوشتن آن نام‌ها به ترتیبی خاص. این قسم به اعراب و نبطیان منسوب است، و گاه با ذکر الفاظ دارای معانی معلوم غیر از دعاها و گاه با تصرف در بعضی آیات یا دعاها و یا نام‌ها. گاهی نیز با قرار دادن اعداد به ترتیبی خاص در لوح‌هایی. گوینده این قول پس از بیان اسباب نه گانه اشاره رفته، می‏‌گوید: قدر متیقن از سحر نوع پنجم است. نوع اول و دوم به طور یقین از مصادیق سحر نیست. باقی موارد مشتبه و مشکوک است. [۶] بنابر تعریف چهارم، عمل خارق‌العاده پدید آمده در پرتو تقویت نفس مصداق سحر نیست؛ چنان که آنچه به سبب نوع دوم ایجاد می‏‌شود نیز مصداق سحر نخواهد بود. مصداق سحر بودن کارهایی که با تسخیر ارواح افلاک (فرشتگان) یا جنیان و شیاطین و سایر اسباب نه گانه ـ جز نوع پنجم ـ صورت می‏گیرد، مورد شک و شبهه است. بنابر این، تعریف چهارم اخص از تعریف سوم است؛ لکن از حیث قید نشدن اضرار به دیگری در این تعریف، از تعریف اول و دوم اعم می‏باشد.
  5. مطلق ایجاد چیزی که دارای آثار شگفت، شبیه کرامات باشد؛ بدون استناد به امور حسی یا شرعی، از قبیل آیات و دعاهای وارد شده؛ خواه در مسحور اثر بگذارد یا نه و خواه سحر شده انسان باشد یا حیوان و یا جماد. استخدام فرشتگان، احضار و تسخیر جنیّان و احضار و تسخیر ارواح و امثال آن، ملحق به سحر است. [۷] این تعریف اعم از تعریفهای قبلی است.
  6. انجام دادن عملی خارق‌العاده از راههای باطل و غیر مشروع به منظور زیان رساندن به کسی. این تعریف، از جهتی همچون تعریف پیشین عمومیت دارد؛ زیرا هر نوع کار خارق‌العاده پدید آمده از راه غیر مشروع را شامل می‏‌شود و از جهتی اخص است؛ زیرا مقید به اضرار است. بنابر این، عمل خارق‌العاده غیر زیان آور برای کسی در صورت عدم حرمت از جهتی دیگر، موضوعاً یا حکماً مصداق سحر نخواهد بود. [۸]
  7. آنچه که بر اثر چیرگی حالتی بر حس بینایی یا شنوایی یا غیر آن موجب پیدایی چیزی در وهم شود، بدون آنکه واقعیت داشته باشد. بنابر این تعریف، سحر، چشم بندی و نوعی نیرنگ است و ساحر کسی است که با بهره‌‏گیری از اسباب پنهان، غیر واقع را در خیال انسان به صورت واقع جلوه می‌‏دهد و در نتیجه غیر واقع به شکل‌های شگفت‏‌انگیز دیده می‏‌شود. بر اساس این تعریف، نسبت سحر به واقع، نسبت مکر به واقع خواهد بود. [۹] ماهیت تعریف هفتم با دیگر تعریف‌ها متفاوت است و در حقیقت، تعریفی جدید از سحر است. بنابر این تعریف، ایجاد عمل خارق‌العاده مطلقاً ـ با هر سبب پنهان ـ سحر به شمار نمی‌‏رود؛ چنان که تسخیر نیز مطلقاً سحر نخواهد بود. [۱۰]
  8. دانشی که به کار بستن آن، موجب پیدایی ملک‌ه‏ای نفسانی در فرد شده، او را بر ایجاد کارهای شگفت با اسباب ناپیدا توانا می‏‌سازد. [۱۱] طبق این تعریف، منشأ سحر قوت نفس ساحر است و او در پرتو توانایی نفس خود، بدون آنکه از بیرون کمک بگیرد کارهای خارق‌العاده انجام می‌‏دهد. بنابر این، کارهای خارق‌العاده انجام گرفته به سببی از اسباب بیرونی ـ و نه قوت و ملکه نفسانی ساحر ـ مصداق سحر نخواهد بود. در نتیجه این تعریف از این جهت اخص از تعریف‌های پیشین خواهد بود.

نقطه اشتراک همه تعریف‌ها از سحر این است که سبب آن، پنهان و غیر متعارف است. بنابر این، چنانچه سبب، متعارف و آشکار باشد، سحر به شمار نمی‌‏رود؛ از این رو، ایجاد افعال شگفت‏‌آور با استفاده از اسباب طبیعی یا اشکال هندسی مصداق سحر نخواهد بود؛ چنان که ایجاد عمل خارق‌العاده با بهره‏‌گیری از اسباب شرعی از قبیل ذکر، دعا و آیات قرآن نیز همین حکم را دارد؛ بلکه به تصریح برخی، هر عملی که منشأ آن خواص اشیا، حتی حروف باشد همین گونه است و مصداق سحر نمی‌‏باشد.[۱۲] عمل تسخیر نیز بنابر بعضی تعریف‌ها، مصداق سحر و بنابر بعضی دیگر، خارج از سحر می‌‏باشد.

از عنوان یاد شده در باب تجارت و به مناسبت در باب‌های حدود، قصاص و دیات سخن گفته‏‌اند.

واقعی یا تخیّلی بودن سحر

آیا سحر حقیقت دارد و آنچه بر اثر سحر پدید می‏‌آید واقعی است یا صرفاً امری تخیلی و وهمی است و یا بخشی از آن، واقعی و بخشی دیگر تخیّلی است؟ مسئله میان فقها محل بحث و اشکال است. [۱۳] البته طرح این بحث بنابر تعریف هفتم موضوعیت ندارد؛ زیرا خدعه و نیرنگ واقعیت ندارد؛ هرچند گاه امری واقعی بر آن مترتب می‏‌گردد، مانند اینکه ساحر چیزی ترسناک را در خیال مسحور آشکار سازد که منجر به ترسیدن و در نهایت دیوانگی او شود. [۱۴]

حکم

سحر از گناهان کبیره به شمار می‏‌رود و آموزش دادن و آموختن آن به منظور به کار بستن و نیز دریافت اجرت در ازای یاد دادن آن حرام و باطل است؛ [۱۵] لکن به تصریح برخی، آموختن سحر به انگیزه دانستن و نه عمل کردن و یا به کار بستن آن هنگام ضرورت، جایز است. [۱۶] برخی گفته‏‌اند: یاد گرفتن سحر به انگیزه حفظ خود از سحر شدن توسط دیگری و دفع زیان آن از خود و مسلمانان و نیز دفع شر کسی که بدان وسیله ادعای پیامبری می‏‌کند، جایز، بلکه در مورد آخر، واجب کفایی است؛ [۱۷] لکن برخی، به کار گرفتن سحر را جهت حفظ خود یا دفع کسی که بدان سبب ادعای پیامبری می‏‌کند، جایز ندانسته‌‏اند. [۱۸]

گشودن سحر به وسیله ذکر، دعا و آیات قرآن کریم جایز است؛ لکن در اینکه گشودن آن به وسیله سحر جایز است یا حرام، اختلاف می‏‌باشد. [۱۹] البته اگر حفظ واجبی اهم، متوقف بر عمل سحر باشد، سحر جایز، بلکه واجب خواهد بود. [۲۰]

عملی که مصداق سحر بودن آن مشکوک است، به تصریح برخی، محکوم به حکم سحر نیست و اگر از جهتی دیگر، همچون زیان داشتن برای کسی، حرام نباشد، اشکالی ندارد. [۲۱]

کفر ساحر

ساحر مسلمانی که سحر را حلال می‌داند، کافر و مرتد به شمار رفته و احکام مرتد بر او جاری می‏‌گردد؛ لکن در صورتی که آن را حلال نداند، کافر به شمار نمی‏‌رود. [۲۲]

کیفر ساحر

بنابر قول مشهور، کیفر ساحر مسلمان قتل است؛ خواه آن را حلال بشمارد یا حرام بداند؛ لکن کیفر ساحر کافر تعزیر می‌‏باشد. [۲۳] برخی در ساحر مسلمان بین کسی که سحر را حلال می‌‏شمارد و غیر او، تفاوت قائل شده و قتل را تنها در صورت نخست، ثابت دانسته‏‌اند. [۲۴]

اثبات سحر

بدون شک، سحر با اقرار ساحر ثابت می‏گردد؛ لکن در اینکه با بیّنه نیز ثابت می‏‌شود یا نه، معروف قول نخست است. [۲۵] برخی، سحر را تنها از راه اقرار قابل اثبات دانسته‏‌اند. [۲۶] در اقرار نیز آیا یک بار اقرار کفایت می‏‌کند یا دو بار لازم است؟ برخی، احتیاط را در دو بار اقرار دانسته‏‌اند. [۲۷]

کشتن دیگری با سحر

اگر ساحر با سحر کردن دیگری موجب مرگ او گردد، در صورتی که قصد او از این کار، کشتن مسحور باشد یا سحر به گونه‏ای باشد که غالباً منجر به کشته شدن مسحور می‏‌گردد، قصاص می‏‌شود؛ اما اگر چنین قصدی نداشته باشد و سحر نیز غالباً کشنده نباشد، قتل شبه عمد محسوب و دیه ثابت می‏‌شود و اگر اقرار به خطا کند؛ بدین معنا که قصدش سحر دیگری بوده و به اشتباه نام مقتول را برده است، دیه بر عاقله ثابت نمی‏‌شود؛ بلکه بر ساحر ثابت می‏‌گردد؛ مگر آنکه عاقله، ادعای او را ـ مبنی بر خطا بودن ـ تصدیق نماید. برخی، ثبوت قصاص و دیه را بر واقعیت داشتن سحر مبتنی کرده و گفته‏‌اند: اگر سحر واقعیت داشته باشد، قصاص یا دیه ثابت است؛ اما اگر تخیلی باشد، قصاص یا دیه ثابت نخواهد بود؛ لکن بسیاری قصاص یا دیه را در هر دو تقدیر ثابت دانسته‏‌اند. [۲۸].[۲۹]

منابع

پانویس

  1. العین و لسان العرب، واژه «سحر»
  2. مستند الشیعة، ج۱۴، ص:۱۱۴
  3. تحریر الأحکام، ج۵، ص:۳۹۶؛ تذکرة الفقهاء، ج۱۲، ص:۱۴۴
  4. الدروس الشرعیة، ج۳، ص:۱۶۳ ـ ۱۶۴؛ الروضة البهیة، ج۳، ص:۲۱۴ ـ ۲۱۵
  5. ایضاح الفوائد، ج۱، ص:۴۰۵
  6. مستند الشیعة، ج۱۴، ص:۱۱۵
  7. هدایة العباد (گلپایگانی)، ج۱، ص:۳۴۲
  8. وسیلة النجاة (بهجت)، ص:۴۱۷
  9. مصباح الفقاهة، ج۱، ص:۲۸۵؛ مهذب الأحکام، ج۱۶، ص:۹۹؛ کلمة التقوی، ج۴، ص:۱۷ ـ ۱۸
  10. مصباح الفقاهة، ج۱، ص:۲۸۸ ـ ۲۹۲
  11. التنقیح الرائع، ج۲، ص:۱۲
  12. جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۸۵؛ هدایة العباد (گلپایگانی)، ج۱، ص:۳۴۲
  13. الخلاف، ج۵، ص:۳۲۷ ـ ۳۲۸؛ تحریر الأحکام، ج۵، ص:۳۹۶؛ الدروس الشرعیة، ج۳، ص:۱۶۴؛ جامع المقاصد، ج۴، ص:۳۰؛ الروضة البهیة، ج۳، ص:۲۱۵
  14. مصباح الفقاهة، ج۱، ص:۲۸۶
  15. النهایة، ص:۳۶۵ ـ ۳۶۶؛ مفتاح الکرامة، ج۸، ص:۱۲۰
  16. جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۷۸
  17. الدروس الشرعیة، ج۳، ص:۱۶۴؛ الروضة البهیة، ج۳، ص:۲۱۵
  18. جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۷۷ ـ ۷۸؛ هدایة العباد (گلپایگانی)، ج۱، ص:۳۴۱
  19. تحریر الأحکام، ج۲، ص:۲۶۱؛ الدروس الشرعیة، ج۳، ص:۱۶۴؛ الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص:۱۷۵؛ سداد العباد، ص:۴۲۹ ـ ۴۳۰
  20. جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۷۸؛ هدایة العباد (گلپایگانی)، ج۱، ص:۳۴۱
  21. مستند الشیعة، ج۱۴، ص:۱۱۵؛ جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۸۵
  22. الخلاف، ج۵، ص:۳۲۹؛ جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۸۶؛ مصباح الفقاهة، ج۱، ص:۲۹۲
  23. جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۸۶ و ج۴۱، ص:۴۴۳
  24. مصباح الفقاهة، ج۱، ص:۲۹۲ ـ ۲۹۳
  25. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۴۳؛ الدر المنضود (گلپایگانی)، ج۲، ص:۲۷۹
  26. مسالک الأفهام، ج۱۵، ص:۷۷
  27. جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۴۳؛ الدر المنضود (گلپایگانی)، ج۲، ص:۲۸۰؛ مهذب الأحکام، ج۲۸، ص:۳۵
  28. شرائع الإسلام، ج۴، ص:۹۷۳؛ تحریر الأحکام، ج۵، ص:۴۲۴ ـ ۴۲۵
  29. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۴، صفحه ۴۱۱-۴۱۶.