ربوبیت در قرآن
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ربوبیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
واژهشناسی لغوی
- رب که در زبان فارسی از آن به پروردگار و خدا تعبیر میشود[۱]، واژهای عربی از ریشه "ر ـ ب ـ ب" و در لغت به معانی مالک، سیّد، مدبّر، قیّم، منعم، مربّی[۲]، مطاع[۳]، معبود، مصلح[۴]، برتر، خالق [۵] و... است.
- به گفته برخی، معنای اصلی مادّه "رب" سوق دادن چیزی به سوی کمال و زدایش کاستیهای آن با تخلیه و تحلیه است و از حقیقت این معنا در هر موردی مناسب با ذات و مقتضیات آن مورد، با عباراتی چون اِصلاح، اِنعام، تدبیر، سیاست و اِتمام یاد میشود که همه مصادیق آن حقیقتاند و معانی دیگری مانند مالکیت، مصاحبت، سیادت، قیمومت، زیادت، نمو، علوّ، ملازمت، تغذیه و... از لوازم و آثار حقیقت یاد شدهاند[۶]، از این رو معنای اصلی رب، یعنی کسی که مالک زمام امر چیزی است و آن را اداره، تربیت و اصلاح میکند[۷]، پس ربِّ مزرعه، کسی است که امور مزرعه را اصلاح میکند و ربِّ قوم شخصی است که آنها را رهبری کرده و کارهایشان را تنظیم و اداره میکند[۸]. برخی "رب" را در اصل مصدر و به معنای تربیت دانسته و تربیت را به ایجاد چیزی تا مرز تمام [۹] یا رساندن تدریجی چیزی به کمال خاص خود بر اساس استعداد ازلی معنا کردهاند[۱۰].
- بعضی نیز احتمال دادهاند که رب از ریشه "ر ـ ب ـ و" به معنای رشد و نمو ـ مانند ربا الصغیر یعنی کودک رشد کرد ـ گرفته شده و با تضعیف عین الفعل آن، متعدّی گشته است[۱۱].
- برخی نیز آن را از ریشههای "ر ـ ب ـ و" به معنای سلطنت و فرمانروایی و "ر ـ ب ـ ی" به معنای تهذیب و ایصال به مطلوب و "ر ـ ب ـ ب" به معنای تربیت نفوس دانستهاند[۱۲].
- در مقابل، برخی گفتهاند: رب، صفت مشبهه است[۱۳]؛ ولی ظاهراً این واژه اسم فاعل یا مبالغه آن است که در اصل رابّ بوده و اَلِف آن برای تخفیف حذف گشته است؛ مانند بارّ و برّ[۱۴].
- برخی رب را در شمار واژههای دخیل غیر عربی یاد کرده و احتمال دادهاند این واژه از زبان آرامی به زبان عربی راه یافته باشد[۱۵]. "رب" در اصطلاح علم اسماء و اهل معرفت، از اسمای حسنای خداست که به اعتبار نسبت وی با موجودات عینی ـ یعنی ارواح و اجساد ـ بر او اطلاق میشود و همان گونه که نسبت ذات با اعیان ثابت، منشأ اعتبار اسمهای الهی مانند قادر و مرید است، نسبت ذات با اعیان خارجی نیز خاستگاه اسماء ربوبیت همچون رازق و حفیظ است، بنابراین رب اسمی ویژه است که مقتضی وجود مربوب است و هر پدیدهای، صورت اسمی ربّانی است[۱۶].
- اسم رب به شکل مطلق و بیاضافه به چیزی، به خدا اختصاص داشته و در صورت اضافه، بر دیگران نیز اطلاق میشود؛ مانند رب الدار و رب الابل[۱۷]. اختصاص یاد شده از آن روست که ربوبیت مطلقِ همه آفریدهها از هر جهت از آنِ خداست و جز او را در آن بهرهای نیست[۱۸]؛ البته به نظر برخی، گرچه اطلاق "رب" به گونه مطلق از نظر فقه و لغت بر دیگران جایز است، از نظر اخلاق و ادب روا نیست[۱۹]. اسم رب، اگر به معنای ثابت باشد، اسم ذات است؛ چنانچه به معنای مالک باشد، اسم صفت و اگر به معنای مصلح باشد اسم فعل است[۲۰].
- به دیده برخی، خدا از آن جهت که آفریننده اشیاست، اِله است و از آن رو که آنها را از زوال و فساد نگه میدارد، رب است[۲۱]. بر اساس حدیثی رب بزرگترین نام خداست[۲۲] و بر همه افعال الهی دلالت میکند و اسماء حسنایی چون خالق، باری، مصوّر، قهّار، وهّاب، رزّاق، فتّاح، قابض، باسط، خافض، رافع، معزّ، مذلّ، لطیف، خبیر، حلیم، رقیب، باعث، شهید، مبدئ، معید، محیی، ممیت، نافع، ضارّ، غفور، رئوف، شکور و... را پوشش میدهد[۲۳]، از این رو برخی آن را پس از کلمه "الله "، جامع جمیع صفات جمال و جلال و از جمله حروف اسم اعظم پروردگار دانسته و تربیت جسم، روح، نفس، جان، جهان و برآوردن خواستههای دنیایی و آخرتی انسانها را که مهمترین امر پس از آفرینش است، از شئون این اسم معرفی کردهاند[۲۴]، پس توجّه کامل و مداوم به اسم "رب" شرط موفقیت در امور است[۲۵]. برپایه روایات، خواندن خدا به این اسم ـ با عدد و کیفیت خاص ـ بسزا در اجابت دعا اثر دارد[۲۶].
- عدد اسم "رب" به حساب ابجد، ۲۰۲ و این رقم، مجموع عدد دو اسم محمّد (۹۲) و علی (۱۱۰) است. بر این اساس، گفته شده وجود مقدّس این دو شخصیّت، مظهر تام این اسم است[۲۷]. اسم "رب" پس از لفظ جلاله الله بیشترین کاربرد را در قرآن کریم داشته و نزدیک به ۱۰۰۰ بار تکرار شده است؛ گاهی به ضمیر اضافه شده مانند:
- ﴿رَبِّيَ﴾؛ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۲۸]،
- ﴿رَبَّنَا﴾؛ ﴿رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾[۲۹]،
- ﴿رَبِّهِ﴾؛ ﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۳۰]،
- ﴿رَبِّهَا﴾؛ ﴿وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[۳۱]،
- ﴿رَبُّهُمَا﴾؛ ﴿فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۳۲]،
- ﴿رَبِّهِمْ﴾؛ ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ﴾[۳۳]،
- ﴿رَبَّكَ﴾؛ ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ﴾[۳۴]،
- ﴿رَبُّكُمَا﴾؛ ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ﴾[۳۵]،
- ﴿رَبَّكُمُ﴾؛ ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾[۳۶]
- و زمانی به اسم ظاهر نظیر ﴿رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۳۷] و در مواردی نیز همراه یکی دیگر از اسمای الهی آمده است؛ همچون ﴿سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ﴾[۳۸]. این اسم در عهد قدیم و جدید نیز به کار رفته است[۳۹]؛ البته در قرآن و همچنین عهدین [۴۰] گاهی به معنای سید یا مربّی آمده و مراد از آن غیر خدا است ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ﴾[۴۱] و با این موضوع ربط ندارد[۴۲].
[۴۳].
منابع
پانویس
- ↑ لغت نامه، ج ۸ ، ص ۱۱۸۷۵، «رب».
- ↑ لسان العرب، ج ۵ ، ص ۹۵، «ربب».
- ↑ اقرب الموارد، ص ۳۸۱، «ربب».
- ↑ کلیات ابوالبقاء، ص ۴۶۶، «الرّب».
- ↑ روح المعانى، ج ۱، ص ۱۳۰؛ اسماء الحسنى، ص ۱۴۱.
- ↑ التحقیق، ج ۴، ص ۲۰، «رب».
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۲۱.
- ↑ التوحید و الشرک، ص ۶۷ ـ ۶۸.
- ↑ مفردات، ص ۱۸۴، «رب».
- ↑ روح المعانى، ج ۱، ص ۱۳۰.
- ↑ روحالمعانى، ج ۱، ص ۱۳۰.
- ↑ اسماء الحسنى، ص ۱۴۱.
- ↑ مجد البیان، ص ۲۸۳.
- ↑ روح المعانى، ج ۱، ص ۱۳۰، خلاصه شرح تعرف، ص ۵۲ .
- ↑ واژههاى دخیل، ص ۲۱۵.
- ↑ اصطلاحات الصوفیه، ص ۸۸ .
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ص ۸۴۱ .
- ↑ مجد البیان، ص ۲۸۲.
- ↑ تفسیر سید مصطفى خمینى، ج ۱، ص ۳۸۴.
- ↑ شرح فصوص الحکم، قیصرى، ص ۴۵؛ رسائل شاه نعمت اللّه ولى، ج ۳، ص ۸۸ .
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱، ص ۲۲۹.
- ↑ روض الجنان، ج ۱، ص ۶۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۵؛ فیض القدیر،ج ۱، ص ۲۰۵، ۵۲۶ .
- ↑ المنار، ج ۱، ص ۷۵، نیز نک: مجد البیان، ص ۲۸۷.
- ↑ اسماء الحسنى، ص ۱۴۲، ۱۴۵.
- ↑ اسماء الحسنى، ص ۱۴۲، نیز نک: خواص اسماء اللّه الحسنى، ص ۸۹ .
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۳۳؛ روضة الواعظین، ص ۴۴۶؛ بحر الغرائب، ص ۱۴۹.
- ↑ اسماء الحسنى، ص ۱۴۳.
- ↑ «آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
- ↑ «پروردگارا! و آنچه با پیامبرانت به ما وعده کردی عطا کن و روز رستخیز ما را خوار مگردان؛ بیگمان تو در وعده (خود) خلاف نمیورزی» سوره آل عمران، آیه ۱۹۴.
- ↑ «آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.
- ↑ «و زمین (رستخیز) به نور پروردگارش تابناک میگردد و کارنامه (ها) برنهاده میشود و پیامبران و گواهان را میآورند و میان آنان به حقّ داوری میکنند و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره زمر، آیه ۶۹.
- ↑ «پس آنان را با فریب فرو لغزاند ؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره اعراف، آیه ۲۲.
- ↑ «و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارشان به سوی آنها فرو فرستاده شده است، بر پا میداشتند از نعمتهای آسمانی و زمینی برخوردار میشدند ؛ برخی از ایشان امتی میانهرو هستند و بسیاری از آنان آنچه انجام میدهند زشت است» سوره مائده، آیه ۶۶.
- ↑ «و به راستی پروردگارت به مردم بخششی (بزرگ) دارد اما بیشتر آنان سپاس نمیگزارند» سوره نمل، آیه ۷۳.
- ↑ «پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید» سوره اعراف، آیه ۲۰.
- ↑ «به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی میکند ، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمیگیرید؟» سوره یونس، آیه ۳.
- ↑ «پروردگار جهانیان » سوره فاتحه، آیه ۲.
- ↑ «درود» سخنی است (که) از (سوی) پروردگاری بخشاینده (میشنوند)» سوره یس، آیه ۵۸.
- ↑ المحیط الجامع، ص ۵۶۵ ـ ۵۶۶ .
- ↑ معجم اللاهوت الکتابى، ص ۳۶۸.
- ↑ «ای دو یار زندان! اما (تعبیر خواب) یکی از شما (این است که) به سرور خود باده مینوشاند؛ و اما دیگری به دار آویخته میشود و پرندگان از سرش خواهند خورد؛ کاری که از من درباره آن نظر میخواستید قطعی شده است» سوره یوسف، آیه ۴۱.
- ↑ رمضانی، حسن، رب / اسماء و صفات، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ رمضانی، حسن، رب / اسماء و صفات، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.