اعتکاف

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اعتکاف اصطلاحی فقهی به معنی توقف در مساجدی خاص با شرایط مخصوص به قصد عبادت و پاک ساختن روح و توبه است. کناره‌گیری از اهل و خانواده و مشاغل دنیوی و عزلت‌گزینی در خانه خدا به قصد عبادت از کارهای پیشینه‌دار در ادیان توحیدی بوده است. اعتکاف در شرایع الهی از آن‌چنان اهمیت و جایگاه والایی برخوردار است که خداوند به دو پیامبر بزرگ خویش یعنی حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) فرمان می‌دهد که مسجدالحرام و خانه خدا را برای اعتکاف کنندگان تطهیر نمایند. برای اعتکاف احکام خاصی بیان شده است.

معناشناسی

معنای لغوی

اصطلاحی فقهی به معنی توقف در مساجدی خاص با شرایط مخصوص به قصد عبادت. اعتکاف از ریشه «ع ک ف» و در لغت به معنای محبوس کردن و روی آوردن به چیزی به طور پیوسته و اعراض نکردن از آن آمده است[۱]. برخی آن را به معنای روی آوردن به چیزی و ملازمت با آن همراه با بزرگداشت آن چیز شمرده‌اند[۲] و برخی دیگر گفته‌اند: معنای اصل این ماده ماندن در نزد چیزی و احاطه کردن آن است اعم از اینکه احاطه به صورت مادی و یا به گونه معنوی باشد[۳].

اعتکاف، فرصتی برای نیایش و خلوت با خدا و دوری از اشتغالات روزمرّه و پاک ساختن روح و توبه و قرب به خداست[۴].

معنای اصطلاحی

در اصطلاح فقه به توقف پیوسته و طولانی در مکانی برای عبادت[۵] یا توقف در مکان مخصوص، به گونه خاص و برای مدتی معین به قصد عبادت اطلاق می‌گردد[۶]. برخی دیگر اعتکاف را توقف در مسجد[۷] یا مسجد جامع[۸] یا توقف سه روز یا بیشتر شخص روزه‌دار در مسجد جامع[۹] یا یکی از مساجد چهارگانه به قصد عبادت دانسته‌اند[۱۰]. به شخص اعتکاف کننده «معتکِف»[۱۱] و به مکانی که اعتکاف در آن انجام می‌گیرد «معتکَف»[۱۲] اطلاق شده است[۱۳].

پیشینه اعتکاف

کناره‌گیری از اهل و خانواده و مشاغل دنیوی و عزلت‌گزینی در خانه خدا به قصد عبادت از کارهای پیشینه‌دار در ادیان توحیدی بوده است و پیامبران و اولیای الهی گاه برای مدتی اندک یا زیاد از جامعه دوری می‌گزیدند و در عبادت‌گاه‌ها و مساجد به مناجات با خدا می‌پرداختند. از آیه ۱۲۵ سوره بقره که در آن از فرمان خداوند به حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) مبنی بر تطهیر مسجدالحرام برای طواف و اعتکاف‌کنندگان یاد شده بر می‌آید که اعتکاف در شریعت این دو پیامبر الهی وجود داشته است[۱۴].

در برخی احادیث از وجود نوعی اعتکاف و گوشه‌گیری برای عبادت در عصر جاهلی که «تحنث» نامیده می‌شود سخن به میان آمده است[۱۵]. از جمله در روایتی نقل شده است که پیامبر اسلام(ص) نیز قبل از بعثت به کوه حرا می‌آمد و در آنجا مشغول تحنث می‌شد[۱۶]. این عمل پیامبر(ص) که به مدت یک ماه ادامه داشت هر ساله تکرار می‌گردید[۱۷]. بر پایه روایتی قرآن کریم نیز در یکی از همین موارد تحنث بر پیامبر اسلام(ص) نازل شد[۱۸]. پس از بعثت نیز سنت اعتکاف ادامه یافت و پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان به این سنت الهی عمل می‌کردند. از جمله در روایتی نقل شده است که در دهه آخر ماه رمضان برای پیامبر سایبانی در مسجد نصب و فرشی را پهن می‌کردند و آن حضرت به اعتکاف مشغول می‌شد[۱۹]. بر اساس روایتی دیگر آن حضرت پس از ورود به مدینه، ابتدا در دهه اول ماه رمضان به اعتکاف مشغول شد و در سال بعد در دهه وسط و در سال سوم در دهه آخر معتکف شد و از سال سوم به بعد، هر ساله در دهه آخر ماه رمضان اعتکاف می‌نمود[۲۰][۲۱].

اهمیت اعتکاف

اعتکاف در شرایع الهی از آن‌چنان اهمیت و جایگاه والایی برخوردار است که خداوند به دو پیامبر بزرگ خویش یعنی حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) فرمان می‌دهد که مسجدالحرام و خانه خدا را برای اعتکاف کنندگان تطهیر نمایند[۲۲]. همچنین اهمیت این سنت پسندیده را می‌توان از اهتمام شدید و مداوم پیامبر اسلام(ص) به آن دریافت؛ به گونه‌ای که بر اساس نقلی منسوب به امام رضا(ع) پیامبر اسلام(ص) در یک سال که به علت جنگ بدر موفق به انجام این عبادت نگردیدند در سال بعد قضای آن را به جای آوردند[۲۳][۲۴].

احکام فقهی اعتکاف

اعتکاف در اصل شرع مستحب است، امّا با نذر، عهد، قسم و شرطِ ضمنِ عقدِ لازم، از قبیل اجاره و مانند آن واجب می‏‌شود[۲۵]. عقل، اسلام، قصد قربت، سه روز یا بیشتر روزه گرفتن، در مسجد به جا آوردن، باقی ماندن در مسجد و از آن خارج نشدن و ... از شرایط صحّت اعتکاف‏‌اند.

در روزه اعتکاف، قصد اعتکاف شرط نیست، بلکه روزه ماه رمضان یا روزه نذری و مانند آن نیز کفایت می‏‌کند[۲۶]. در صورت صحیح نبودن روزه ـ به جهت زمان، مانند عید قربان و فطر و یا به جهت شخص، مانند حائض، نفساء، بیمار و مسافر ـ اعتکاف نیز صحیح نیست[۲۷].

در طول مدّت اعتکاف، آمیزش با همسر و به قول مشهور، لمس کردن و بوسیدن او با شهوت؛ بوییدن عطر و گل و گیاهان خوش بو به قول مشهور؛ مجادله با دیگران در امور دنیوی و دینی به قصد فضل فروشی و غلبه و خرید و فروش بر معتکف حرام است[۲۸][۲۹][۳۰]

منابع

پانویس

  1. معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۱۰۸؛ لسان العرب، ج۹، ص۲۵۵.
  2. المفردات، ص۵۷۹.
  3. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۲۰۰، ۲۰۱.
  4. رضوی، سید جعفر، مقاله «اعتکاف»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۲۷۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۸.
  5. شرائع الإسلام، ج۱، ص۱۵۸؛ مسالک الأفهام، شهید ثانی، ج۲، ص۹۱.
  6. الوسیلة، ص۱۵۲.
  7. العروة الوثقی، ج۳، ص۴۰۳.
  8. مدارک الأحکام، ج۶، ص۳۰۸.
  9. الدروس الشرعیة، ج۱، ص۲۹۸.
  10. الرسائل العشر، ص۱۹۲.
  11. معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج۱، ص۲۲۹.
  12. تذکرة الفقهاء، ج۶ ص۳۰۸؛ القاموس الفقهی، ص۲۶۰.
  13. رضوی، سید جعفر، مقاله «اعتکاف»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۲۷۶.
  14. التفسیر الکبیر، ج۴، ص۴۷.
  15. السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۱۵۴.
  16. صحیح البخاری، ج۱، ص۳.
  17. السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۱۵۴.
  18. أسباب نزول، ص۵.
  19. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۸۴.
  20. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۸۹.
  21. رضوی، سید جعفر، مقاله «اعتکاف»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۲۷۶؛ آقازاده، فتاح، مقاله «اعتکاف»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳.
  22. ﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  23. فقه الرضا(ع)، ص۱۹۰.
  24. رضوی، سید جعفر، مقاله «اعتکاف»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۲۷۶.
  25. العروة الوثقی، ج۲، ص۲۴۶.
  26. مستند الشیعة، ج۱۰، ص۵۴۵.
  27. مستند الشیعة، ج۱۰، ص۵۴۶.
  28. جواهر الکلام، ج۱۷، ص۱۹۹ ـ ۲۰۴.
  29. العروة الوثقی، ج۲، ص۲۶۰.
  30. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، ص۵۹۸-۶۰۰؛ آقازاده، فتاح، مقاله «اعتکاف»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳.