مرة بن شراحیل همدانی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

شراحیل بن مره همدانی کارگزار نهرین

«نهرین» منطقه‌ای از بهقباد بالا بود و از حضرت علی(ع) نقل شده که امام حسین(ع) در غاضریه از روستاهای نهرین به شهادت می‌رسد[۱].

در شعر دعبل هم به «نهرین»[۲] و منطقه شهادت امام حسین(ع) اشاره شده است. عثمان خلیفه سوم نهرین را به اقطاع عبدالله بن مسعود درآورد[۳]. آنجا برای مدتی مرکز زندگی رهبر قرامطه بوده است[۴].

بنا به نقل ابن حجر امام علی(ع) شراحیل بن مره همدانی - و گفته می‌شود کندی - را که از صحابه بود بر نهرین گمارد[۵]. در حاشیه مصنف عبدالرزاق[۶] هم به این نکته اشاره شده است. در أعیان الشیعه نیز کارگزاری وی را بر نهرین از اصابه نقل کرده است[۷]. حجر بن عدی حدیثی از او نقل کرده که در بسیاری از منابع حدیثی[۸] و رجالی[۹] نقل شده است. او گوید از پیامبر(ص) شنیدم که به علی می‌فرمود: ای علی بشارت باد که در زندگی تو با من هستی و در مرگت هم با من می‌باشی[۱۰].

از این روی ابن عدی نقل می‌کند که شراحیل از مردم کوفه و از شیعیان غالی است که احادیثی در فضائل دارد[۱۱].

این حدیث از طریق جابر جعفی از شُرَحبیل بن مره نقل شده است. ابن حجر می‌گوید قول اول صحیح‌تر است و شاید وی برادر شراحیل باشد[۱۲].

در کتاب الجرح و التعدیل شرحبیل بن مره کارگزار علی(ع) بر نهرین معرفی شده است[۱۳]. در کنز العمال همین روایت را از شرحبیل نقل کرده است[۱۴].

این نشان می‌دهد که کارگزار نهرین «شرحبیل» یا «شراحیل» فرزند «مره» بوده است. در تاریخ گزیده یکی از کارگزاران قزوین مرة بن شراحیل ذکر شده که درست نیست ولی ممکن است وی شراحیل بن مره باشد.

در سن سعید بن منصور آمده که مرة بن شراحیل صاحب «سیلحین» کنیزی برای علی(ع) فرستاد، امام از او پرسید: آیا شوهر داری؟ گفت: آری! او را بازگرداند و به مره نوشت که هدیه تو مشغول است. وی حق شوهر او را به پانصد درهم خرید و کنیز را نزد علی(ع) بازگرداند[۱۵]. در نقلی مشابه این نامه را به شخصی به نام عوسجة بن شداد می‌نویسد[۱۶]. در حدیثی این جریان از امام صادق(ع) سؤال شد که پاسخ دادند: بر علی دروغ بسته‌اند. آیا علی این گونه سخن می‌گوید[۱۷]![۱۸]

مرة بن شراحیل کارگزار قزوین

مستوفی در اینجا مرة بن شراحیل را به عنوان کارگزار ذکر کرده است، این خبر برای ما ثابت نیست و با واقعیت‌ها سازگار نمی‌باشد؛ زیرا مرة بن شراحیل همدانی به دشمنی با علی شهرت داشته است؛ گرچه شیخ طوسی او را تحت عنوان «مُرّة همدانی» جزو یاران حضرت امیر(ع) معرفی کرده است[۱۹].

در باب دشمنی او با علی(ع) حکایت‌های مختلفی نقل کرده‌اند. صاحب الغارات می‌نویسد: عده‌ای از فقهای کوفه با علی(ع) دشمنی داشتند و از اطاعت او خارج شدند. از جمله آنها مُرّة همدانی بود[۲۰]. با این که بنا بر نقل ابن حجر، مرّه در شبانه روز ششصد رکعت[۲۱] و بنابر آنچه الغدیر نقل کرده، هزار رکعت نماز می‌خوانده است[۲۲]. در هر حال، این شخص دشمن علی(ع) بوده است.

ابن اثیر در کامل می‌نویسد: بعد از این که علی(ع) در نُخَیله برای جنگ صفین اردو زد، عده‌ای از اهل کوفه از یاری علی(ع) تخلف کردند که از جمله آنها مرّه همدانی و مسروق (بن اجدع) بودند که هر دو جیره و مواجب خود را دریافتند و به سوی قزوین شتافتند. اما مسروق از این که در جنگ صفین شرکت نکرده و به علی ملحق نشده بود همیشه توبه و استغفار میکرد[۲۳].

هنگامی که از مرّه پرسیدند چرا در جنگ، همراه علی(ع) نبودی؟! گفت: او (علی) به کارهای نیکش بر ما سبقت گرفت، اما امروز ما را گرفتار کارهای خلاف خود نمود[۲۴].

ابن ابی الحدید نقل می‌کند که سه نفر بودند که به علی(ع) ایمان نداشتند: مسروق، مرّه و شریح، روایت شده که چهارمی آنها، شعبی است[۲۵].

مرّه از فقهای معروف دوران عبدالملک مروان بود[۲۶].

بلاذری در فتوح البلدان از مرّه همدانی نقل می‌کند: علی بن ابی طالب فرمود: هر کس کراهت دارد که همراه ما با معاویه بجنگد عطای خود را بگیرد و برای جهاد به دیلم برود. ما هم عطای خود را گرفتیم و به دیلم رفتیم، تعداد ما چهار هزار نفر یا پنج هزار بودیم[۲۷]. این گزارش خبر کارگزاری وی را بر قزوین تأیید می‌کند و نشان می‌دهد مخالفتش با حضرت بعد بوده است.

بعد از این که مرّه در سال ۷۶ از دنیا رفت، عمرو بن شرحبیل بر جنازه او حاضر نشد و گفت: من به خاطر کینه قبلی که به علی(ع) داشت، در کنار جسد او حاضر نمی‌شوم، عبدالله بن نمیر (همدانی) هم همین نظر را داشت و گفت: اگر مردی بمیرد و در نفس او چیزی بر خلاف علی(ع) باشد، بر جنازه او حاضر نمی‌شوم و بر او نماز نمی‌خوانم. همانگونه که ابو صادق بر جنازه او نماز نخواند و در زمان زنده بودن مرّه می‌‌گفت: خداوند مرا و او را هیچگاه زیر یک سقف قرار ندهد[۲۸].

بنابراین، چنین فردی نمی‌تواند والی امیر المؤمنین باشد. شاید این نقل، از آنچه گذشت که مرّه قبل از جنگ صفین به قزوین رفته است، ناشی شده باشد.

به نظر می‌رسد که وی شراحیل بن مرّه باشد که او را به عنوان کارگزار نهرین معرفی کرده‌اند و ما شرح حال وی را در آنجا نگاشتیم.[۲۹]

منابع

پانویس

  1. شیخ مفید، المقنعه، ص۴۶۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۹۹.
  2. حلی، علی بن یوسف، العدد القویه، ص۲۸۳.
  3. ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۱۰۲۰.
  4. تاریخ طبری، ج۸، ص۱۵۹.
  5. ابن حجر، الإصابه، ج۳، ص۲۶۳.
  6. عبد الرزاق، مصنّف، ج۷، ص۲۸۱.
  7. امین، سید محسن، أعیان الشیعه، ج۷، ص۳۳۵.
  8. هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۲؛ طبرانی، معجم الکبیر، ج۷، ص۳۰۸.
  9. ابن عبد البر، الإستیعاب، ج۱، ص۴۱۹؛ ابن اثیر، أسد الغابه، ج۲، ص۵۱۱؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۲، ص۲۰۸؛ ج۴۲، ص۳۶۷؛ رازی، الجرح والتعدیل، ج۴، ص۳۷۳؛ أعیان الشیعه، ج۴، ص۵۸۵.
  10. «أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ حَیَاتُکَ مَعِي وَ مَوْتُکَ مَعِي»
  11. ابن عدی، الکامل، ج۴، ص۳۴۹.
  12. الإصابه، ج۳، ص۲۶۳؛ أعیان الشیعه، ج۷، ص۳۳۵.
  13. رازی، الجرح والتعدیل، ج۴، ص۳۴۰.
  14. متقی هندی، کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۵؛ ج۱۳، ص۱۴۴.
  15. حمید الله محمد، مجموعة الوسائق السیاسیه، ص۴۵۴، شماره ۳۷۴. متأسفانه در این کتاب تنها دو نامه از امام علی(ع) نقل شده، این نامه و قرار داد آتش بس با معاویه که پس از آن نامه‌ای از معاویه آورده و آنچه ذکر شد آخرین نامه کتاب اوست. گویا او معاویه را جزو خلفای راشدین دانسته که درست نیست.
  16. ثقفی، الغارات، ج۱، ص۱۱۵؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۸.
  17. کلینی، کافی، ج۵، ص۴۸۳. فرستنده کنیز حاکم مدائن معرفی شده است.
  18. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص 279 - 281.
  19. رجال طوسی، ص۵۹.
  20. ثقفی، الغارات، ص۳۸۵؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۲۱۰.
  21. تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۸۸.
  22. امینی، الغدیر، ج۵، ص۲۸.
  23. الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۴، ص۴۲.
  24. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۹۷.
  25. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۹۸.
  26. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۲.
  27. بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۱۸.
  28. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۹۶؛ الغارات (دوجلدی)، ج۲، ص۵۶۱.
  29. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص 510-512.