باقی در قرآن
مقدمه
باقی اسم فاعل از بَقاء است. لغتشناسان «بقاء» را متضاد «فَناء» شمردهاند. راغب اصفهانی مینویسد: بقاء، ثابت ماندن چیز بر حالت اول است و متضاد أن فناء است و باقی دوگونه است: آنچه که به خودی خود و نه به مدتی، باقی است و فناء بر او روا نیست و او خداوند است و آنچه به غیر خودش باقی است و فناء بر او روا است و او جز خدا است[۱]. ابن منظور انصاری مینویسد: باقی در نامهای نیکوی خداوند، هموست که اندازه هستیاش در آینده به پایان نمیرسد و این معنا را هستی ابدی گویند[۲].
در قرآن کریم، وجه خداوند باقی دانسته شده است: ﴿كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾[۳]. در آیه دیگر، آنچه نزد خدا است، باقی شمرده شده است: ﴿مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ﴾[۴]. در یک آیه ﴿إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾[۵]، خود خداوند و در دو آیه: ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۶]، ﴿فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[۷] آنچه نزد خدا است، اَبقی (ماندگارتر) دانسته شده است. پیامبر اکرم (ص) خداوند را چنین میخواند: «وَ أَمْسَى وَجْهِيَ الْبَالِي الْفَانِي مُسْتَجِيراً بِوَجْهِكَ الْبَاقِي الْكَرِيمِ»، «و ذات پوسیده و نابودشدنی من به ذات ماندگار و ارجمند تو پناهبَرَنده است»[۸]. در دعای کمیل نیز میخوانیم: «وَ بِوَجْهِكَ الْبَاقِي بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَيْءٍ»، «و سوگند به ذات ماندگار تو پس از نابودی همه چیز» [۹].
مفسران در تفسیر آیه ﴿وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾[۱۰]؛ درباره بقای وجه خداوند دوگونه سخن گفتهاند. بیشتر مفسران وجه را به معنای ذات یا نفس (خودیِ خود) دانستهاند. سید رضی مینویسد: وجه در این آیه استعاره از ذات و خودی چیز است و دلیل بر این مطلب آن است که ﴿ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾ در حالت رفعی است و صفت وجه قرار گرفته است[۱۱].
طوسی مینویسد: از هر چیز که به بزرگی یاد شود با کلمه وجه همراه میشود؛ مانند وجه رأی یا وجه تدبیر که همان رأی و تدبیر است[۱۲]. فخر رازی در تفسیر این آیه پرسشی را مطرح میکند که چرا باقیماندن به وجه خداوند نسبت داده شده و به دیگر اسماء و صفات خداوند نسبت داده نشده است؟ وی پاسخ میدهد که دیگر نامها و صفات خداوند با آفریدگان نسبت و بستگی دارد، بنابراین اگر گفته شود: رب (پروردگار) باقی است، دلیل بر آن میشود که مربوب (پرورده) نیز باقی است و همچنین است نامهای خالق و رازق. نام اللّه را نیز برخی به معنای معبود میدانند؛ پس بقای اللّه نیز به معنای بقای عبادتکنندگان خواهد بود. بر این اساس وجود کلمه وجه بر آن دلالت دارد که ذات خداوند، جدا از همه نسبتها، باقی است[۱۳].
برخی از مفسران نیز وجه خداوند را جهت و سوی ارتباط آفریدگان با آفریدگار دانستهاند. عبدالله بیضاوی در تفسیر این آیه مینویسد: آنگاه که جهات (سویها، مناسبات) موجودات را جستجو کنی و به شمار آوری، همه آنها را نابود شدنی خواهی یافت؛ مگر سوی خدا، یعنی آن رویی که به سوی او دارند[۱۴]. علامه طباطبایی با استناد به آیات ﴿وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ﴾[۱۵]، ﴿وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ﴾[۱۶]، ﴿بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾[۱۷]، و ﴿وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ﴾[۱۸]. همه آنچه را که نزد خدا است به بقای خدا، باقی میشمارد و هرگونه نابودی و تباهی را از آنها به دور میداند[۱۹].
علامه طباطبایی در بیانی دیگر مجموعه همین آیات را دلیل بر آن میداند که آنچه نزد خدا است، وجه اوست. و هرچیز وجهی نامحدود و بیاندازه رو به خدا و وجهی آفریده شده و تخصیص یافته در این جهان دارد[۲۰]؛ در آیه ﴿إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾[۲۱] که جادوگران دربار فرعون، خداوند را ابقی (ماندگارتر) میشمرند. پیشتر در آیه هفتاد و یکم، فرعون به جادوگران میگوید: ﴿وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى﴾[۲۲] عموم مفسران، سخن جادوگران را پاسخ فرعون و با این قرینه، ﴿أَبْقَى﴾ را صفت پاداش یا کیفر خداوند میدانند. برای نمونه از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که آن حضرت هر گاه آیه ﴿آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[۲۳]؛ را تلاوت میکرد؛ میفرمود: «بلکه خداوند بهتر و ماندگارتر و برتر و گرامیتر است»[۲۴]. این حدیث دلیل بر آن است که خداوند را میتوان به صفت ابقی توصیف نمود.
محمد غزالی درباره صفت بقاء خداوند مینویسد: خداوند به خودی واجب الوجود است، ولی آنگاه که در ذهن، او را به آینده پیوند دهی، باقی نام میگیرد و آنگاه که به گذشته پیوند دهی، قدیم نام میگیرد و او باقی مطلق است که اندازه وجودش در آینده به پایانی نمیرسد و از این معنا با کلمه ابدی تعبیر میشود. خداوند پیش از زمان است و از آنجا که او زمان را آفریده، چیزی از ذاتش تغییر نمیکند؛ پیش از آفرینش زمان، زمان بر او جریان نداشته و او پس از زمان نیز به همانگونه پیش از زمان، باقی است[۲۵].
راغب اصفهانی، باقی بودن خداوند را دلیل بر آن میداند که او نیازی به فرزند ندارد. به بیان وی، انگیزه فرزندآوری بقای نوع است و از آنجا که گیاه و حیوان نابود میشوند، بذری دارند که گونه آنها را حفظ کند و از آنجا که خداوند باقی و دائم و بدون آغاز و پایان است؛ معنا ندارد که فرزندی برای خود برگیرد[۲۶]. بیشتر متکلمان مسلمان بر این باورند که باقی ماندن، مانند حادث شدن، صفتی زائد بر ذات شیء نیست؛ حدوث پدید آمدن وجود پس از نیستی است و بقاء تداوم وجود در آینده است. ابوالحسن اشعری و بیشتر پیروانش و برخی از معتزله، صفت بقاء را زائد بر ذات میدانند. فخر رازی این اختلاف را نقل میکند و به تفصیل بر بطلان باور اشعری استدلال میکند[۲۷][۲۸]
منابع
پانویس
- ↑ مفردات، ص۱۳۸.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۳۳۰.
- ↑ «هر که روی آن (زمین) است از میان رفتنی است و (تنها) ذات بشکوه و کرامند پروردگارت ماندگار است» سوره الرحمن، آیه ۲۶- ۲۷.
- ↑ «آنچه نزد شماست پایان مییابد و آنچه نزد خداوند است پایاست» سوره نحل، آیه ۹۶.
- ↑ «ما به پروردگار خویش ایمان آوردهایم تا از گناهان ما و از جادویی که تو ما را بدان وادار کردی درگذرد و خداوند بهتر و پایندهتر است» سوره طه، آیه ۷۳.
- ↑ «و هر چه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان و آرایه آن است و آنچه نزد خداوند است بهتر و پایاتر است، آیا خرد نمیورزید؟» سوره قصص، آیه ۶۰.
- ↑ «پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶.
- ↑ بحار الانوار، ج۸۳، ص۲۶۷.
- ↑ مصباح المتهجد، ج۲، ص۸۴۴.
- ↑ «و (تنها) ذات بشکوه و کرامند پروردگارت ماندگار است» سوره الرحمن، آیه ۲۷.
- ↑ تلخیص البیان، ج۲، ص۳۲۱.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۴۵۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۹۴.
- ↑ انوار التنزیل، ج۵، ص۱۷۲.
- ↑ «و آنچه نزد خداوند است پایاست» سوره نحل، آیه ۹۶.
- ↑ «و هر کس که در آسمانها و زمین است از آن اوست و آن کسان که نزد اویند از پرستش وی سر باز نمیزنند و خسته نمیشوند» سوره انبیاء، آیه ۱۹.
- ↑ «که زندهاند، نزد پروردگارشان روزی میبرند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
- ↑ «و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست» سوره حجر، آیه ۲۱.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۵۳.
- ↑ الرسائل التوحیدیه، ص۱۰۹.
- ↑ «ما به پروردگار خویش ایمان آوردهایم تا از گناهان ما و از جادویی که تو ما را بدان وادار کردی درگذرد و خداوند بهتر و پایندهتر است» سوره طه، آیه ۷۳.
- ↑ «و بیگمان خواهید دانست که از ما کدام در عذاب کردن» سوره طه، آیه ۷۱.
- ↑ «آیا خداوند بهتر است یا آنچه (برای او) شریک میآورند؟» سوره نمل، آیه ۵۹.
- ↑ الکشف و البیان، ج۱۰، ص۱.
- ↑ المقصد الاسنی، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ تفسیر الراغب، ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ الأربعین فی أصول الدین، ج۱، ص۲۵۹.
- ↑ سلطانی، محمد، مقاله «باقی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۳۵۸-۳۵۹.