عکبر بن جدیر اسدی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۴۰ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
عکبر بن جدیر اسدی
تصویر نمادین جنگ صفین
نام کاملعکبر بن جدیر اسدی
جنسیتمرد
از قبیلهبنی‌اسد
از اصحابامام علی
حضور در جنگ

مقدمه

عکبر از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) بود. و از مردان شجاع، دلاور و از افراد پارسا و سخنوران عصر خود بود و در جنگ جمل و صفین حضرت علی (ع) را یاری کرد[۱].

تلاش عکبر در جنگ جمل و صفین

طبق نقل شیخ مفید؛ وی در جنگ جمل در رکاب حضرت علی (ع) با ناکثین جنگید و در همین نبرد فرماندهی پیاده نظام قبیله اسد را عهده‌دار بود و محمد بن طلحه را به هلاکت رسانید[۲]. عکبر این مرد پارسا و سخنور، روزی در صفین در برابر حضرت علی (ع) برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان، ما را از خداوند عهدی در دست است که با وجود آن به مردمان نیازی نداریم، ما بر شامیان گمان پایداری داشتیم و ایشان نیز از ما انتظار پافشاری داشتند، ما پافشاری کردیم و آنان نیز پایداری نمودند. من از پایداری دنیادوستان در برابر پافشاری آخرت جویان و نیز از شکیبایی اهل حق در برابر اهل باطل و دلدادگان به دنیا در شگفت شدم، بعد نگاه کردم و چیزی که بیشتر مرا به عجب وامی‌داشت جهل و نادانی‌ام به این آیۀ شریفه است: ﴿الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ[۳]. پس از این سخنان امیرالمؤمنین علی (ع) در حق وی دعا کرد و او را ستایش نمود [۴]. نصر بن مزاحم نقل می‌کند: یکی از روزهای جنگ صفین عوف بن مجزأة از شجاعان سپاه معاویه به صحنۀ جنگ آمد و فریاد زد: اهل عراق! آیا کسی هست که شمشیرش به او عصیان کرده باشد و به جنگ من بیاید؟ کسی حاضر نشد با وی نبرد کند، از این‌رو عراقی‌ها فریاد برآوردند عکبر مرد میدان اوست و با او بجنگد، لذا عکبر این پارسای دلاور به تنهایی به میدان او رفت و با او جنگید و مردم نظاره می‌کردند و این دو دلاور به همدیگر نیزه می‌زدند و جنگ می‌کردند، ولی ناگهان عکبر چنان ضربه‌ای به عوف زد که نقش بر زمین شد و به هلاکت رسید و بلافاصله یکه و تنها به جایگاه معاویه پیش روی کرد. در این هنگام محافظان و اطرافیان معاویه شمشیرها و نیزه‌ها را کشیدند و دور معاویه حلقه زدند و از پیشروی عکبر جلوگیری نمودند. عکبر از دور صدا زد: «ای پسر هند! من غلام اسدی‌ام و تو سزاوار مرگ و هلاکت هستی». اما دیگر نتوانست جلو برود و به سپاه امام (ع) بازگشت.

امیرمؤمنان (ع) از این همه جرئت و همت عکبر در تعجب شد لذا به او فرمود: «این چه کاری بود که کردی و خود را به سراپرده خیمه معاویه نزدیک ساختی؟ دیگر خودت را به هلاکت نینداز». او پاسخ داد: یا علی! قصدم هلاکت و نابودی پسر هند بود. آری، در رکاب امیرمؤمنان این چنین شیردلان با ایمان و عاشقان به راه اهل‌بیت پیامبر بودند و جنگیدند اما در آخر امر جمعی ظاهر بین و یا افراد دودل و دنیاپرست فریب حیله و مکر معاویه را خوردند و نگذاشتند یاران راستین علی (ع) کار معاویه را یکسره نمایند و اسلام محمدی را از شرّ این حاکم دغل باز و به ظاهر مسلمان نجات دهند.[۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۰۱۲.
  2. الجمل، ص۳۲۱.
  3. «الف لام میم * آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ * و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۱-۳.
  4. وقعة صفین، ص۴۵۰.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۰۱۲-۱۰۱۴.