حکومت طائف

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۰۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آشنایی اجمالی

طائف شهری همجوار با مکّه بوده و روابط بازرگانی و اقتصادی با آن داشتند. عمده‌ترین محصولات این شهر میوه بود که به مکّه و دیگر مناطق اطراف صادر می‌کردند. از این‌رو سرنوشت خود را از نظر اقتصادی و اجتماعی با دیگران مرتبط می‌دانستند و تلاش می‌کردند هر چه بیشتر به آنان نزدیک شوند و دوستی و رضایت آنها را به دست آورند تا مبادا همانند بنی هاشم در فشار اجتماعی یا محاصره اقتصادی قرار نگیرند. از سوی دیگر یکی از بت‌های مهم و مشهور عرب به نام لات در شهر طائف قرار داشت و مردم عرب برای زیارت آن به طائف می‌آمدند[۱]. مردم طائف در سال نهم هجری با فرستادن هیأتی به حضور رسول خدا (ص) مسلمان شدند[۲].[۳]

حاکمان طائف

قثم بن عباس قرشی: پسر عمو و صحابی رسول خدا (ص) و نیز از اصحاب خاص حضرت علی (ع) بود[۴]. قثم، جزو یاران باوفای امیرمؤمنان (ع) بود و همواره در راه آن حضرت مستقیم و پابرجا بود و هرگز به انحراف نرفت و آشکارا این اعتقاد و ایمان به حضرت را بازگو می‌نمود. هنگامی که حضرت علی (ع) به خلافت رسید، روی اعتمادی که به قثم داشت او را به کارهای مهمی گماشت و از همان اوایل خلافت قثم را والی و استاندار مکه قرار داد و تا زمان شهادت آن حضرت، وی به این سمت باقی بود. اما عده‌ای معتقدند حضرت علی (ع) قثم را بر حکومت مدینه (نه مکه) برگزید و در زمان معاویه او با سعید بن عثمان به سمرقند رفت و در آنجا به شهادت رسید[۵]. طبری قثم را کارگزار مکه و طائف دانسته است[۶].[۷]

منابع

پانویس

  1. الاصنام، ص۱۶؛ سیره دحلان، ج۳، ص۱۱؛ تاریخ الخمیس، ج۲، ص۱۳۵.
  2. بنگرید: الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۸۳؛ تاریخ الخمیس، ج۲، ص۱۳۵؛ سیره ابن هشام، ج۴، ص۱۸۳؛ سیره دحلان، ج۳، ص۹.
  3. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۴۰۵.
  4. رجال طوسی، ص۵۵، ش۷.
  5. اسدالغابه، ج۴، ص۱۰۷؛ الاصابه، ج۵، ص۴۲۰.
  6. تاریخ طبری (هشت جلدی)، ج۴، ص۶۹؛ ابن دمشقی، جواهر المطالب فی مناقب الامام علی(ع)، ج۲، ص۱۲۵.
  7. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۱۱۰-۱۱۱۲؛ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۱۲۳ - ۱۲۵.