تناسخ در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

تناسخ از ماده «ن ـ س ـ خ» و به معنای جابه جایی[۱]، زایل ساختن[۲]، باطل کردن[۳] و از بین بردن چیزی است با چیزی دیگر که در پی آن می‌‌آید[۴]، از این رو به آمد و شد زمان‌ها که در پی یکدیگر صورت می‌‌گیرند «تناسخ ازمنه» گویند[۵]. تناسخ در اصطلاح که از آن به تقمص نیز تعبیر می‌‌شود (Metempscose)، عبارت است از انتقال نفس ناطقه از بدنی به بدنی دیگر در دنیا برای تحمل کیفر یا برخورداری از پاداش اعمال پیشین و رسیدن به کمال[۶] و آن بر ۴ قسم است؛ زیرا انتقال یا به پیکر انسان (نسخ) یا حیوان (مسخ)[۷] یا درختان و گیاهان (فسخ) یا جمادات (رسخ) است[۸]. البته تناسخ مصطلح غیر از مسئله «ادوار و اکوار هزارگانی» است که جمعی از منجمان و فلاسفه ایرانی، یونانی، بابلی و هندی، به ویژه حکمای خسروانی مانند شیخ اشراق به آن اعتقاد داشتند و بر اساس آن پس از هر دوره ای همه اوضاع جهانی تجدید می‌‌شود، گرچه می‌‌توان گفت این هم نوعی تناسخ است[۹]. در قرآن کریم از تناسخ به صراحت سخنی به میان نیامده است؛ ولی مفسران در تفسیر حدود ۲۰ آیه به بحث از آن پرداخته و برخی بیش از ۱۰۰۰ آیه قرآنی ناظر به معاد و مسائل مرتبط با آن را با بطلان تناسخ مرتبط دانسته‌اند؛ زیرا تناسخ انکار بهشت و جهنم را در پی داشته و برای توبه، انابه، شفاعت، عفو و غفران، جایگاهی باقی نمی‌گذارد، از همین رو بطلان تناسخ را به معنای مشهور همه دانشمندان مسلمان پذیرفته‌اند[۱۰]. تنها افکار هندوها و منقولاتی از عرب، گروهی را به سوی این عقیده باطل و کفرآور کشانده است[۱۱]. برخی بدون توجه به ماهیت رجعت و مبانی شیعی، رجعت را به تناسخ نزدیک دانسته‌اند. دانشمندان شیعه با ردّ این دیدگاه بر تفاوت رجعت و تناسخ و کفر معتقدان به تناسخ پای فشرده‌اند[۱۲]. تناسخ مورد بحث در مقاله حاضر تناسخ مُلْکی است و آن غیر از مسخی همانند مسخ گروهی از بنی اسرائیل[۱۳] است[۱۴] و نیز در برابر تناسخ ملکوتی است که همان تجسم اعمال و ملکات انسان در برزخ صعودی و موافق مذهب انبیا و مقبول اهل کشف و شرایع و ادیان حق است[۱۵].[۱۶]

پیشینه اعتقاد به تناسخ

برخی ریشه اعتقاد به تناسخ را به چند قرن قبل از میلاد بازگردانده‌اند[۱۷]. برخی زادگاه اصلی آن را هند و چین[۱۸] و مصر[۱۹] دانسته‌اند؛ نیز بر اساس احتمال، گفته شده این عقیده در میان مردم پس از عصر حضرت نوح(ع) پدید آمده[۲۰] و شاهد این مدعا تصریح آنان به این جملات است که زنده می‌‌شویم و می‌‌میریم؛ ولی برانگیخته نمی‌شویم: ﴿إِنْ هِىَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ[۲۱].[۲۲] آنچه مسلّم است تناسخ، عقیده ای رایج در بین بت پرستان بوده است[۲۳]. از مانوی‌ها، سمنی‌ها، برهمانیان، بودائیان و صابئین و برخی از یهودیان، مسیحیان[۲۴] و مسلمانان نیز اعتقاد به این پندار باطل، نقل شده است؛ یهودیان گفته‌اند: ما در کتاب دانیال یافته ایم که خدا بُخْتَ نُصَّر را به صورت درنده ای مسخ کرده است تا عذاب خویش را ببیند و در پایان به صورت موحد مبعوث شود[۲۵]. عده ای تناسخ را نشانه خاص نحله هندی دانسته[۲۶] و منشأ احترام کنونی آنان برای حیوانات را همین عقیده می‌‌دانند و حتی معتقدند که مانی در زمان تبعید از ایرانشهر وقتی به سرزمین هند رسید، تناسخ را از آنجا فراگرفت و به مذهب خویش آورد[۲۷]. سپس این عقیده در ارکان دین خرمی، سنباد، استأسیس و مقنع پدید آمد[۲۸]. به باور برخی، این عقیده را زردشت و ساسان پنجم از هند به ایران آوردند[۲۹]. برخی از اعراب نیز معتقد به تناسخ شدند[۳۰]. اعتقاد به تناسخ بعد از اسلام در زمان دولت بنی عباس به تدریج از طریق هندی‌ها و ایرانی‌ها داخل حوزه اسلام شد[۳۱] و گروهی از معتزله به نام حابطیان (خابطیان) معتقد شدند که گناه آدم[۳۲] موجب خروج او از بهشت شد و روح او به صورت مردم یا جاندار به دنیا گسیل شد. فرقه‌های غالی شیعی نظیر بیانیه، جناحیه، خطابیه، رواندیه و نیز برخی از صوفیه[۳۳] و حلولی‌ها، نصیری‌ها، دروزی‌ها، سبائی‌ها (که برخی آنان را ساخته دست شیعه می‌‌دانند)، کیسانیه و اخوان الصفا (که انتقال روح انسان به جمادات و نباتات را جایز شمرده‌اند)[۳۴] نیز به گسترش این عقیده دامن زده‌اند[۳۵]. در مغرب زمین، بزرگان فلسفه غرب از ۶ قرن پیش از میلاد نظریه بازگشت ارواح و تناسخ را مطرح کرده‌اند[۳۶] و برخی یونانیان معتقد به آن، تلاش در جهت تطهیر باطن و روح را موجب رهایی روح از حلول در جسم زمینی دیگر می‌‌دانسته‌اند. از دو گروه «نیوزفیون» و «والاسبریتیون» به عنوان مشهورترین مذاهب قائل به تناسخ در اروپا یاد می‌‌شود[۳۷] و احتمالاً نظریه تحول داروین تحت تأثیر این اندیشه بوده است[۳۸]. بسیاری از فلاسفه و روانپژوهان کنونی غرب نیز درصدد احیای آن برآمده‌اند[۳۹].[۴۰]

منابع

پانویس

  1. اقرب الموار، ج ۵، ص۳۹۱، «نسخ».
  2. مفردات، ص۸۰۱، «نسخ».
  3. التحقیق، ج ۱۲، ص۹۶، «نسخ».
  4. مفردات، ص۸۰۱، «نسخ».
  5. المنجد، ص۸۰۵، «نسخ».
  6. دایره المعارف تشیع، ج ۵، ص۹۵؛ دایره المعارف فارسی، ج ۱، ص۶۷۲؛ المظاهر الالهیه، ص۹۰.
  7. دائرة معارف القرن العشرین، ج ۱۰، ص۱۷۲.
  8. شرح المنظومه، ج ۵، ص۱۹۶ - ۱۹۷.
  9. الملل و النحل، ج ۲، ص۲۵۵.
  10. حقیقت روح، ص۴۷۲.
  11. دائرة معارف القرن العشرین، ج ۱۰، ص۱۸۱.
  12. الغدیر، ج ۲، ص۲۵۲ ـ ۲۵۳.
  13. ﴿وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ ٱلَّذِينَ ٱعْتَدَوْا۟ مِنكُمْ فِى ٱلسَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا۟ قِرَدَةً خَـٰسِـِٔينَ «و میان خود، آنان را که در روز شنبه از اندازه در گذشتند شناخته‌اید که به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵.
  14. المیزان، ج ۱، ص۲۰۵؛ مفاتیح الغیب، ج ۲، ص۶۴۵؛ شرح المنظومه، ج ۵، ص۱۹۱.
  15. مفاتیح الغیب، ج ۲، ص۶۴۴؛ شرح المنظومه، ج ۵، ص۱۹۰.
  16. رضایی بیرجندی، علی، مقاله «تناسخ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص ۱۲.
  17. تاریخ جامع ادیان، ص۱۵۴.
  18. دائرة معارف القرن العشرین، ج ۱۰، ص۱۸۱.
  19. دائره المعارف بستانی، ج ۶، ص۲۲۴.
  20. راهنما، ج ۱۲، ص۶۵.
  21. «آن (زندگی) جز زندگانی این جهان ما نیست که (برخی) می‌میریم و (برخی دیگر) زنده می‌شویم و ما برانگیخته نخواهیم شد» سوره مؤمنون، آیه ۳۷.
  22. المیزان، ج ۱۵، ص۳۲؛ ج ۱۸، ص۱۷۴.
  23. المیزان، ج ۱۵، ص۳۲.
  24. تبصرة العوام، ص۸۷.
  25. الفرق بین الفرق، ص۲۴۰ - ۲۴۲.
  26. تحقیق ماللهند، ص۳۵.
  27. تحقیق ماللهند، ص۳۵.
  28. ایران و اسلام، ص۵۶۴.
  29. اسرار العقائد، ص۴۶.
  30. شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص۹۵.
  31. مذاهب الاسلامیین، ج ۲، ص۶۷.
  32. ﴿فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ ٱلْجَنَّةِ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ «آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاه‌هاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.
  33. تحقیق ماللهند، ص۴۱.
  34. شرح حکمة الاشراق، شهرزوری، ص۵۱۵.
  35. الفرق بین الفرق، ص۲۴۰ - ۲۴۲.
  36. موسوعة الادیان، ص۱۸۸؛ تاریخ جامع ادیان، ص۹۵؛ تاریخ فلسفه، ج ۱، ص۴۰.
  37. البشریة و ابوالبشر، ص۱۰۲.
  38. البشریة و ابوالبشر، ص۱۰۲.
  39. مقالات فارسی، ص۴۱ - ۴۲.
  40. رضایی بیرجندی، علی، مقاله «تناسخ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص ۱۴.