منع حدیث

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

منع حدیث یا جلوگیری از تدوین حدیث یکی از ضد فرهنگی‌ترین اقدامات در صدر اسلام، جلوگیری از نقل و نگارش و تدوین احادیث پیامبر اکرم(ص) در زمان خلیفۀ دوم بود، که به بهانۀ کافی بودن قرآن و جلوگیری از آمیختگی آیات قرآن و احادیث پیامبر انجام گرفت، ولی در باطن آن، انگیزۀ جلوگیری از نشر فضایل امیر المؤمنین و اهل بیت(ع) بود.

این کار، از زمان ابوبکر آغاز شد و با شعار "لا تحدّثوا عن رسول اللّه شیئا" (چیزی را از پیامبر خدا نقل نکنید) رواج یافت و نگارش و ثبت احادیث، امری ناپسند جلوه کرد و تا زمان حاکمیت امویان ادامه یافت، هرچند خود آنان بازار جعل حدیث و نقل احادیث ساختگی را رواج بخشیدند و به حدیث‌سازان، پول‌های فراوان دادند. با حرکت شوم "منع حدیث"، هم امّت را از بسیاری از احادیث محروم ساخت، هم بخشی از شنیده‌های مردم از رسول خدا(ص) فراموش گشت و هم زمینه‌ساز جعل حدیث در دوره‌های بعد شد و نیز، برخی تشتّت‌های فکری و تفرقه‌های کلامی را درپی داشت. عمر، در اجرای این سیاست، حتی برخی چهره‌های سرشناس از اصحاب پیامبر را به خاطر نقل حدیث از آن حضرت، مورد ضرب و حبس قرار داد.[۱] در جاهای مختلف از نقل و نگارش حدیث نبوی امتناع می‌کردند و در توجیه کار خود، آن را به احادیثی از قول پیامبر نسبت می‌دادند که فرموده است: چیزی از قول من ننویسید و هرکس چیزی غیر از قرآن نوشته، آن را محو کند. ازاین‌رو کسانی که مجموعه‌هایی از احادیث را نوشته بودند، آنها را از بین بردند، یا سوزاندند.[۲] برخلاف این شیوه، خود رسول خدا(ص) توصیه به ثبت و کتابت علوم و احادیث می‌فرمود، اهل بیت(ع) نیز در زمینۀ احادیث، علوم، تفسیر قرآن و مجموعه‌های دعایی و معارفی هم نقل حدیث از پیامبر می‌کردند، هم به نوشتن کتاب می‌پرداختند. کار خلفا در جلوگیری کلّی از نقل و نگارش حدیث، بعد سیاسی داشت، تا در ضمن آن احادیث فضائل هم فراموش و محو شود و آنچه با سیاست آنان ناسازگار است، نقل نشود و ولایت و امامت علی(ع) و ائمه دیگر طرح نگردد[۳] و این از همان روز آغاز شد که نگذاشتند حضرت رسول، آنچه را می‌خواست قبل از وفاتش بنویسد تا گمراه نشوند و با سخنانی جسارت‌آمیز نسبت به پیامبر، گفتند: کتاب خدا برایمان کافی است[۴].

منابع

پانویس

  1. ر. ک: «الغدیر»، ج ۶ ص۲۴ تا ۳۰۲.
  2. اضواء علی السنّة المحمّدیّه، ص۴۶
  3. تدوین السنة الشریفه، محمّد رضا الجلالی، ص۴۱۵. در این مورد، از جمله ر.ک: «الغدیر»، ج ۶ ص۲۹۴، «معالم المدرستین» علامه عسکری، ج ۱، «النصّ و الاجتهاد» شرف الدین، ص۷۵، «آتشی در بیشۀ اندیشه‌ها»، سیّد علی حسینی شهرستانی.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۸۲.