منع حدیث

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۷ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

منع حدیث یا جلوگیری از تدوین حدیث یکی از ضد فرهنگی‌ترین اقدامات در صدر اسلام، جلوگیری از نقل و نگارش و تدوین احادیث پیامبر اکرم(ص) در زمان خلیفۀ دوم بود، که به بهانۀ کافی بودن قرآن و جلوگیری از آمیختگی آیات قرآن و احادیث پیامبر انجام گرفت، ولی در باطن آن، انگیزۀ جلوگیری از نشر فضایل امیر المؤمنین و اهل بیت(ع) بود.

این کار، از زمان ابوبکر آغاز شد و با شعار "لا تحدّثوا عن رسول اللّه شیئا" (چیزی را از پیامبر خدا نقل نکنید) رواج یافت و نگارش و ثبت احادیث، امری ناپسند جلوه کرد و تا زمان حاکمیت امویان ادامه یافت، هرچند خود آنان بازار جعل حدیث و نقل احادیث ساختگی را رواج بخشیدند و به حدیث‌سازان، پول‌های فراوان دادند. با حرکت شوم "منع حدیث"، هم امّت را از بسیاری از احادیث محروم ساخت، هم بخشی از شنیده‌های مردم از رسول خدا(ص) فراموش گشت و هم زمینه‌ساز جعل حدیث در دوره‌های بعد شد و نیز، برخی تشتّت‌های فکری و تفرقه‌های کلامی را درپی داشت. عمر، در اجرای این سیاست، حتی برخی چهره‌های سرشناس از اصحاب پیامبر را به خاطر نقل حدیث از آن حضرت، مورد ضرب و حبس قرار داد.[۱] در جاهای مختلف از نقل و نگارش حدیث نبوی امتناع می‌کردند و در توجیه کار خود، آن را به احادیثی از قول پیامبر نسبت می‌دادند که فرموده است: چیزی از قول من ننویسید و هرکس چیزی غیر از قرآن نوشته، آن را محو کند. ازاین‌رو کسانی که مجموعه‌هایی از احادیث را نوشته بودند، آنها را از بین بردند، یا سوزاندند.[۲] برخلاف این شیوه، خود رسول خدا(ص) توصیه به ثبت و کتابت علوم و احادیث می‌فرمود، اهل بیت(ع) نیز در زمینۀ احادیث، علوم، تفسیر قرآن و مجموعه‌های دعایی و معارفی هم نقل حدیث از پیامبر می‌کردند، هم به نوشتن کتاب می‌پرداختند. کار خلفا در جلوگیری کلّی از نقل و نگارش حدیث، بعد سیاسی داشت، تا در ضمن آن احادیث فضائل هم فراموش و محو شود و آنچه با سیاست آنان ناسازگار است، نقل نشود و ولایت و امامت علی(ع) و ائمه دیگر طرح نگردد[۳] و این از همان روز آغاز شد که نگذاشتند حضرت رسول، آنچه را می‌خواست قبل از وفاتش بنویسد تا گمراه نشوند و با سخنانی جسارت‌آمیز نسبت به پیامبر، گفتند: کتاب خدا برایمان کافی است[۴].

منابع

پانویس

  1. ر. ک: «الغدیر»، ج ۶ ص۲۴ تا ۳۰۲.
  2. اضواء علی السنّة المحمّدیّه، ص۴۶
  3. تدوین السنة الشریفه، محمّد رضا الجلالی، ص۴۱۵. در این مورد، از جمله ر.ک: «الغدیر»، ج ۶ ص۲۹۴، «معالم المدرستین» علامه عسکری، ج ۱، «النصّ و الاجتهاد» شرف الدین، ص۷۵، «آتشی در بیشۀ اندیشه‌ها»، سیّد علی حسینی شهرستانی.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۸۲.