الگو:صفحهٔ اصلی/مدخل برگزیده

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

امامت امام مهدی (ع) از سه راه نصّ‌ و معجزه و اخبار غیبی ثابت شده است:

  1. نص:
    1. آیات: آیات متعددی بر امامت حضرت مهدی(ع) تطبیق داده شده است مانند: آیه ۱۰۵ سوره انبیاء: آیات متعددی در قرآن از سوی اهل بیت(ع) بر امامت امام زمان تطبیق یا تأویل شده است: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ. خداوند در این آیه، بشارتی را که همان حکومت صالحان است، قطعی و تخلّف‌ناپذیر بیان می‌کند و برای محکم جلوه‌دادن آن به دو کتاب آسمانی، که یکی تورات (ذکر) و دیگری زبور است، اشاره کرده که این وعده در این دو کتاب نوشته شده است. در تفسیر آیه مبارکه از پیامبر(ص) نقل شده است که مراد از صالحون حضرت مهدی(ع) و اصحاب آن حضرت است.
    2. روایات: روایات فراوانی در دست است که امامت در ادامه پیامبری اسلام در دوازده نفر معین شد که آخرین آنها حضرت مهدی (ع) است. نه فقط پیروان مکتب اهل بیت (ع) که برخی از دانشوران اهل سنت، در روایاتی چند به این حقیقت بزرگ اشاره کرده‌‏اند. امام سجاد (ع) از امام حسین از امیرالمؤمنین امام علی(ع) نقل کرده است: پیامبر(ص) فرمود: «ائمّه پس از من دوازده تن هستند که اوّل ایشان تویی ای علیّ و آخر آنها قائمی است که خدای تعالی بر دست‌های او مشارق و مغارب زمین را فتح کند.
  2. معجزه: یکی از راه‌های شناخت امام و حجت خدا توانمندی‌های خاصی است که از امام آشکار می‌شود و نشانه آن است که این شخص مورد تأیید الهی بوده و با قدرتی که پروردگار به او عنایت کرده، چنین توانائی‌هایی را دارد. این قدرت ویژه، گاه به صورت کارهای خارق‌العاده‌ای نمایان می‌شود و گاه در پاسخ به سؤالات و گاه در نوع برخوردهایی است که از امام ظاهر شده و حاکی از پشتیبانی و اراده و اذن خاص خداوند است. از علی بن محمد سمری نقل شده که به محضر مقدس حضرت مهدی (ع) نامه نوشت و درخواست کفن کرد. جواب آمد که در سال هشتاد یا هشتاد و یکم به آن نیازمند خواهی شد. پس در همان وقتی که آن حضرت برایش تعیین کرده بود وفات یافت و یک ماه پیش از فوتش کفن برایش فرستاده شد.
  3. اخبار غیبی: محمد بن ابراهیم بن مهزیار گوید: پس از وفات حضرت ابی محمد(ع) (درباره جانشینش) به شک افتادم و نزد پدرم مال بسیاری (از سهم امام(ع)) گرد آمده بود، آنها را برداشت و به کشتی نشست، من هم دنبال او رفتم، او را تب سختی گرفت و گفت: پسرجان! مرا برگردان که این بیماری مرگ است، آنگاه گفت: درباره این اموال از خدا بترس و به من وصیت نمود و سپس وفات کرد. من با خود گفتم: پدر من کسی نبود که وصیت نادرستی کند. من این اموال را به عراق می‌برم و در آنجا خانه‌ای بالای شط اجاره می‌کنم و به کسی چیزی نمی‌گویم، اگر موضوع برایم آشکار شد، چنان که [در] زمان امام حسن عسکری(ع) برایم واضح شد، به او می‌دهم و گرنه مدتی با آنها خوش می‌گذرانم. وارد عراق شدم و منزلی بالای شط اجاره کردم، و چند روز آنجام بودم، ناگاه فرستاده‌ای آمد و نامه‌ای همراه داشت که: ای محمد! تو چنین و چنان اموالی را در میان چنین و چنان ظروفی همراه داری تا آنجا که همه اموالی را که همراه من بود و خودم هم به تفصیل نمی‌دانستم برایم شرح داد، من آنها را به فرستاده تسلیم کردم و چند روز آنجا ماندم، کسی سربه سوی من بلند نکرد (و نزد من نیامد) من اندوهگین شدم، سپس نامه‌ای به من رسید که: ترا به جای پدرت منصوب ساختیم، خدا را شکر کن.