تابعین در تاریخ اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

تابعین کسانی هستند که رسول خدا(ص) را درک نکرده‌اند، این طبقه بعد از صحابه رسول الله(ص) هستند و مطالب خود را از صحابه دریافت نموده‌اند. پس بین تابعین و رسول خدا(ص) یک واسطه-یعنی صحابه پیغمبر-هست. برخی از تابعین بیش از صد نفر از صحابه را درک کرده‌اند و برخی موفق به درک صحابه کمتری شده‌اند.

جلال الدین سیوطی در مورد مفسرین این طبقه می‌نویسد: طبقه تابعین. ابن تیمیه می‌گوید: داناترین مردم به تفسیر اهل مکه هستند؛ زیرا آنها از شاگردان ابن عباس هستند مثل مجاهد، عطاء بن ابی رباح، عکرمه غلام ابن عباس، سعید بن جبیر، طاووس و غیر این ها. همچنین در کوفه اصحاب ابن مسعود به تفسیر عالم‌ترند. و علمای اهل مدینه در تفسیر مثل زید بن اسلم که پسرش عبدالرحمان بن زید و مالک بن انس از او اخذ کرده‌اند... و آنها عبارتند از: حسن بصری... عطاء بن ابی سلمه خراسانی، محمد بن کعب قرظی، ابوالعالیه، ضحاک بن مزاحم، عطیه عوفی و قتاده[۱].

ابن عباس شاگرد امیرالمؤمنین(ع) است. وی در مکه و بصره، قرآن تدریس می‌کرده است. نوشته‌اند که او شب‌ها را تا صبح-علی الخصوص در ماه مبارک رمضان- به قرآن مشغول بوده است. ابن مسعود هم در تفسیر از شاگردان نزدیک امیرالمؤمنین بوده است. وی در کوفه قرآن تدریس می‌کرده و شاگردانی تربیت کرده است. ابوالدرداء از شاگردان ابن مسعود است. از امیرالمؤمنین(ع) نیز استفاده کرده است[۲] و او در شام اقامت داشت[۳]. بنابراین بسیار روشن و ثابت است که علم تفسیر توسط شاگردان امیرالمؤمنین(ع) در بلاد مختلف منتشر شده است. و چنان که پیشتر اشاره شد، کسانی که علوم اسلامی را در بلاد مختلف گسترش دادند همه از شاگردان امیرالمؤمنین(ع) بودند، و لذا هر جا نشانی از علم باشد منشأ آن امیرالمؤمنین(ع) است، و ما اعلمیت امیرالمؤمنین(ع) پس از رسول خدا(ص) را در همۀ علوم اثبات خواهیم کرد. به اعتقاد ابن تیمیه در طبقه تابعین داناترین افراد به قرآن شاگردان ابن عباس هستند. متأسفانه علی‌رغم این که ابن عباس نزد ما محترم است اما بعضی از شاگردان وی شخصیت مثبتی ندارند. بررسی شخصیت و شرح حال تک تک مفسرین در طبقه تابعین از حوصله این بحث خارج است؛ لذا اجمالا به شرح حال مشاهیر آنها می‌پردازیم.[۴]

حسن بصری

او در زمان حکومت عثمان و خلافت امیرالمؤمنین زندگی می‌کرد. وی نیز از سوی ائمه جرح و تعدیل قدح شده است. ابن حجر در مورد وی می‌گوید: كان يرسل كثيرا ويدلس؛ او احادیث مرسل زیادی دارد و تدلیس هم می‌کند. تدلیس یکی از اسباب جرح است، و اگر موجب جرح راوی نباشد روایت او را مجروح می‌کند. ابوبکر بزار معتقد است: کان يروي عن جماعة لم يسمع منهم فيتجوز ويقول حدثنا وخطبنا[۵]؛ او از جماعتی که از آنها حدیث نشنیده روایت می‌کند و پا را فراتر می‌گذارد و می‌گوید بر من حدیث کردند و خطبه خواندند. ابن حجر می‌گوید: گفتن «حدثنا» در چنین موردی کذب است نه تدلیس و کذب از تدلیس بدتر است[۶].

ملا علی قاری هم در شرح سخن ابن حجر می‌گوید: هرگاه حدیثی با لفظ صریح در شنیدن از راوی نقل شود در حالی که جایز نباشد یعنی از الفاظ أخبرنی یا حدثنی یا سمعته که بر شنیدن مستقیم و بدون واسطه دلالت کند استفاده شود و حال آنکه روای از ایشان نشنیده، چون در طبقۀ بالاتری هستند ناقل حدیث دروغگو محسوب می‌شود و نه مدلسه[۷].

علاوه بر نقاط ضعف فوق، وی با امیرالمؤمنین(ع) هم مخالف بوده است. براساس برخی اقوال روزی حسن بصری مشغول وضو بود و آب زیادی مصرف می‌کرد. حضرت امیر به وی متذکر شدند که مصرف این همه آب اسراف است. او در پاسخ امیرالمؤمنین(ع) گفت: ریختن این مقدار آب اسراف است ولی این همه خون که تو ریختی اسراف نبود![۸].[۹]

مجاهد (متوفای ۱۰۱)[۱۰]

ابن حبان وی را در شمار ضعفا آورده است. برخی معتقد بودند که مجاهد شاگرد عالمان یهودی بود و گاهی مطالب اهل کتاب را به عنوان تفسیر نقل می‌کرده است. ذهبی می‌نویسد: ابوبکر بن عیاش می‌گوید: به اعمش گفتم بر چه اساسی تفسیر مجاهد با تفاسیر دیگر مخالف است؟ گفت وی این تفاسیر را از اهل کتاب گرفته است[۱۱]. این موضوع از برخی مطالب تفسیری مجاهد نیز قابل استفاده است. به عنوان مثال ذهبی تفسیر مجاهد را ذیل آیه ﴿عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۱۲] می‌نویسد: ومن أنكر ما جاء عن مجاهد في التفسير في قوله تعالى: ﴿عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۱۳] قال: يجلسه معه على العرش[۱۴]؛ و از تفاسیر منکر چیزی است که مجاهد در تفسیر آیه ﴿عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا گفته: پیامبر همراه خدا در عرش می‌نشیند.

این قول مبتنی بر تجسیم است؛ چراکه بر اساس آن خداوند در عرش می‌نشیند و پای خود را روی کرسی می‌گذارد، نزد خداوند برای یک نفر جا هست که رسول خدا(ص) آنجا خواهد نشست. اعتقاد به تجسیم ریشه در اعتقادات اهل کتاب دارد؛ لذا روشن است که مجاهد در تفسیر این آیه از اهل کتاب متأثر شده است. فخر رازی در ذیل آیه: ﴿لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ[۱۵] می‌گوید: شاگردان ابن عباس از او نقل کرده‌اند: حضرت یعقوب برای حضرت یوسف ممثل شد پس یوسف پدرش را دید در حالی که انگشت به دندان می‌گزد و به او می‌گوید: آیا مرتکب عمل فجار می‌شوی در حالی که نام تو در زمرۀ انبیاء نوشته شده است پس یوسف از او حیا کرد و این قول عکرمه، مجاهد، حسن بصری، سعید بن جبیر، قتاده، ضحاک، مقاتل و ابن سیرین است[۱۶]. در این تفسیر به حضرت یوسف(ع) نسبت فسق داده شده است.

مطمئنا ابن عباس اجل از آنست که به پیغمبری از پیامبران خدا نسبت فسق دهد، سعید بن جبیر هم شخص شریف و جلیل القدری است و مدارک و شواهد فراوانی حاکی از آنست که وی از داشتن چنین عقیده‌ای منزه است. بنابراین افرادی چون مجاهد این مطلب را از اهل کتاب اخذ کرده و به ابن عباس و سعید بن جبیر نسبت داده‌اند. به هر حال این تفسیر نزد عقلاء مردود است.[۱۷]

منابع

پانویس

  1. طبقة التابعين. قال ابن تيمية، أعلم الناس بالتفسير أهل مكة، لأنهم أصحاب ابن عباس، كمجاهد وعطاء بن أبي رباح وعكرمة مولى ابن عباس وسعيد بن جبير وطاووس وغيرهم؛ وكذلك في الكوفة أصحاب ابن مسعود؛ وعلماء أهل المدينة في التفسير، مثل زيد بن أسلم الذي أخذ عنه ابنه عبدالرحمن بن زيد ومالك بن أنس... ومنهم الحسن البصري... وعطاء بن أبي سلمة الخراساني ومحمد بن كعب القرظي وأبو العالية والضحاك بن مزاحم وعطية العوفي وقتادة؛ الاتقان، ج۲، ص۴۹۸-۵۰۰، حدیث ۶۳۹۸ و ۶۴۰۷.
  2. المناقب، ص۱۰۲.
  3. تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲۳.
  4. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۴۹.
  5. تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۶۰؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۶۶؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۳۵.
  6. نخبة الفکر، ص۲۲۹؛ شرح نخبة الفکر، ج۱، ص۴۱۹؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۳۵.
  7. متى (وقع) أي الحديث بصيغة صريحة لا يجوز فيها أي في السماع وهي لفظ أخبرني أو حدثني أو سمعته والحال أنه ثبت عدم السماع، (كان) أي الراوي (كاذبا) وليس بمدلس أصلا؛ شرح نخبة الفکر، ج۱، ص۴۱۹.
  8. احتجاج، ج۱، ص۱۷۱. در روایتی امیرالمؤمنین(ع) او را سامری این امت معرفی کرد. و او را از دشمنان حضرت امیر(ع) معرفی کرده‌اند و از جنگ‌های آن حضرت ناراحت بود و با این ناراحتی از دنیا رفت. برای اطلاع بیشتر دربارۀ وی ر.ک: احتجاج، ج۱، ص۴۰۲؛ بحار الانوار، ج۳۲، ص۲۲۵؛ ج۴۱، ص۳۰۲.
  9. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۵۱.
  10. نقل‌های دیگر در وفات او: ۱۰۲، ۱۰۳ و ۱۰۴.
  11. قال أبو بكر بن عياش: قلت للأعمش: ما بال تفسير مجاهد مخالف؟... قال: أخذها من أهل الكتاب؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۳۹، ص۷۰۷۲.
  12. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  13. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  14. میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۳۹، ص۷۰۷۲.
  15. «اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  16. تمثل له يعقوب، فرآه عاضا على أصابعه ويقول له: أتعمل عمل الفجار وأنت مكتوب في زمرة الأنبياء؟ فاستحي منه، وهو قول عكرمة ومجاهد والحسن وسعيد بن جبير وقتادة والضحاك ومقاتل وابن سيرين؛ تفسیر کبیر، ج۱۸، ص۴۴۳.
  17. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۵۲.