هدایت به امر الهی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۱۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از زیرشاخه‌های هدایت است. "هدایت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل هدایت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • امام افزون بر ارشاد و هدایت ظاهری، دارای مرتبه‌ای از ولایت باطنی و تکوینیِ غیری است که با آن، هدایت باطنی و معنوی مردم را به اذن الهی بر عهده دارد و به واسطۀ رسیدن به مرتبۀ یقین، قرب الهی و نورانیّت درونی، در قلوب انسان‌های شایسته تأثیر و تصرّف می‌نماید و آنها را به سوی مرتبۀ کمال و غایت ایجاد، جذب و هدایت می‌کند، از این هدایت به "هدایت به امر" تعبیر شده است[۱]

چیستی هدایت و انواع آن

چیستی هدایت

  • هدایت به معنای ارشاد و راهنمایی بر چیزی، همراه با لطف و خیرخواهی است [۲]. هدایت هم در امور مادّی و هم در امور معنوی است [۳]. هدایت گاهی عمومی ‌و تکوینی و گاهی تشریعی است و نیز گاهی توفیقی "هدایت معنوی و باطنی" از طرف خداوند است برای کسانی که در مسیر رسیدن به کمال حرکت کنند؛ مانند قول خداوند: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ }}[۴][۵][۶].

انواع هدایت

  • هدایت بر دو قسم است: تکوینی و تشریعی. هدایت تکوینی هدایتی است که به امور تکوینی تعلّق می‌گیرد مانند: ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى }}[۷]. و هدایت تشریعی هدایتی است مربوط به امور تشریعی، از قبیل اعتقادات و اعمال صالح مانند: امر و نهی، بعث و زجر، ثواب و عقاب خداوند. هدایت تشریعی خود بر دو قسم است:
  1. ارایه طریق و نشان دادن راه، مانند: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا }}[۸].
  2. ایصال الی المطلوب و رساندن به مقصود. مانند: ﴿فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ }}[۹][۱۰].
  • هدایت پیشوایان الهی نیز از دو طریق انجام می‌گیرد: گاه به امر و نهی قناعت می‌کنند و گاه با نفوذ باطنی در دل‌های لایق و آماده، آنها را به مقامات معنوی هدایت می‌کنند [۱۱]. بنابراین، هدایت به شیوۀ "رساندن" آن است که قلب به صورت خاصّی انبساط پیدا می‌کند، بدون هیچ گرفتگی، قول حق را پذیرفته، به عمل صالح می‌گراید و از تسلیم شدن در برابر امر خدا و اطاعت از حکم او امتناع نداشته باشد [۱۲]
  • هدایت امام از نوع هدایت به نحو ایصال به مطلوب می‌باشد؛ یعنی گرفتن دست خلق و رساندن به حق است[۱۳].

نیاز انسان به هدایت

  • انسان‌ها علاوه بر حیات ظاهری، حیات باطنی دیگری "حیات معنوی" دارند که از اعمال آنها سرچشمه می‌گیرد، رشد می‌کند و خوشبختی و بدبختی آنها در زندگی آن سرا، بستگی به آن دارد[۱۴] همان‌گونه که انسان برای رسیدن به سعادت در حیات ظاهری و مادّی نیاز به راهنما و پیشوا دارد، در حیات معنوی نیز به مربّی و راهنما نیازمند است[۱۵].

چیستی امام و رابطۀ آن با هدایت

معنای لغوی

  • امام در لغت به معنای "اصل، مرجع، مقتدا، پیشوا، قصد به همراه توجّه خاص" آمده است[۱۶]. امام کسی است که یک قوم و یا گروه به او اقتدا می‌کنند و او پیشوای آن قوم باشد [۱۷]. بنابراین، امام به معنای پیشوا و مرجعی است که مورد قصد و توجّه مردم می‌باشد.[۱۸][۱۹][۲۰]

معنای اصطلاحی

  • متکلّمان شیعه، امامت را به ریاست بالاصاله و غیرنیابتی و عمومی از جانب خداوند بر مکلّفین، در امور دین یا در امور دین و دنیا [۲۱] تعریف کرده‌اند.
  • امام افزون بر وظیفۀ اجرایی دین، مسیول تبیین و تفسیر دین، تربیت مردم و هدایت باطنی و معنوی آنان نیز می‌باشد. امامت در شیعه تالی تلو نبوت، بلکه در بعضی از جهات از نبوت بالاتر است، همچنان‌ که انبیای اولوالعزم در پایان کار به امامت رسیده‌اند و بسیاری از انبیا امام نبوده‌اند[۲۲]. امامت مفهوم وسیعی دارد و شامل ولایت معنوی نیز می‌شود[۲۳]. امام هدایت‌کننده‌ای است که با امر الهی خود هدایت می‌کند. پس امامت از نظر باطن، ولایتی است که امام بر اعمال مردم دارد و هدایت او مانند انبیا و رسولان تنها راهنمایی از طریق موعظۀ حسنه و صرف نشانی دادن نیست... [۲۴][۲۵].
  • امام رابط بین مردم و خداوند در اعطاء فیض باطنی از جانب خداوند و اخذ آن از جانب مردم است[۲۶].
  • امامت امری مجعول از جانب خداست که البته‌ این جعل، جعل تکوینی است، یعنی امامت مقامی‌ نیست که ما به آن رأی بدهیم[۲۷].
  • به دلیل اهمیّت مسیلۀ امامت در فرهنگ اسلامی‌، در کتاب‌های حدیثی شیعه و سنّی از قول پیامبر(ص) آمده است:" مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً‏‏‏‏‏‏"[۲۸].
  • امام با حقیقت و نورانیّت باطن ذات خود، در قلوب شایسته و زمینه‌دار مردم تأثیر و تصرّف می‌نماید و آنها را به سوی کمال و غایت ایجاد، جذب و هدایت می‌کند، امام کسی است که از جانب حق تعالی برای پیشروی صراط ولایت اختیار شده است و زمام هدایت معنوی مردم را در دست گرفته است[۲۹].
  • در جای دیگر گفته شده: امامت عبارت است از تحقق بخشیدن برنامه‌های دینی اعم از حکومت به معنای وسیع کلمه و اجرای حدود و احکام خدا و اجرای‌ عدالت‌ اجتماعی و هم‌چنین تربیت و پرورش نفوس در ظاهر و باطن و این مقام از مقام رسالت و نبوت برتر است... در حقیقت مقام امامت، مقام ‌تحقق بخشیدن به اهداف مذهب و هدایت به معنای‌ "ایصال‌ به‌ مطلوب" است نه فقط "ارایه‌ طریق‌". افزون‌ بر آن "هدایت تکوینی" را نیز شامل می‌شود یعنی تأثیر باطن و نفوذ روحانی امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسان‌های آماده‌ و هدایت‌ معنوی‌ آن... نیز: امام رییس حکومت و پیشوای اجتماع و رهبر‌ مذهبی‌ و مربی اخلاق و رهبر باطنی و درونی است[۳۰][۳۱][۳۲][۳۳]

ایصال الی المطلوب در امامت و معنای آن

  • هدایت به معنای‌ ایصال الی المطلوب نوعی تصرف تکوینی در نفوس آدمیان و راه بردن آنها در سیر کمالی و سلوک در مراتب معنوی است[۳۴].
  • امامت ضرورتاً به معنای هدایت و‌ ایصال به مطلوب است به صورت‌ ایصال تکوینی[۳۵][۳۶].
  • امامت مقامی ‌است که دارنده آن با امر الهی به هدایت مردم می‌پردازد و آنان را به مطلوب و مقصود می‌رساند. هدایت امام تنها نشان دادن راه نیست، بلکه دست خلق گرفتن و به راه حق رساندن است[۳۷].
  • امام، هدایت‌گری است که با‌ امر‌ ملکوتی که در اختیار دارد، هدایت می‌کند، ملکوت‌، باطن‌ این عالم است و چون ملکوت یا باطن‌ هستی‌ از جمله باطن دل‌ها و اعمال بندگان نزد او حاضر است؛ در این صورت‌ امام‌ از نظر باطن یک نحو‌ ولایتی‌ در اعمال‌ مردم‌ دارد‌ و چون هدایتش در ملکوت دل‌هاست، همانند‌ هدایت‌ انبیا و رسولان و مؤمنان صرف راهنمایی و آدرس دادن نیست بلکه ایجاد هدایت و به‌ مقصد‌ رساندن است. پس حقیقت نهفته در‌ امامت، هدایتگری‌ِ باطن دل‌ها‌ برای‌ تحقق مقصود می‌باشد چنان‌که گویی‌ این‌ معنا در مفهوم امام اشراب شده و هرگاه قرآن لفظ امام را به کار‌ می‌برد‌، منصرف در این معناست[۳۸][۳۹][۴۰].

چیستی نبی و تفاوت آن با امام

  • نبی رابط مردم و خداوند در گرفتن و ابلاغ فیض ظاهریه یعنی شرایع و احکام الهی است[۴۱].
  • نبی هدایت کننده‌ اندیشه های ما به سمت اعتقادات درست و اعمال صالحه است، یعنی‌ اندیشه ما را نبی راه می‌برد و اما دل را امام سیر می‌دهد[۴۲].
  • در تفسیر المیزان دربارۀ تفاوت نبی و امام آمده است: نبوت به معنای ارایه طریق است و نبی کسی است که یتحمل النبأ یعنی خبر را از طریق فرشته وحی می‌گیرد و تلقی وحی می‌کند؛ ولی امامت مقامی ‌است فوق نبوت و بالاتر از گرفتن نبأ و اعطا‌ خبر به مردم! چون اعلام خبر به مردم به معنای ارایه طریق است، یعنی نبی کسی است که وحی را دریافت می‌کند و بعد به مردم ابلاغ می‌کند. نبی می‌گوید حلال و حرام خدا و صحیح و ناصحیح خدا همین‌هایی است که من در اختیار شما می‌گذارم و او فقط راه از چاه مشخص می‌کند. پس کار نبی صرفاً می‌شود ارایه طریق! ولی امام علاوه بر ارایه طریق، واسطه تکوینی برای اعطاء فیض الهی به قلوب انسانهاست[۴۳].
  • امام کسی است که از حیث مقام امامت با قدرت ولایی که دارد و از راه تصرفاتی که در جان و قلب و نفوس انسانها دارد، آنها را از انحراف و سقوط باز می‌دارد نه‌ این که صرفاً ارایه طریق کند. بنابراین امامت فوق نبوت و فوق ارایه طریق است[۴۴].
  • به بیان دیگر احکام را که خداوند می‌خواهد در اختیار انسانها قرار دهد، واسطه‌اش نبی است و به وسیله نبی‌ این احکام منتشر می‌شود. پس تشریع و ابلاغ احکام با نبوت تناسب دارد و هدایت در محور تکوین با امامت مناسب است یا به تعبیر دقیقتر، امامت در محور تکوین و نبوت بر محور تشریع است. " فالامام دلیل هاد للنفوس الی مقاماتها‏‏‏" امام واسطه است که انسانها و نفوس بشری به مقاماتی که باید برسند، نایل شوند. " کما ان النبی دلیل یهدی الناس الی الاعتقادات الحقه و الاعمال الصالحه‏‏‏" یعنی نبی اعتقادات درست را و به عباراتی‌ اندیشه صحیح را در اختیار انسانها می‌گذارد، ولی امام فوق‌ این کارها، جذب و انجذاب دارد و دلها را سیر می‌دهد[۴۵].
  • قرآن نیز در کنار نبوت، موضوع دیگری را به نام امامت مطرح می‌کند و آن را ناشی از اراده و امر الهی می‌داند و یا حتّی آن را مقامی ‌برتر از نبوّت می‌شمارد که پس از پیمودن مراحل مختلف و آزمایش‌های سخت، صلاحیّت آن برای افرادی خاص "پیامبران و امامان" به وجود می‌آید[۴۶].
  • باید توجه داشت، اجتماع نبوت و امامت در یک شخص هم ممکن است و هم واقع شده است، کما‌ اینکه در پیامبر اکرم(ص) و حضرت ابراهیم(ع) و در فرزندش اسماعیل و اسحاق چنین بوده است[۴۷][۴۸].

هدایت به امر

  • در مورد امامت بحثی مطرح شده است با عنوان هدایت به امر؛ در این زمینه گفته شده است، برجسته‌ترین معنایی که امامت قابل تطبیق بر آن است، هدایت باطنی و ملکوتی و هدایت به معنای ایصال به مطلوب است؛ زیرا قرآن ‌‌یکی‌ از ویژگی‌های ائمه را هدایت به " أَمَرَ اللَّه‏‏ ‏‏‏‏‏‏" بیان می‌‌کند؛ " أَمَرَ اللَّه‏‏ ‏‏‏‏‏‏" که امام، مردم‌ را‌ با‌ آن هدایت می‌کند، چهره ثابت و ملکوتی جهان طبیعت است، امام براساس پیوند با مقام " كُنْ‏ فَيَكُون‏‏‏‏‏‏‏" و ارواح انسان‌ها و به عنوان مظهر مقلّب‌القلوب، هر چیز را بر اساس ملکوت آن‌ و با تصرف در قلب‌ آن‌، هدایت می‌کند. این هدایت، فیض درونی است که از ناحیه خدای سبحان به قلوب نورانی ائمه و از آنجا به دل‌های مؤمنان می‌رسد. امامت به این معنا مقامی ملکوتی و فراتر از شیون ظاهری و دنیایی است[۴۹][۵۰]
  • به عبارت دیگر، امام افزون بر ارشاد و هدایت ظاهری، دارای مرتبه‌ای از ولایت باطنی و تکوینیِ غیری است که با آن، هدایت باطنی و معنوی مردم را به اذن الهی بر عهده دارد و به واسطۀ رسیدن به مرتبۀ یقین، قرب الهی و نورانیّت درونی، در قلوب انسان‌های شایسته تأثیر و تصرّف می‌نماید و آنها را به سوی مرتبۀ کمال و غایت ایجاد، جذب و هدایت می‌کند. علامه طباطبایی در ذیل آیۀ ۱۲۴ سورۀ بقره از این هدایت به "هدایت به امر" تعبیر می‌کند[۵۱][۵۲]. یعنی به طور خلاصه هدایت به امر از نظر علامه طباطبایی، همان هدایت باطنی تکوینی است که در آیات دیگر قرآن از آن یاد شده است مانند آیه ۸۱ سوره یس[۵۳].
  • هدایت به امر، امری ملکوتی و تصرّفی باطنی است[۵۴][۵۵]
  • قرآن کریم هدایت امام را "هدایت به امر خدا" یعنی ایجاد هدایت دانسته است، در حالی که هدایت انبیا و رسل را صرف نشان دادن راه سعادت و شقاوت بیان می‌فرماید. این هدایت از شئون امامت است که به حضرت ابراهیم(ع) داده شد [۵۶]. از آنجا که در قرآن همه جا هدایت امام را مقیّد به امر کرده، با این قید فهمانده که امامت به معنای مطلق هدایت نیست، بلکه به معنای هدایتی است که به امر خدا صورت می‌گیرد. مانند آیه ۷۳ سوره انبیا و آیه ۲۳ سوره سجده ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}[۵۷][۵۸]. این معنا آنگاه که بر مسأله هدایت تطبیق می‌شود، مساوی با هدایت باطنی و ایصال به مطلوب است[۵۹][۶۰] باید دانست "هدایت به امر" دفعی است در برابر "هدایت به خلق" که دلالت بر تدریج دارد و زمان‌بر است[۶۱].
  • هدایت به امر هدایتی است تخلّف‌ناپذیر، لذا امام در واقع، رابط بین مردم و پروردگارشان در گرفتن بهره‌های معنوی و باطنی و نیز رساندن آن به مردم است، همچنانکه پیامبر(ص) رابط بین مردم و پروردگارشان در گرفتن بهره‌های ظاهری "ادیان الهی از طریق وحی" و رساندن آن به مردم است[۶۲]. قرآن کریم که هدایت امام را هدایت به امر خدا، یعنی ایجاد هدایت دانسته، هدایت انبیاء، رسل و مؤمنین را نشان دادن راه سعادت و شقاوت بیان می‌فرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ }}[۶۳][۶۴][۶۵].
  • امام صادق(ع) در این زمینه می‌فرمایند: " إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ‏ أَمْرَ اللَّهِ‏ قَبْلَ‏ أَمْرِهِمْ‏ وَ حُكْمَ‏ اللَّهِ‏ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ‏ ﴿ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏‏‏‏‏‏‏"[۶۶][۶۷].

مراد از ولایت و امر تکوینی

  • مراد از ولایت باطنی یا تکوینی، نوعی اقتدار و تسلّط تکوینی است که با پیمودن صراط عبودیّت و رسیدن به مقام قرب برای امام به اذن الهی حاصل می‌شود و شخص با داشتن چنین قدرتی قافله‌سالار معنویّات، مسلّط بر ضمایر و شاهد بر اعمال و حجّت زمان می‌شود[۶۸].
  • مراد از امر تکوینی نیز فیض معنوی و مقامات باطنیه است که خدا عطا می‌فرماید یعنی اصل وجود کمال که برای کسی حاصل می‌شود به واسطه وجود امام است. مثلاً اگر کسی عالم می‌شود به واسطه ولایت اوست که‌ این فیض از مبدأ به ‌این متعلم رسیده است[۶۹].
  • امر تکوینی عبارت است از: " الفیض المعنویه و المقامات الباطنّیه التی یهتدی الیها المومنون باعمالهم الصالحه و یتلبسون بها رحمه من ربهم‏‏‏" [۷۰][۷۱].

جدا بودن هدایت به امر از معنای ارائه طریق

هدایت به امر، تفسیر امامت

  • هدایت به امر تفسیر معنای امامت است[۷۴].
  • در تفسیر المیزان ذیل آیۀ ۷۳ سورۀ انبیاء آمده است: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}[۷۵]، " ان الهدایه بالامر یجری مجری المفسر لمعنی الامامه‏ ‏‏‏‏‏‏"[۷۶] عبارت ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} مفسر معنای امامت است. خداوند می‌فرماید ما‌ اینها را امام قرار دادیم و معنای امام و امامت‌ این است که ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} پس هدایت به امر همان معنای امامت است[۷۷].

هدایت به امر از شئون امامت

  • هدایت به امر از شئون امامت است[۷۸]. در تفسیر المیزان دربارۀ اینکه چرا هدایت به امر از شئون امامت است گفته شده: " لان الله سبحانه جعل ابراهیم اماما بعد جعله نبیا‏‏‏". زمانی که خداوند به حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }} این در اواخر عمر‌ ایشان بوده و حضرت ابراهیم(ع) مقام نبوت را دارا بوده‌اند. خود‌ این مطلب چندین دلیل دارد: دلیل روشن، این است که اعطا امامت بعد از ابتلایات و آزمایشات سختی بوده و سختترین ابتلا برای حضرت ابراهیم(ع) ذبح حضرت اسماعیل(ع) بود. و از طرف دیگر حضرت ابراهیم(ع) بنا به نقل قرآن می‌فرماید: ﴿ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء }}[۷۹] پس معلوم می‌شود آزمایش ذبح حضرت اسماعیل(ع) در دوران کهولت و اواخر عمر حضرت ابراهیم(ع) بوده است و چون مسأله ذبح حضرت اسماعیل(ع) بزرگترین آزمایش و ابتلا حضرت ابراهیم(ع) بود و‌ ایشان در‌ این امتحان موفق شد، خداوند بعد از طی‌ این مراحل او را به مقام نبوت رساند[۸۰]. و امامت اگر همان نبوت باشد، معنا ندارد حضرت ابراهیمی‌ که مقام امامت را دارا بوده است دوباره خداوند خطاب به‌ ایشان بفرماید: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }} اگر امامت همان نبوت و به معنای ارایه طریق باشد،‌ این تکرار، لغو و بی‌جا؛ [۸۱]. و تحصیل حاصل است[۸۲] علاوه بر اینکه زمانی که حضرت ابراهیم(ع) آنرا برای فرزندان خود طلب نمود خداوند فرمود عهد ما به ستمکاران نمی‌رسد [۸۳][۸۴].
  • بنابراین امامت غیر از نبوت و مقامی بالاتر از آن است[۸۵]. نبوت صرفاً همان هدایت است به معنای ارایه طریق. و باید دانست: " و لا تنفک النبوه عن الهدایه بمعنی ارایه الطریق‏‏‏" هدایت به معنای ارایه طریق همان نبوت است و نبوت جدای از هدایت به معنای ارایه طریق نیست: " فلا یبقی للامامه الا الهدایه بمعنی الا یصال الی المطلوب‏‏‏" یعنی امامت یک نوع تحریک و‌ ایصال مأموم است، یک نوع هل دادن انسانها به سمت فلاح و رستگاری است و‌ ایصال الی المطلوب یعنی رساندن و واصل کردن " و هو نوع تصرف تکوینی فی النفوس‏‏‏" چون امام دارای ولایت است، نوعی تصرف در دلها می‌کند و آنها را به سمت مطلوب می‌برد[۸۶][۸۷][۸۸]

معنای امر در ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}

  • مهمترین آیه‌ایی که از آن برداشت هدایت به امر برای امامت شده است آیۀ ۷۳ سورۀ انبیاء است: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}؛ باید ملاحظه شود که معنای امر در این آیه چیست؟ در این زمینه گفته شده است: چون هدایت به امر همان تصرف تکوینی و امر باطنی است که قبلا به آن اشاره شد، لذا مراد از امر در ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} امر تشریعی نیست، بلکه امر تکوینی است[۸۹].
  • در تفسیر المیزان در این زمینه آمده است: امامت نوعی تصرف تکوینی در نفوس و در جان‌های انسان‌ها است، " و هی نوع تصرف تکوینی فی النفوس لتسییرها فی سیر الکمال و نقلها من موقف معنوی الی موقف آخر‏‏‏" تسییر از باب تفعیل به معنای راه بردن است. یعنی در مسیر سوق دادن و سیر دادن، البته به صورت تکوینی، مثل‌ این که شما دست کسی را بگیرید و در راهی او را بکشید. امام هم نوعی کشش و جاذبه دارد که با آن افراد را در مسیر هدایت راه می‌برد. نکته مهم‌ این است که هدایت امام و سیر دادنش مکانی نیست بلکه از یک موقف معنوی است به یک موقف معنوی دیگر، یعنی امام به انسانها در مراتب معنوی سیر استکمالی می‌دهد. علامه می‌فرمایند " و اذ کانت تصرفاً تکویناً و عملاً و باطنییاً فالمراد بالامر الذی تکونوا بالهدایته لیس هو الامر التشریحی الا اعتباری‏‏‏" یعنی چون‌ این ولایت، یک تصرف تکوینی و یک عمل باطنی است و امام در جان انسانها تکویناً‌ این تاثیر را می‌گذارد، پس مراد از امری هم که در‌ آیه ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} آمده امر تشریعی نیست بلکه امریست که تفسیر آن در‌ آیه دیگری آمده که می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ }}[۹۰]. علامه از‌ این‌ آیه استفاده کرده‌اند که "امر" در ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} امر تکوینی است نه امر تشریعی و از طریق وحی ابلاغ می‌شود، فرموده‌اند: " فالمراد بالامر الذی تکون بالهدایت لیس هو الامر تشریعی الاعتباری بل ما تسیره فی قوله: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ [۹۱] [۹۲].
  • نکتۀ دیگر اینکه، خداوند مسأله هدایت را مقیّد به "امر الهی" می‌‏کند، و می‌‏فرماید: ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، مهم در امر هدایت همین است که از فرمان الهی سرچشمه گیرد، نه از امر مردم و خواهش و تمنّای دل، یا تقلید از این و آن[۹۳][۹۴].
  • از مجموع مباحث علامۀ طباطبایی استفاده می شود، مهم‌ترین ویژگی که در امامت نهفته است و بشر را بهتر به سرمنزل مقصود واصل می‌کند، عنصر "هدایت به امر" است. "امامت از نظر باطن یک نحوه ولایت است که امام در اعمال مردم دارد و هدایت او چون هدایت انبیا و رسولان و مؤمنان صرف راهنمایی از طریق نصیحت و موعظه حسنه و بالأخره صرف آدرس دادن نیست، بلکه هدایت امام دست خلق گرفتن و به راه حق رساندن است"[۹۵].

نقد نظریۀ علامه طباطبایی در تفسیر هدایت به امر

  • به نظر می‌رسد‌ نظریه هدایت به امر با چند نقطه ابهام‌ روبروست‌. برای کشف این نقاط، ابتدا لازم است ارکان این نظریه را که از مجموع دیدگاه طرفداران آن به دست می‌آید، تبیین شده، سپس نقد آنها صورت بگیرد.
  • این نظریه‌ بر‌ این امور مبتنی است‌:
  1. هدایت‌ به دو نوع تشریعی و باطنی‌ِ تکوینی تقسیم می‌شود.
  2. هدایت تشریعی ارایۀ طریق و هدایت باطنی، ایجاد هدایت و به مقصد رساندن "ایصال به مطلوب" است.
  3. حضرت ابراهیم(ع) پیش از مقام امامت‌ به‌ دلیل آن که پیامبر خدا(ص) بوده است، جامعه را با هدایت تشریعی، بهره‌مند می‌ساختند.
  4. همواره هدایت تشریعی وابسته به وحی و در دایره نبوت و رسالت انبیاست.
  5. قرآن‌کریم از هدایت باطنی با‌ تعبیر‌ "هدایت به‌ امر" یاد کرده است و مراد از "امر" چهره ثبات و ملکوتی جهان طبیعت و همان کلمه ﴿كُنْ }} است "واژۀ ﴿كُنْ }} در آیۀ: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}[۹۶].
  6. هرگز‌ هدایت باطنی‌ِ تکوینی از کسی صورت نمی‌گیرد جز آنکه وی به‌ مقام‌ امامت‌ نایل شده باشد[۹۷].
  • سه رکن اول مورد قبول است اما رکن چهارم که هدایت تشریعی را مبتنی بر وحی صرف می‌داند قابل قبول نیست زیرا مواردی از هدایت تشریعی وجود دارد که بر اثر تفویض‌ دین‌ به‌ پیامبری که به مقام امامت رسیده رخ می‌دهد و مبتنی بر وحی مستقیم‌ نیست‌[۹۸].
  • رکن پنجم، اساس ابهام‌ها را در این نظریه فراهم می‌آورد؛ چون دلیلی بر اینکه "هدایت به‌ امر‌"، همان هدایت باطنی تکوینی است، در دست نیست، جز ادعای اشتراک در‌ لفظ‌ و معنای کلمه "امر" در تعبیر ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} با‌ تعبیر "أمر" در آیات نظیر ﴿كُنْ }} در آیۀ: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}[۹۹] با آنکه تنها اشتراک در لفظ‌ آن‌ها به چشم می‌خورد و این‌ پرسش‌ اساسی را‌ پدید‌ می‌آورد‌ که به چه دلیل باید واژۀ "امر‌" در ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} را که وصف امام است به عالَم امر معنا‌ کنیم‌ و در تفسیر آن از امثال آیه‌ شریفه ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}[۱۰۰] بهره گیریم؟[۱۰۱].

دلیل قائلین به هدایت به امر (رکن پنجم)

  • طرفداران نظریۀ هدایت به امر از دو دسته دلیل‌ درون‌ متن با تحلیل عبارت ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}[۱۰۲] و برون‌ متن از برخی‌ روایات‌ استفاده کرده‌اند[۱۰۳].

دلیل درون متنی

  • از نظر علامه "با" در ﴿بِأَمْرِنَا }} برای سبب یا آلت است و امام که خود‌ متلبّس‌ به امر خداست برخی از مردم‌ را‌ به سبب‌ یا‌ به‌ وسیله امر الهی، هدایت‌ کرده به مقاماتشان واصل می‌کند[۱۰۴]. آیة الله جوادی نیز "با" را به‌ معنای‌ مصاحبت یا ملابست دانسته، می‌گوید: "هدایت‌ امام‌ که‌ در‌ صحبت‌ امر خداست و امر‌ خدا‌ مصاحب آن است، یا هدایت امام که در کِسوت امر خداست و لباس امر خدا را در‌ بر‌ کرده‌، مردم را راهنمایی به معنای ایصال به‌ مطلوب‌ می‌کند‌" [۱۰۵][۱۰۶].
  • "با" را به هر معنا بدانیم امکان توجیه آن هست. اما چرا باید "امر الله" را که هدایت امام در مصاحبت یا کسوت آن صورت می‌گیرد و یا‌ به وسیله و سبب آن مردم را هدایت می‌کند، به امری ثابت و غیرتدریجی معنا کنیم و آن را چهره ملکوتی اشیا بدانیم؟ دلیل آیة‌الله جوادی بر این امر چنین است: "اگر در مواردی‌ ثابت‌ شد که مقصود از عنوان "امامت" در آن‌جا، نبوت، رسالت و بالاخره صرف هدایت تشریعی نیست، معلوم می‌شود که امام با امر تکوینی، رهبری باطن‌ها را بر عهده دارد"[۱۰۷].
  • ایشان در جای دیگر می‌گویند: "در هدایت به معنای ارایه طریق، همه پیامبران و حتی شاگردان آنان سهیم و شریک‌اند و در آن نیازی به‌ مقام‌ امامت نیست... بنابراین، هدایت به‌ معنای‌ راهنمایی، ویژه ائمه(ع) نیست و از این‌رو، هدایت در آیه شریفۀ ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} به معنای ارایه طریق نیست [۱۰۸][۱۰۹].

دلیل برون متنی

  • دلیل برون متن‌، بخشی‌ از حدیث ابوخالد کابلی‌ است‌ که در تفسیر تسنیم نقل شده و از آن معنای هدایت تکوینی باطنی را استفاده کرده است. ابوخالد کابلی از امام باقر(ع) چنین نقل می‌کند: " وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ‏ فِي‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ أَنْوَرُ مِنَ‏ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۱۰].
  • آیة الله جوادی دربارۀ این حدیث‌ می‌نویسد‌: "روایت فوق‌ ناظر به هدایت ملکوتی امام(ع) است؛ زیرا هدایت به معنای ارایۀ طریق که مقامی ظاهری‌ است، از راه چشم و گوش به انسان‌ها می‌رسد در حالی که‌ امام باقر(ع) در این روایت فرمود: "به خدا سوگند، نور امام در دل‌ها روشن‌تر و تابناک‌تر از نور خورشید ‌‌در‌ روز است. به خدا سوگند امامان، دل‌های مؤمنان را نورانی و روشن می‌کنند و خداوند‌ نور‌ آنان‌ را از افراد نالایق بازمی‌دارد و اینان از نور معنوی محجوب خواهند بود"[۱۱۱][۱۱۲].

نقد ادلۀ هدایت به امر(رکن پنجم)

نقد دلیل درون متنی

  • ادلّه درون متن و برون متنی برای اثبات معنای امامت، به هدایت به امر‌ تکوینی با مناقشه‌هایی روبروست‌. از‌ جمله:
  1. این دلیل که امامت را منحصر در دو معنا کنیم؛ یا به معنای نبوت و رسالت با صِرف هدایت تشریعی از طریق وحی و یا به معنای هدایت تکوینی، استوار نیست، بلکه می‌توان‌ برای آن واسطه در نظر گرفت و امامت را به معنای هدایت تشریعی ولی نه از طریق وحی رسالی بلکه از طریق تفویض دین معنا کرد که در اخبار فراوان آمده است. از جملۀ این روایات با سند صحیح‌ از‌ امام صادق(ع) است که می‌فرماید: "إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ‏ نَبِيَّهُ‏ عَلَى‏ مَحَبَّتِهِ‏ فَقَالَ‏ ﴿ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ‏ قَالَ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ‏ ﴿ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ قَالَ‏ ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۱۳]. برخی از حدیث‌پژوهان، اخبار تفویض دین را صحیحه متواتره[۱۱۴] و برخی از دین‌پژوهان و فقها، تفویض دین‌ به‌ رسول‌ خدا(ص) را اجماع شیعه و ضروری مذهب می‌دانند[۱۱۵]. تفویض دین به رسول اکرم(ص) از شئون امامت ایشان‌ به‌ شمار‌ می‌آید [۱۱۶][۱۱۷]
  2. همان‌گونه که هدایت به معنای راهنمایی، ویژۀ ائمه(ع) نیست، هدایت به معنای ایصال به‌ مطلوب‌ نیز‌ ویژۀ ایشان نخواهد بود. بلکه چه بسا افرادی، تحت تأثیر تلاوت آیات‌ قرآن‌ ناگاه‌ منقلب شده، به نقطه شایسته و مطلوب خود نایل شوند و در واقع هدایت باطنی تکوینی‌ یابند‌. از‌ همین‌جا نقطه ابهام در بند ششم از ارکان این نظریه، نمایان می‌گردد؛ دلیلی بر‌ تخصیص‌ این نوع هدایت به شخصی که به مقام امامت نایل آمده، در دست‌ نیست[۱۱۸].
  3. در معنای هدایت به امر یا تصرف تکوینی، امتثال امر امام و پیروی از وی‌ معنای‌ محصَّلی نخواهد داشت. چون بر طبق تحلیلی که از اصطلاح امام مبتنی بر‌ معنای‌ لغوی‌ آن به دست می‌آید و علامه طباطبایی و آیة‌الله جوادی نیز به آن ملتزمند، این واژه در‌ عبارت: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}[۱۱۹] به این معناست: " أی مُقتَدی یقتدی بک النّاسُ‌ ویتّبعوک‌ فی‌ أقوالک وأفعالک فالإمام هو الذی یُقتَدی ویُأتَمّ به الناس ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۲۰]؛ آیة الله‌ جوادی‌ نیز‌ در توضیح عبارت ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} می‌نویسند: "جمله ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} در‌ مقام‌ تعریف ائمه(ع) می‌باشد و هر چند در ظاهر خبر است ولی پیام انشا را به همراه دارد‌ به‌ طوری که همگان باید بدانند سِمَت هدایت به جعل خداوند است و امامان‌ مأمور‌ به راهنمایی‌اند و امت اسلامی مانند خود امامان‌، مأمور‌ به‌ امتثال هستند"[۱۲۱] بر‌ طبق‌ این تحلیل ‌ ‌باید مأموم به امام اقتدا و از افعال و اقوال وی پیروی کند‌ تا‌ معنای امام بما هو امام‌ تحقق‌ یابد. اما‌ در‌ تصرف‌ِ‌ تکوینیِ امام در دل‌ها، سخن از‌ پیروی‌ از امام و اقتدای به وی در افعال و اقوال و به طور کلی پیروی‌ از‌ سیره و سنت او، نیست؛ بلکه این‌ تصرف را باید هدایت‌ و یا‌ نوعی از ولایت و نه امامت‌، نام‌ نهاد چون مأموم در این تصرف‌ِ تکوینی از امام پیروی نمی‌کند و نسبت به‌ فرمان‌ او امتثالی ندارد[۱۲۲].
  4. اگر‌ برطبق "قاعدۀ لطف" مشی کنیم‌ و‌ همان‌گونه که علامه حلی‌ آورده‌ و فاضل مقداد شرح کرده است بگوییم: " اللُّطف هو ما یقرِّب العبد إلی الطّاعة و یُبَعِّده‌ عن‌ المعصیة... و هو ثلاثة فتارة یکون من‌ فعل‌ الله فیجب‌ علیه‌ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۲۳]. در این صورت، وجود امام با تصرف تکوینی‌اش در دل‌ها ماﻳﮥ نزدیک شدن بنده‌ به‌ فرمانبرداری‌ خدا و دوری از نافرمانی او می‌شود. پس‌ جعل‌ مقام‌ امامت‌ به‌ عنوان‌ فعل الله بر حق‌تعالی واجب است و باید این مقام را برای انسان‌های شایسته جعل کند مانند جعل مقام رسالت که به عنوان فعل الله بر حق‌تعالی لازم‌ می‌باشد براساس این قاعده، می‌توان إشکالی را مطرح کرد، بدین شرح:
  5. باید لطف خداوند، شامل‌ِ افراد مستعد گردد که با هدایت تکوینی آماده برای ایصال به‌ مطلوبند‌.
  6. در هر عصری باید افرادی صالح وجود داشته باشد که چنین کاری از آنان ساخته باشد.
  7. حضرت ابراهیم(ع) بنا به این نظریه تا پیش از جعل‌ مقام‌ امامت امکان چنین تصرف‌ِ تکوینی نداشته است. *نتیجه این مقدمات چنین می‌شود که بگوییم: خداوند لطف خود را از افراد مستعد در مقطع پیش‌ از‌ امامت حضرت ابراهیم(ع)، دریغ کرده‌ است‌. جز آنکه قاعده لطف را محدود سازیم و آن را تنها در ارایه طریق به کار بریم[۱۲۴].
  8. از تقابل بین کارکرد امامان نار و نور‌ در‌ روایات و در آیات قرآن که می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}[۱۲۵] و ﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لا يُنصَرُونَ }}[۱۲۶] می‌توان استفاده کرد که مراد از هدایت به امر‌، هدایت‌ باطنی نیست چون ائمه نار که به آتش دعوت می‌کنند، با هدایت باطنی تکوینی چنین امری را انجام نمی‌دهند[۱۲۷].
  9. چرا انبیایی که به مقام امامت نرسیده‌اند با آن که‌ از‌ اوصافی والا‌ همچون "صالحان"[۱۲۸]، "نعمت داده شدگان"[۱۲۹]، "خاشعان"[۱۳۰] و... برخوردارند؛ نمی‌توانند در دل‌ها تصرف‌ تکوینی کنند؟ آیا برای انبیا ملکوت عالَم از جمله ملکوت دل‌ها منکشف‌ نیست؟! آیا‌ خود‌ حضرت ابراهیم(ع) در زمان نبوت، به مشاهده ملکوت بار نیافتند؟! قرآن کریم پس از آنکه احتجاج حضرت ‌‌ابراهیم‌(ع) را با آزر بیان می‌دارد، می‌فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ }}[۱۳۱] این احتجاج در زمان نبوت ایشان بوده است. آیا برای تصرّف در باطن‌ دل‌ها که برای آنان منکشف است، نیاز به جعل خاص مقام امامت از‌ ناحیۀ حق‌تعالی دارد؟ با آن‌که‌ مقتضی‌ برای این تصرف موجود است و دلیلی بر وجود مانع در دست نیست.[۱۳۲].

نقد دلیل برون متنی

  • آن‌چه در روایات دربارۀ معنای ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}[۱۳۳] رسیده با نظریۀ هدایت‌ باطنی‌ِ‌ تکوینی‌ ناهمخوان است. مانند حدیث مرحوم شیخ کلینی از امام صادق(ع) که می‌فرماید:" إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَا بِأَمْرِ النَّاسِ‏ يُقَدِّمُونَ‏ أَمْرَ اللَّهِ‏ قَبْلَ‏ أَمْرِهِمْ‏ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ‏ ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏‏‏‏‏‏‏‏‏" [۱۳۴] و یا از امام باقر(ع) درباره آیه شریفۀ: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }}[۱۳۵] روایت شده است:" لمّا صبروا على البلاء في الدّنيا و علم اللَّه منهم الصّبر، جعلهم أئمّة يهدون بأمره عبادة إلى‏ طاعته‏ المؤدّية إلى‏ جنّته‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۳۶].
  • علامه طباطبایی در بحث روایی تفسیر آیۀ ابتلا و آیۀ ۲۴ سورۀ سجده‌ و ۷۳ سورۀ انبیا که سخن از "هدایت بامر" است، به این روایات اشاره نکرده است. آیت الله‌ جوادی‌ نیز در بحث روایی تفسیر آیه ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ }} از این روایات‌ سخن‌ نگفته و در ازای آن از حدیث امام‌ صادق‌(ع) یاد کرده که می‌فرماید:" يُنْكِرُونَ‏ الْإِمَامَ‏ الْمُفْتَرَضَ‏ الطَّاعَةَ وَ يَجْحَدُونَ‏ بِهِ وَ اللَّهِ مَا فِي الْأَرْضِ مَنْزِلَةٌ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مُفْتَرَضِ الطَّاعَةِ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ دَهْراً يَنْزِلُ عَلَيْهِ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ حَتَّى بَدَا لِلَّهِ أَنْ يُكْرِمَهُ وَ يُعَظِّمَهُ فَقَالَ‏ ﴿ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۳۷]. آیت الله جوادی دربارۀ معنای این حدیث‌ بر‌ خلاف نظریۀ هدایت تکوینی که به‌ آن‌ ملتزمند، مشی‌ کرده‌ می‌نویسد‌: "امامت به معنای رهبری‌ سیاسی، اجتماعی که عهده‌دار تبیین و تعلیم کتاب و حکمت و حمایت علمی و عملی از وحی الهی و بالاخره‌ اجرای‌ حدود و حقوق خالق و خلق است از‌ بهترین‌ مجاری‌ عبادی‌ است‌. این فریضه بزرگ‌ دینی‌ با پذیرش مفروض بودن طاعت و واجب بودن فرمانبرداری حاصل ‌ ‌می‌شود"[۱۳۸].
  • تبیین آیت الله جوادی از‌ حدیث‌ مذکور با مقولۀ هدایت باطنی امام تناسبی‌ ندارد‌. ظاهر‌ حدیث‌ نیز‌ با‌ هدایت‌ِ تکوینی‌ِ باطنی همخوان نیست. مفاد حدیث ابا خالد کابلی که به عنوان دلیل برون متن مورد استناد تفسیر تسنیم بود نیز، برای مدعا، ناتمام است چون‌ نورانیت دل مؤمنان به وسیله امام، حقیقتی غیرقابل انکار است، اما آیا این نور یاد شده در آن حدیث، همان معنای "هدایت به امر" در آیات قرآن خواهد بود؟! موضع بحث‌، کشف‌ ارتباط معنایی بین این دو است که باید برای اثبات آن دلیل اقامه کرد[۱۳۹].
  • در کتاب مناقب نیز در این زمینه چنین می‌خوانیم: " أَنَّ النَّبِيَّ دَعَا لعلی(ع) و فاطمة(س) فقال ‌... وَ اجْعَلْ فِي ذُرِّيَّتِهِمَا الْبَرَكَةَ وَ اجْعَلْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِكَ إِلَى طَاعَتِكَ وَ يَأْمُرُونَ بِمَا يُرْضِيك‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۴۰].
  • حدیثی دیگر از امام باقر(ع) در مقام تأویل آیه: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} چنین نقل شده است: " يَعْنِي الْأَئِمَّةَ مِنْ‏ وُلْدِ فَاطِمَةَ يُوحَى‏ إِلَيْهِمْ‏ بِالرَّوْحِ فِي صُدُورِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۴۱]. این احادیث به طور مستقیم "هدایت‌ به‌ امر" را معنا کرده است[۱۴۲].
  • احادیث دیگری نیز ناظر به مقام امامت نقل شده که به طور ‌‌غیر‌ مستقیم معنای "مفترض الطاعه" از آن‌ها دریافت می‌شود و تاییدی برای معنای پیش‌گفته است‌. مانند‌ کلام‌ امام سجاد که می‌فرماید: " اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ‏ وَصَلْتَ‏ حَبْلَهُ‏ بِحَبْلِكَ‏، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِين‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۴۳]
  • حدیث دیگر در این زمینه، عبارت‌های روایت معروف مرحوم شیخ کلینی از امام رضا(ع) است، امام(ع) می‌فرماید: " الْإِمَام‏... نَامِي الْعِلْمِ كَامِلُ الْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْإِمَامَةِ عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ مَفْرُوضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللَّهِ حَافِظٌ لِدِين‏ ... وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- لِأُمُورِ عِبَادِهِ، شَرَحَ صَدْرَهُ لِذلِكَ، وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ، وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً؛ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ، وَ لَاتَحَيَّزَ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ؛ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ، قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَأِ وَ الزَّلَل‏ وَ الْعِثَارِ ، يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلى‏ عِبَادِهِ، وَ شَاهِدَهُ عَلى‏ خَلْقِهِ، وَ ﴿ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۱۴۴][۱۴۵].

نتیجه گیری

  • از مجموع مباحث یاد شده که از تحلیل مفهوم امام و ادله قرآنی و روایی به دست آمد‌، می‌توان‌ عبارت ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} را که در قرآن به‌ عنوان‌ وصف‌ خاص‌ برای "امام‌" به کار رفته، بدین صورت معنا کرد؛ "با" در ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }} به معنای مصاحبت یا ملابست است، ﴿بِأَمْرِنَا }} به معنای "خواست و مطلوب حق تعالی" است. نتیجه آنکه‌ امام، مردم را در صحبت یا کسوت خواست خداوند، به آنچه که مطلوب و مقصود خداست هدایت می‌کند و امر خدا و حکم او را بر مطلوب و خواست دیگران مقدم می‌دارد و بر مردم‌ نیز‌ فرض است که از او اطاعت کنند. این اطاعت مستقل است. در نبوت و رسالت‌ مجرد از امامت، اطاعت رسول عین اطاعت خداست و دو نوع اطاعت وجود ندارد چون هر‌ آن‌چه‌ که رسول دستور می‌دهد، تنها ابلاغی است که از ناحیه حق‌تعالی با وحی رسالی دریافت کرده است. اما آن‌گاه که با جعل و نصب‌ الهی‌ به مقام امامت می‌رسد، حق‌ اطاعت‌ مستقل پیدا می‌کند. هر چند در این مقام چون این جعل از ناحیه خدا بوده و اراده او مظهر اراده حق‌تعالی شده، اطاعت از او‌ اطاعتی‌ مستقل در عرض اطاعت‌ خدا‌ نامیده نمی‌شود. روشن است این معنا از هدایت به امر با هدایت ملکوتی تکوینی همخوان نیست[۱۴۶].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی، ج۱، ص۴۱۱.
  2. راغب اصفهانی، مفردات، ص ۸۳۵
  3. ر.ک؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص:۲۶۸
  4. و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است؛ سوره عنکبوت، آیه:۶۹.
  5. راغب اصفهانی، مفردات، ص ۷۳۶
  6. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی، ص: ۸۰.
  7. گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه: ۵۰.
  8. ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه:۳.
  9. خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد؛ سوره انعام، آیه:۱۲۵.
  10. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۷، ص۴۷۶ ـ ۴۷۸
  11. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص ۱۶۷.
  12. ر.ک؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص:۴۷۸
  13. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  14. طباطبایی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص۱۹۴.
  15. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  16. ر.ک. ابن‌ فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۱ و۳۱؛ ابن‌ منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص:۲۴ و حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۵
  17. ر.ک؛ فراهیدی، العین، ج۸: ۴۲۸ـ۴۲۹ و جوهری، الصحاح، ج۵، ص:۱۸۶۳ـ۱۸۶۸
  18. ر.ک.فیّومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج۱۲، ص:۲۲
  19. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  20. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز هدایت به امر امام در تفسیر المیزان، دوفصلنامه اندیشه علامه طباطبایی
  21. ر.ک؛ شیخ مفید، اوایل المقالات، ص:۲۸۰؛ شیخ طوسی، قواعد العقاید، ص:۸۳؛ بحرانی، النجاة فی القیامة، ص:۴۱ و سیوری حلّی، الإعتماد فی شرح واجب الإعتقاد، ص:۸۷
  22. ر.ک؛ مفید، اوایل المقالات، ص ۳۹ـ۴۰ و ۶۵؛ مطهّری، ولاء و ولایت‌ها، ص ۱۲۶ـ۱۲۷ و مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱، ص ۴۸۳
  23. مطهّری، ولاء و ولایتها، ص۵۷
  24. ر.ک؛ طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۴۱۱
  25. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  26. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  27. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  28. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۳۵ و صحیح مسلم، ج۳، ص:۱۴۷۸.
  29. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  30. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱، ص ۲۷۲ ـ ۲۷۵
  31. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱
  32. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۰.
  33. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز هدایت به امر امام در تفسیر المیزان، دوفصلنامه اندیشه علامه طباطبایی
  34. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  35. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  36. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  37. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  38. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱، ص ۲۷۲ـ ۲۷۳
  39. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۱.
  40. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز هدایت به امر امام در تفسیر المیزان، دوفصلنامه اندیشه علامه طباطبایی
  41. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  42. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  43. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  44. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  45. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  46. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  47. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  48. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز هدایت به امر امام در تفسیر المیزان، دوفصلنامه اندیشه علامه طباطبایی
  49. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی
  50. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۰.
  51. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی، ج۱، ص ۴۱۱.
  52. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  53. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۰۷.
  54. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۳.
  55. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز هدایت به امر امام در تفسیر المیزان، دوفصلنامه اندیشه علامه طباطبایی
  56. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۴۱۱ و ۴۱۲ و ج ۱۴، ص ۴۲۸.
  57. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  58. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۱۱.
  59. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  60. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۱.
  61. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  62. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۴۱۰ و ۴۱۱ و ج ۲، ص ۲۳ ـ ۲۴.
  63. و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه می‌دارد و هر که را بخواهد به راه می‌آورد و او پیروزمند فرزانه است؛ سوره ابراهیم، آیه: ۴.
  64. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۴۱۱.
  65. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  66. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۲۱۶.
  67. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز هدایت به امر امام در تفسیر المیزان، دوفصلنامه اندیشه علامه طباطبایی
  68. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  69. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  70. مراد از امر همان فیض‌های معنوی و مدارج باطنی است که اهل‌ ایمان با اعمال صالح خود به آنها می‌رسند و در پرتو رحمت پروردگار آنها را کسب می‌کنند
  71. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  72. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  73. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  74. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  75. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.
  76. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴.
  77. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  78. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  79. سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست؛ سوره ابراهیم، آیه: ۳۹.
  80. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  81. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  82. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۰۷.
  83. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱، ص ۴۰۳ ـ ۴۰۸
  84. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  85. کربلائی پازوکی، علی، هدایت باطنی و معنوی امام و مسئله امامت در اندیشه علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، فصلنامه پژوهش‌نامه معارف قرآنی.
  86. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  87. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۰۷.
  88. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز هدایت به امر امام در تفسیر المیزان، دوفصلنامه اندیشه علامه طباطبایی
  89. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  90. فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود.پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید؛ سوره یس، آیه: ۸۲-۸۳.
  91. فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود.پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید؛ سوره یس، آیه: ۸۲- ۸۳.
  92. غرویان، محسن، هدایت به امر در تفسیر المیزان، ماهنامه معرفت
  93. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص:۱۶۶.
  94. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز هدایت به امر امام در تفسیر المیزان، دوفصلنامه اندیشه علامه طباطبایی
  95. سروری مجد، علی، نقش جامعه‌ساز هدایت به امر امام در تفسیر المیزان، دوفصلنامه اندیشه علامه طباطبایی
  96. فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود؛ سوره یس، آیه: ۸۲.
  97. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۲.
  98. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۴.
  99. فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود؛ سوره یس، آیه: ۸۲.
  100. فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود؛ سوره یس، آیه: ۸۲.
  101. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۴.
  102. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.
  103. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۴.
  104. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴
  105. عبدالله جوادی‌ آملی‌، تفسیر موضوعی؛ سیره رسول اکرم در قرآن، ج۶، ص۴۶۲.
  106. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۴.
  107. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی؛ سیره رسول اکرم در قرآن، ج۶، ص ۴۶۵.
  108. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج ۶، ص ۴۶۵.
  109. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۵.
  110. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص ۱۹۲.
  111. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج۶، ص ۵۲۶.
  112. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۵.
  113. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص ۲۶۵
  114. مجلسی، محمد تقی، ج۲، ص۲۰.
  115. نک. سید عبدالله شبر، مصابیح الانوار فی‌ حل‌ مشکلات الاخبار، ج۱، ص ۳۶۹
  116. برای توضیح بیش‌تر، نک: نجارزادگان، فتح الله، مقاله خلق عظیم و تفویض دین‌، مجله مقالات و بررسیها، دانشکده الهیات دانشگاه تهران، ش ۸۴.
  117. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۶.
  118. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۶.
  119. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه:۱۲۴.
  120. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص ۳۰۴
  121. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج۶، ص۴۶۶.
  122. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۶.
  123. لطف‌ هر امری است که‌ بنده را به فرمانبرداری خدا نزدیک و از نافرمانی دور کند ... و آن سه گونه است گاهی‌ [باید]‌ از فعل خدا نشأت گیرد. پس‌ بر‌ حق‌تعالی‌ لازم‌ می‌شود‌ آن را انجام‌ دهد‌؛ حلی، حسن بن یوسف، الباب الحادی عشر، ص۵۴
  124. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۶.
  125. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.
  126. و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد؛ سوره قصص، آیه:۴۱.
  127. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۷.
  128. سورۀ انبیاء، آیۀ ۸۶
  129. سورۀ نساء، آیۀ ۶۹
  130. سورۀ انبیاء، آیۀ ۹۰
  131. و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه:۷۵.
  132. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۷.
  133. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  134. همانا پیشوایان در کتاب خدا دو گروهند، خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: «و ما آنان را پیشوایانی قرار دادیم‌ که‌ به‌ امر ما هدایت می‌کنند» نه به دستور و خواست مردم؛ پس امر‌ خدا‌ را بر امر خود مقدم می‌دارند و حکم خدا را پیش از حکم خود قرار می‌دهند. حق‌تعالی‌ می‌فرماید‌: «و ما‌ آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش دعوت می‌کنند» [یعنی] خواست‌ و دستور‌ خود‌ را پیش از خواست خداوند و حکم خویش را پیش از حکم خدا قرار می‌دهند‌ و خواهش‌های‌ نفسانی‌ را گرفته برخلاف آموزه‌های کتاب خداوند، حکم می‌رانند»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۱۶.
  135. و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند؛ سوره سجده، آیه:۲۴.
  136. چون بر بلاهای دنیا‌ شکیبایی‌ کردند و خداوند صبر آنان را دانست، آنان را پیشوایانی قرار داد که‌ بندگانش‌ را‌ به دستور و خواست حق‌تعالی به سوی طاعتش هدایت کنند تا به بهشت او، نایل آیند‌؛ استرآبادی، سید شرف الدین، تاویل الآیات الظاهره، ص ۴۳۷
  137. آنان امامی که اطاعتش واجب است انکار‌ کرده‌ و از آن سرباز می‌زنند. به خدا‌ سوگند منزلتی برتر از «مفترض‌ الطاعه» در زمین یافت نمی‌شود‌؛ حضرت‌ ابراهیم روزگاری را سپری کرد و از ناحیه حق‌تعالی برایشان دستور می‌رسید و مفترض‌ الطاعه‌ نبود تا آن که خداوند‌ ایشان‌ را‌ ارج نهاد و بزرگ‌داشت‌ و [به‌ وی] فرمود: من تو‌ را‌ برای مردم امام قرار می‌دهم؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات، ص۵۹.
  138. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی؛ سیره رسول اکرم در قرآن، ج۶، ص ۵۱۶.
  139. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۱۹.
  140. پیامبر خدا(ص)، علی(ع) و فاطمه‌(س) را فراخوانده و فرمود... خداوندا! در‌ نسل‌ آنان برکت قرار ده و آنان را پیشوایانی قرار ده که به وسیله خواست و دستور تو، مردم را به طاعت تو هدایت کنند و آنان را‌ به‌ آن‌چه می‌پسندی، دستور دهند؛ ابن مغازلی، علی، مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ج۲، ص۳۵۶.
  141. آنان پیشوایان از فرزندان فاطمه(س) هستند که در سینۀ آنان به وسیلۀ روح القدس وحی تسدیدی می‌شود تا هرگز به خطا نروند‌ و آن‌ چه که‌ خواست حق‌تعالی است، انجام دهند؛ سپس امام، از آن‌چه که خداوند، با آن ائمه(ع) را گرامی داشته‌، سخن به میان آورد؛ استرآبادی، سید شرف‌الدین، شرح تأویل الآیات الظاهرة، ج۱، ص ۳۲۸.
  142. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۲۰.
  143. خداوندا تو در هر زمانی، دینت را به‌ وسیله امامی [تقویت و] تأیید کردی و او را بر بندگانت نشانه برای راه و در شهرهایت منار هدایت قرار دادی. پس از آن‌که، ریسمان اراده‌ی او را به ریسمان اراده‌ی خودت بستی‌ و او‌ را وسیله‌ای برای خشنودی خود نهادی و طاعتش را واجب ساختی و بندگانت را از نافرمانیش بر حذر داشتی و دستور به امتثال اوامر، و ترک نواهی او کردی و فرمودی کسی بر او پیشی‌ نگیرد‌ و از او پس نماند، پس او حافظ کسانی است که به وی پناه برند و ملجأ مسلمین و حلقه‌ی مؤمنان تا به وی چنگ زده و به خدا رسند و مایه شرف و رتبه‌ جهانیان‌ است؛ صحیفه سجادیه، دعای ۴۷.
  144. امام، علمش در ترقی و حلمش کامل‌ است‌ در‌ امامت نیرومند و کاردان و آگاه به تدبیر و سیاست امور است. اطاعتش واجب و به امر خدای‌ عزّ‌ و جلّ‌ قائم است، خیرخواه بندگان خدا و نگهبان دین خداست ... چون خداوند بنده‌ای را برای امور بندگانش انتخاب فرماید، سینه‌اش را‌ برای‌ این امور فراخ می‌کند و چشمه‌های حکمت را در قلبش به ودیعه می‌سپرد‌ و دانش‌ را به وی به طریق خاص الهام‌ می‌کند‌. به‌ همین‌رو، در هیچ پرسشی درمانده نمی‌شود و در‌ پاسخ‌ درست، سرگردان نمی‌ماند. پس او معصوم، تأیید شده، توفیق یافته و استوار و پابرجا‌ از‌ ناحیه حق‌تعالی است. از لغزش‌ها‌، خطاها‌ و سقوط در‌ امان‌ است‌. خداوند آنان را به این ویژگی‌ها‌، اختصاص‌ داد تا حجت بر بندگان و گواه بر مخلوقاتش باشند و این فضل خداوند‌ است‌ که به هر که خواهد عطا‌ کند و خداوند دارای کرم‌ و فضل‌ و بزرگ است؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۰۲.
  145. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۲۲.
  146. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب امامت به معنای هدایت به امر، دوفصلنامه پژوهش‌های قرآن و حدیث، ص:۱۲۲.