صله رحم

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۷ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل صله رحم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

صِله رَحِم: دیدار و پیوند و نیکی کردن به خویشاوندان. یکی از دستورهای اخلاقی اسلام که ثواب بسیاری دارد و موجب طول عمر و برکت در زندگی است. حداقل آن دیدار است و اگر همراه با احسان و کمک به آنان باشد بهتر است. در مقابل آن "قَطع رَحِم" است، به معنای قطع رابطه با فامیل و بستگان که گناه است و آثار بدی دارد. برنامه صله رحم، پیوندهای خانوادگی را مستحکم و دل‌ها را شاد می‌‌کند و به زندگی‌ها صفا و شادابی می‌‌بخشد[۱].

مقدمه

  • کلمه "صله" برگرفته از "وَصَلَ یصل"، در بیان اهل لغت، به معنای پیوند و اتصال دو چیز و رسیدن دو شیء به هم است[۲]. "رحم" نیز از ماده "الرَحِم" در اصل به معنای زهدان مادر است[۳]؛ اما به کنایه درباره خویشاوندان و نزدیکانی که قرابت نسبی داشته و از یک رحم باشند نیز به کار رفته است[۴]. با این توصیف، احسان به خویشاوندان نسبی از باب کنایه، صله رحم نامیده می‌شود[۵][۶].

ضرورت انجام صله رحم در کلام نبوی(ص)‌

صله رحم در سیره رسول خدا(ص)

قطع رحم از دیدگاه رسول خدا(ص)

  • به همان اندازه که پیامبر اسلام بر دوستی و رابطه برقرار کردن با اقوام و خویشان و محبت به آنان تأکید داشت، قطع رابطه با خویشان و دشمنی با آنان نیز به شدت مبغوض ایشان بود و توصیه همیشگی پیامبر(ص) به مسلمانان این بود که همواره رابطه خود را باخویشان خود، حفظ و در هیچ حالی از اقوام خود دوری نکنند؛ حتی اگر اقوامشان درباره آنان بدی کنند و یا نیت سوئی درباره آنان داشته باشند. آن حضرت به همگان توصیه می‌فرمود: "رابطه خود را با محارم و خویشانت قطع نکن، اگر چه آنان رابطه خود را با تو قطع کرده باشند"[۲۶]؛ نبی خاتم(ص) به شدت، مسلمانان را از قطع رابطه با خویشاوندان بر حذر داشته، برای قطع کنندگان رحم عقوباتی را برشمرده‌اند که در ادامه به مواردی اشاره می‌شود:‌

محرومیت از رحمت خداوند‌

  • از نظر رسول اکرم(ص)، ضرر و خسارت قطع رابطه با خویشان، هم به قاطع رحم می‌رسد و هم زیان آن گریبانگیر قوم او خواهد شد. از پیامبر خدا(ص) روایت شده است که فرمود: « إِنَ‌ الْمَلَائِكَة لاتَنْزِلُ عَلَى قَوْمٍ فِيهِمْ‌ قَاطِعُ‌ رَحِم‌»[۲۷]؛ ملائکه الهی در میان مردمی که در میان آنها قطع کننده رابطه با خویشاوندان وجود داشته باشد، نازل نخواهد شد[۲۸].
  • قطع رابطه با خویشان علاوه بر سلب نعمت‌های دنیوی از انسان،‌مانع نزول رحمت الهی و باعث می‌شود که انسان از نعمات و ارزاق معنوی نیز محروم بماند. رسول خاتم(ص) در این باره فرموده‌اند: « إِنَّ الرَّحْمَةَ لاتَنْزِلُ عَلَى قَوْمٍ فِيهِمْ‌ قَاطِعُ‌ رَحِم‌»[۲۹]؛ رحمت و محبت خداوند بر مردمی که در میان آنها قطع کننده رابطه با خویشان وجود داشته باشد، نازل نخواهد شد[۳۰].
  • در برخی روایات آمده است: روزی مردی خدمت رسول خدا(ص) رسید و به ایشان گفت: "ای رسول خدا! اقوام و خویشان من تصمیم گرفته‌اند از من فاصله بگیرند، مرا از خود برانند و رابطه‌شان را با من قطع کنند؛ آیا من حق دارم و می‌توانم به این علت رابطه‌ام را با خویشانم قطع کنم و از آنان دوری گزینم؟"نبی خدا(ص) در پاسخ او فرمود: "اگر چنین کنی، در آن صورت خداوند رابطه خود را با همگی شما قطع خواهد کرد". آن مرد از پیامبر(ص) درباره نوع برخورد با اقوامش راهنمایی خواست و رسول خدا(ص) در پاسخ او فرمود: "دوستی و ارتباط برقرار کن با هر کس که ارتباط خود را با تو قطع کند و عطا کن به هر کس که تو را از عطای خود محروم کند و ببخش[۳۱] هر آن کس را که به تو ستم کند. اگر چنین کردی، خداوند تو را علیه آنان یاری خواهد کرد"[۳۲].

عقوبت در دنیا

محرومیت از بهشت

  • سعادت و شقاوت هر فردی در گرو انجام یا سرپیچی از فرمان‌های الهی است. انجام یا ترک صله رحم نیز یکی از دستورهای مهم الهی است که زمینه سعادت یا شقاوت انسان را در دنیا و آخرت فراهم می‌آورد. آثار سوء قطع رابطه با اقوام و خویشاوندان، تنها به این دنیا محدود نیست؛ بلکه آثار وخیم آن در آخرت، بیش از این دنیا برای شخص ظهور خواهد یافت. محروم شدن از بهشت از آثار سوء اخروی است که در برخی روایات بدان اشاره شده است. رسول خدا(ص) در این باره می‌فرماید: « ثَلَاثَةٌ لَا يَدْخُلُونَ‌ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِم‌»[۳۸]؛ سه گروه‌اند که به بهشت وارد نخواهند شد؛ دائم الخمر، جادوگر و کسی که رابطه خود را با خویشاوندانش قطع کند[۳۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۳۴.
  2. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۷۲۶.
  3. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۲۳۲.
  4. راغب اصفهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص ۳۴۷.
  5. الزبیدی، تاج العروس، ج ۱۵، ص ۷۸۰.
  6. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۶.
  7. تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۸۹؛ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۸۸؛ ابو الفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الأنوار، ص ۱۶۶ و الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۵۲.
  8. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۵۶؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۳، ص ۱۵۶؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۳۲؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۸۸.
  9. ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، ص ۱۰۳؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۹۵ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۴۵.
  10. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۴۲؛ صحیفة الرضا(ع)، ص ۷۷ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۰۸.
  11. الکافی، ج ۲، ص ۱۵۵، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۱۳: کنزالعمال، ج ۳، ص ۳۶۹ - ۳۶۸ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۲۵.
  12. الکافی، ج ۲، ص ۱۵۱؛ مشکاة الأنوار، ص ۱۶۵ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۹۰.
  13. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۶-۴۸۷.
  14. « أَوْصَانِي رَسُولُ اللَّه‌(ص) أَنْ أَصِلَ رَحِمِي وَ إِنْ أَدْبَرَت‌»؛ الخصال، ج۱، ص ۳۴۵، و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۴۲۹.
  15. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۷.
  16. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ص ۳۰؛ ابن جوزی، المنتظم، ج ۲، ص ۳۸۲ و تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع ، ج ۴، ص ۱۰۷.
  17. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۷.
  18. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱،‌ ص۳۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۱۱، ص ۵۰۱ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۴۰۱.
  19. قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۵۸؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۳۵۰ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۶.
  20. شیخ صدوق، الامالی، ص ۲۳۴ و روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۴۳.
  21. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۹؛ مجمع الزوائد، ج ۲، ص ۲۹۵؛ ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۶، ص ۱۵۰ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۴۴.
  22. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۸.
  23. السرخسی، المبسوط، ج ۱۰، ص ۹۲.
  24. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۵، ص ۴۲۴؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۱۸۰ و المبسوط، ص ۹۲.
  25. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۸.
  26. « لَا تَقْطَعْ‌ رَحِمَكَ‌ وَ إِنْ‌ قَطَعَتْك‌»؛ الکافی، ج ۲، ص ۳۴۷؛، سید فضل الله راوندی، النوادر، ص۶ و الجعفریات، ص۱۸۹.
  27. المزی، تهذیب الکمال، ج۱۱،‌ ص۴۳۳؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص ۱۵۱ و کنزالعمال، ج ۳، ص۳۶۷.
  28. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۹.
  29. البخاری، الأدب المفرد، ص ۲۵؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۲۰، ص۱۶۷؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۳۰۵؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۳۶۷ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۰۶.
  30. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۹.
  31. الکافی، ج ۲، ص ۱۵۰؛ یحیی بن حسین ابوطالب، تیسیر المطالب، ص ۴۲۲ و حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص۳۶.
  32. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۰.
  33. الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۱۳ و کنزالعمال، ج ۳، ص ۳۶۹ - ۳۶۸.
  34. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۰.
  35. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۰.
  36. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۲، ج ص ۲۲۰ و کنزالعمال، ج۳، ص۳۵۷.
  37. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۰-۴۹۱.
  38. مسند احمد، ج ۴، ص ۳۹۹؛ ابن حبان، صحیح، ج۱۳، ص۵۰۸ و الخصال، ج۱، ص۱۷۹.
  39. اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۱.