هشام بن ابراهیم راشدی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۵:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

«هشام بن ابراهیم راشدی همدانی عباسی» بنا به روایت شیخ صدوق، قبل از انتقال امام رضا(ع) به طوس، از نزدیک‌ترین افراد به حضرت به شمار می‌رفت. هشام شخصی عالم و ادیب بود و در حقیقت به عنوان وکیل ارشد آن حضرت در مدینه، اموال و وجوهات از نواحی مختلف به دست او می‌رسید.

هشام بن ابراهیم، پس از انتقال امام رضا(ع) به خراسان، همراه ایشان بود و به دلیل علم سرشار او، فضل بن سهل خود را به او نزدیک کرد و کم‌کم مورد توجه مأمون قرار گرفت و از طرف مأمون به عنوان مربی عباس - فرزند مأمون - انتخاب شد و به «هشام عباسی» معروف گشت.

روابط هشام با درباریان و از طرفی نزدیکی او با امام رضا(ع) باعث شد که فضل بن سهل از او سوءِاستفاده نموده و او را به صورت جاسوس حکومتی، در خانه امام(ع) بگمارد. بنابراین، هشام به عنوان دربان حضرت منصوب شد و هیچ اتفاقی در خانه حضرت رخ نمی‌داد مگر آنکه توسط او به مأمون گزارش می‌شد و هرکس قصد ملاقات با حضرت را داشت، بایستی از طریق هشام بن ابراهیم اقدام می‌نمود[۱]. غرق شدن در زر و زیور و خوشی در دربار عباسی، هشام را گستاخ کرده بود و این گستاخی به حدّی رسید که از طرف امام رضا(ع) به دروغ پخش کرد که آن حضرت ساز و آواز را برای او حلال کرده است.

ریان بن صلت می‌گوید: «به امام(ع) عرض کردم که هشام بن ابراهیم عباسی ادعا می‌کند که شما شنیدن غناء را اجازه فرمودید؟ حضرت فرمودند: آن زندیق دروغ می‌گوید، از من درباره شنیدن غناء پرسید، به او پاسخ دادم که مردی از امام باقر(ع) همین سؤال را کرد آن حضرت فرمودند: اگر خداوند تبارک و تعالی جمع بین حق و باطل را بنماید غناء با کدام‌یک از آنهاست؟ آن مرد گفت: با باطل؟

امام باقر(ع) فرمودند: همین پاسخ توست خود بر علیه خویش حکم کردی. سپس امام رضا(ع) فرمودند: حکم من نیز همین بود»[۲].[۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. رجال کشی، ص۵۲۳، حدیث ۱۰۰۶؛ بحارالانوار، ج۵۱، ص۲۹۹؛ مکتب در فرایند تکامل، ص۱۰۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۲۶۰-۲۶۱.
  2. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۲۷؛ رجال مامقانی، ج۳، ص۲۹۱؛ بحارالانوار، ج۴۹، ص۲۶۳؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۴۷.
  3. محمدی، حسین، رضانامه ص ۵۴۴.