ابوعامر اشعری

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

عبید بن سلیم بن حضار بن حرب بن عنز بن بکر بن عامر بن عندة بن وائل بن ناجیة بن جماهیر بن اشعر یمنی[۱]، وی عموی ابوموسی اشعری و از صحابیان بود[۲]. نام وی را عبید بن وهب گفته‌اند[۳]. محمد بن مثنی می‌گوید: وهب بن جریر از پدرش روایت کرد که از عبدالله بن معاذ شنیدم که اسم ابوعامر، عبید بن وهب است[۴]. همچنین وی را عبدالله بن هانیء و عبدالله بن وهب نامیده‌اند[۵]. او به سرکردگی اشعری‌ها، با هیئتی پنجاه نفره[۶] یا به نقلی چهل نفره[۷] از یمانی‌ها به مدینه هجرت کردند. ابوعامر می‌گوید: من مسن‌ترین آنان بودم[۸]. گفتگویی میان آنان با رسول خدا(ص) صورت پذیرفت و در آن، درباره ریسمان خدا یعنی قرآن، و ریسمانی از میان مردم یعنی وصی پیامبر سؤال و جواب کردند. آنان از میان جمع حاضر در آن مجلس، شخص امام علی(ع) را که پیش از آن با وی آشنایی نداشتند، شناختند و گفتند همو وصی رسول خدا(ص) بوده است[۹]. وی را به دلیل همین شناخت و معرفت، از مؤمنان به امیرمؤمنان(ع) معرفی کرده‌اند[۱۰]. البته در ادامه گزارش یاد شده آمده است که آن حضرت ایشان را دعا فرمود و به بهشت بشارت داد و فرمود: در کنار امام علی(ع) به شهادت خواهند رسید[۱۱].

وی در غزوات مؤته، فتح و حنین شرکت داشت. گزارشی از نبرد مؤته و به شهادت رسیدن جعفر طیار و دیگر اصحاب برای رسول خدا(ص) نقل کرد که حضرت بر ایشان گریست[۱۲]. پس از نبرد حنین، گروهی از مشرکان شکست خورده به سوی دره اوطاس گریختند. پیامبر، ابوعامر را با پرچم و سپاهی به آنجا فرستاد[۱۳] آنان با سپاهیان درید بن جمة جشمی[۱۴] درگیر شدند و با کشته شدن درید، افرادش گریختند. ابوموسی اشعری می‌گوید: من در کنار ابوعامر بودم که مردی از بنوجُشَم تیری به ران او زد. من رفتم وی را کشتم و بازگشتم. به ابوعامر گفتم: خدا قاتلت را کشت. ابوعامر گفت: تیر را از پایم درآورید و ادامه داد: برادرزاده! سلاح و کمانم را برای رسول خدا(ص) ببر و سلام مرا به وی برسان و بگو برایم استغفار کند. ابوعامر، ابوموسی را جانشین خود در سپاه قرار داد و پس از اندکی درگذشت. برخی می‌گویند: مردم ابوموسی را انتخاب کردند[۱۵]. ابوموسی می‌گوید: نزد رسول خدا(ص) آمدم و شهادت ابو عامر را گزارش دادم و سلام و التماس دعای وی را ابلاغ کردم. رسول خدا(ص) آبی‌ طلبید، وضو ساخت و دست‌هایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِعُبَيْدٍ أَبِي عَامِرٍ ، اللّهُمَّ‌ اجعَلهُ‌ يَومَ‌ القِيامَةِ‌ فَوقَ‌ كَثيرٍ مِن خَلقِكَ‌ مِنَ‌ النّاسِ‌»[۱۶]؛ رسول خدا(ص) سلاح و ترکه ابوعامر را به فرزندش سپرد[۱۷].

از آنجا که نبرد اوطاس در ادامه غزوه حنین بود، او را از شهدای حنین شمرده‌اند[۱۸]. ابویعلی، قاتل وی را فرزند دُوَید می‌شناساند[۱۹]. ابن اسحاق گزارش به شهادت رسیدن وی را متفاوت با بخاری و بسیاری دیگر آورده است. او با استناد به اشعاری، قاتل وی را سلمة بن درید بن صمه معرفی می‌کند. وی در رجزی، خود را سلمة بن سَمادیر که نام مادرش است معرفی کرده است. ابن اسحاق گزارش دیگری دارد که با آن قابل جمع است. ابوعامر به نبرد (ده برادر) رفت و همه را به اسلام دعوت کرد. آنان نپذیرفتند و نُه تن از آنان را از دم تیغ گذراند. دهمین نفر با نیرنگ تظاهر به اسلام، ابوعامر را فریب داد. هنگامی که ابوعامر دید او مسلمان شده است، از کشتنش درگذشت، ولی پس از اندکی به دست وی کشته شد[۲۰]. قاتل او بعدها مسلمان خوبی شد و رسول خدا(ص) وی را "شرید ابی عامر" نامید[۲۱].

اربابان تراجم و طبقات، تحت تأثیر گزارش کتاب‌های بخاری و مسلم، همین روایت ابوبردة بن ابی موسی را از پدرش ابوموسی اشعری در مورد چگونگی شهادت ابوعامر، با کیفیت یاد شده پذیرفته‌اند[۲۲].

گزارش‌های مربوط به وی، با تعدادی از صحابه با همین کنیه و نسب گره خورده و بسیار آمیخته است و در نام همگی آنان اختلاف مشابهی وجود دارد. به تحقیق، دست کم دو نفر با همین نام، کنیه و نسب وجود دارد که فرزندی به نام عامر بن ابی عامر به هر دوی ایشان منسوب است. البته با شواهد و قراین موجود، می‌توان انتساب عامر را به ابوعامر، عموی ابوموسی و امیر جیش اوطاس نفی کرد. همچنین در برخی منابع، ابوعامر اشعری به نام ابوعامر انصاری معرفی شده است.[۲۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن اثیر، ج۶، ص۱۸۳؛ شامی، ج۶، ص۲۰۷.
  2. ابن حبان، ج۳، ص۲۸۲؛ ابن ابی حاتم، ج۶، ص۴.
  3. ابن حبان، ج۳، ص۲۸۲؛ ابن عساکر، ج۳۸، ص۲۱۷.
  4. ابن ابی عاصم، ج۴، ص۴۵۳.
  5. خلیفة بن خیاط، ص۱۲۷.
  6. ابن سعد، ج۴، ص۳۵۷.
  7. ابن عساکر، ج۲۵، ص۴۳۳.
  8. حاکم، ج۳، ص۴۶۵.
  9. نعمانی، ص۴۰.
  10. خویی، ج۲۲، ص۲۲۱.
  11. خویی، ج۲۲، ص۲۲۱.
  12. ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۹۴؛ هیثمی، ج۶، ص۱۶۰؛ ابن عساکر، ج۳۸، ص۲۱۵.
  13. ابن حبیب بغدادی، ص۱۲۴؛ بلاذری، ج۱، ص۶۵؛ شافعی، ج۷، ص۳۶۰.
  14. احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۹۹.
  15. مفید، ج۱، ص۱۵۱.
  16. ابن سعد، ج۴، ص۳۶۵؛ مسلم، ج۷، ص۱۷۱؛ نظیر این جملات با اختلاف اندکی: احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۹۹؛ نجاشی، ص۸۲.
  17. ابن سعد، ج۴، ص۳۵۸.
  18. ابن حبان، ج۳، ص۲۸۲.
  19. احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۸۶.
  20. ابن هشام، ج۴، ص۹۰۶-۹۰۲؛ ابن سعد، ج۲، ص۱۵۱ و ج۴، ص۲۶۴.
  21. ابن هشام، ج۴، ص۹۰۴-۹۰۲؛ ابن کثیر، ج۴، ص۳۷۸.
  22. ابن هشام، ج۴، ص۹۰۶؛ ابن اثیر، ج۴، ص۳۷۸.
  23. حیدری آقایی، محمود، مقاله «ابوعامر اشعری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۴۱۲-۴۱۳.