عبدالمطلب

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Hosein (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عبدالمطلب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

عبدالمطلب بن هاشم، ملقب به فیاض، جد بزرگوار رسول اکرم(ص)، از بزرگان قریش و مشهورترین چهره‌های عصر جاهلی است. او در مدینه متولد شد و دوران کودکی را نزد مادرش "سلمی" سپری کرد. پس از مدتی عمویش مُطلب، او را به مکه آورد و پس از مرگ او، رئیس قبیله شد و به خاطر بزرگواری و حُسن تدبیرش در میان قریش محبوبیت زیادی به دست آورد. او مانند نیاکانش، بر آیین خداپرستی بود. عبدالمطلب، زیباترین و پاکدامن ترینِ مردم بود و نخستین کسی است که در غار حرا به اعتکاف پرداخت. از کارهای نیک ایشان می‌توان به حفر زمزم اشاره کرد. سرانجام زمانی که پیامبر اکرم(ص) هشت ساله بود عبدالمطلب چشم از جهان فروبست.

نسب

ابوالحارث شَیبة الحمد، عبدالمطلب بن هاشم، ملقب به فیاض، جد بزرگوار رسول اکرم(ص)، از بزرگان قریش و مشهورترین چهره‌های عصر جاهلی است. پدرش پیش از تولد او در شام درگذشت و او در مدینه متولد و دوران کودکی را نزد مادرش "سلمی" سپری کرد. پس از مدتی عمویش مُطلب، او را به مکه آورد و چون مطّلب شیبه را پشت سر خود بر شتر سوار کرده بود، مردم مکه گمان کردند او بندۀ مطّلب است که در مدینه خریداری کرده؛ لذا او را "عبدالمطلب" نامیدند[۱]. پس از مرگ مطّلب، عبدالمطلب رئیس قبیله شد و به خاطر بزرگواری و حُسن تدبیرش، در میان قریش محبوبیت زیادی به دست آورد[۲]. او مانند نیاکانش، بر آیین خداپرستی بود و قوانینی در دوره جاهلیت وضع کرد که پس از اسلام هم اعتبار داشت[۳].

اوصاف عبدالمطلب

عبدالمطلب، زیباترین، خوش‌اندام‌ترین، کریم‌ترین و پاکدامن ترینِ مردم بود[۴]. او نخستین کسی است که در غار حرا به اعتکاف پرداخت و وسعت کرم او علاوه بر انسان‌ها، پرندگان و حیوانات را نیز در بر می‌گرفت از این‌رو او را "فیاض" و "مطعم الطیر السماء" لقب دادند[۵]. رسول اکرم(ص) فرمود: «إنّ اللّه یبعث جدّی عبد المطّلب امّة واحدة فی هیئة الأنبیاء و زیّ الملوک»[۶].[۷]

حمله سپاه ابرهه به مکه

در زمان عبدالمطلب در یمن پادشاهی بود با نام ابرهه، زمانی که متوجه تقدس و مرکزیت مکه و احترام مردم به این شهر شد، با لشکری آماده به سمت مکه به راه افتاد. در نزدیکی مکه، عبدالمطلب نزد ابرهه رفت و شتران غارت شده‌اش را‌طلبید؛ ابرهه تعجب کرد و گفت: "ما می‌خواهیم خانه خدا را تخریب کنیم؛ ولی تو به دنبال شترهایت هستی؟!" عبدالمطّلب گفت: "من مالک شترهایم هستم و آن خانه نیز مالکی دارد که اگر بخواهد، می‌تواند آن را حفظ کند"[۸]. وقتی عبدالمطلب به مکه بازگشت به مردم دستور داد به کوه‌ها بروند سپس حلقه کعبه را به دست گرفت و به دعا و تضرع مشغول شد[۹]. وقتی سپاهیان حبشی آماده شدند به مکه حمله کنند، ناگهان مرغانی که هر یک سنگریزه‌هایی در منقار داشتند در هوا آشکار شده و سنگریزه‌ها را بر سر مهاجمان ‌ریختند و به جز معدودی همۀ سربازان جان دادند[۱۰].[۱۱]

حفر زمزم

سال‌ها قبل از تولد عبدالمطلب، قبیله‌ای به نام "جرهم" بر مکه حکومت می‌کردند. عمر بن حارث آخرین حاکم مکه از قبیلۀ "جرهم" زمانی که دید نمی‌تواند در برابر قبیلۀ خزاعه مقاومت کند و به زودی شکست خواهد خورد به درون خانه کعبه رفت و جواهرات و هدایای نفیسی را که برای کعبه آورده بودند را به درون چاه زمزم ریخت و چاه را با خاک پر کرد[۱۲]. عبدالمطلب پیوسته در فکر بود تا جای چاه را یافته و آن را حفر کند تا اینکه روزی در کنار خانه کعبه خوابیده بود که در خواب، دستور حفر چاه را به او دادند و جای آن را نیز به وی نشان دادند. این خواب دو سه مرتبه تکرار شد[۱۳]. عبدالمطلب، زمزم را حفر کرد و هدایا و جواهرات کعبه را بیرون آورد و همۀ آن را برای کعبه و زینت روی آن خرج کرد. او کندن چاه را ادامه داد تا اینکه به آب رسید[۱۴].

نذر عبدالمطلب و سرپرستی رسول خدا(ص)

پیامبر(ص) پس از وفات پدرش، تحت سرپرستی جدش عبدالمطلب بود. عبدالمطلب به خاطر یتیمی و مکارم اخلاق حضرت، خیلی به او علاقه و محبت داشت و با اطلاعاتی که دربارۀ آیندۀ درخشان و پیامبری این فرزند به دست آورده بود، پسرانش را به ایمان آوردن به او فرامی‌خواند[۱۵]. رسم آن زمان چنان بود که هر روز در کنار کعبه برای عبدالمطلب فرش پهن می‌کردند و فرزندانش در اطراف آن فرش، روی زمین می‌نشستند. رسول اکرم(ص) که کودکی شش یا هفت ساله بود گاهی روی آن فرش می‌رفت و عموهای آن حضرت، مانع وی می‌شدند؛ ولی عبدالمطلب به آنها می‌گفت فرزندم را رها کنید که به خدا قسم! صاحب مقام بزرگی خواهد شد و من روزی را می‌بینم که بر شما سیادت کند و مردم را به فرمان خویش در آورد و سپس او را می‌گرفت و در کنار خویش می‌نشانید و دست بر شانه‌اش می‌کشید و گونه‌اش را می‌بوسید[۱۶]. پس از مرگ ناگوار آمنه مادر حضرت، عبدالمطّلب در حفاظت پیامبر(ص) توجه بیشتری داشت[۱۷].

وفات عبدالمطلب

پیامبر اکرم(ص) هشت ساله بود که عبدالمطلب چشم از جهان فروبست. قریش، مرگ او را بزرگ شمرده و بدنش را با آب و سدر غسل دادند و در دو برد یمنی که ارزش هر یک، معادل دو هزار مثقال طلا بود پوشاندند. پیکر او، چند روز بر دست‌های مردم تشییع ‌شد و در محله "حجون" در کنار قبر جدش قصی بن کلاب دفن گردید[۱۸]. مورخان عمر عبدالمطلب را هنگام مرگش ۸۰، ۱۱۰، ۱۲۰ و ۱۴۰ سال گفته اند[۱۹].[۲۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۶۴-۶۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۷-۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۶-۶۷.
  2. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۰۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲.
  3. ر.ک: محمدزاده، محسن، عبدالمطلب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۷۷-۷۹؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴۶؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۵۴۲-۵۴۳.
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳-۱۴.
  5. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۱۵۹.
  6. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۴؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۴۶.
  7. ر.ک: محمدزاده، محسن، عبدالمطلب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۸۴-۸۵.
  8. شیخ مفید، امالی، ص۳۱۲-۳۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴.
  9. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳؛ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۱۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴.
  10. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۵۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۴۶.
  11. ر.ک: محمدزاده، محسن، عبدالمطلب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۷۹-۸۰.
  12. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۵.
  13. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۳-۹۴.
  14. ر.ک: محمدزاده، محسن، عبدالمطلب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۸۰-۸۱.
  15. ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵.
  16. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۸۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵.
  17. ر.ک: محمدزاده، محسن، عبدالمطلب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۸۲-۸۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴۶؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۵۴۲-۵۴۳؛ موسوی بردکشکی، سید جواد، تولد و کودکی پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۴۸-۲۴۹.
  18. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۸۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳.
  19. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۸۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳.
  20. ر.ک: محمدزاده، محسن، عبدالمطلب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۸۳-۸۴؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴۶؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۵۴۲-۵۴۳.