بحث:بتشکنی امام علی در تاریخ اسلامی
مقدمه
کعبه در هماره تاریخ، جلوه یکتاپرستی بوده است. بدان روزگاران که پیامبر خدا فرمان بعثت یافت و برای هدایت امت برانگیخته شد، جاهلیان از سرِ جهل و کژاندیشی این خانه توحید را از بتهای گوناگون آکنده بودند و بدینسان، مرکز توحید را با این عمل نابخردانه، به شرک، آلوده بودند.
پیامبر (ص) به زدودن این همه زشتی و ناهنجاری همت ورزید و علی (ع) را برای زدودن جلوههای شرک از خانه توحید، همراه برد. مولا بر دوش پیامبر خدا برآمد و بُت بزرگِ قریشیان (و به نقلی بت خزاعه) را از فراز خانه توحید به زمین افکند.
این فضیلت عظیم (بتشکنی بر دوش پیامبر خدا) را در گستره تاریخ، فقط علی (ع) دارد؛ موهبتی که هیچکس با آن بزرگوار در آن، شریک نیست. امام علی (ع): همان شبی که پیامبر خدا به من فرمان داد که در بسترش بخوابم و از مکه هجرت کرد، مرا با خود، نزد بتها برد و فرمود: "بنشین!". پس من کنار کعبه نشستم.
سپس پیامبر خدا از شانههای من بالا رفت و فرمود: "برخیز!". من او را بلند کردم و چون ضعفم را در زیر [سنگینی] خود دید، فرمود: "بنشین!". من نشستم و او را پایین آوردم.
پیامبر خدا برای من نشست و به من فرمود: "ای علی! تو از شانههای من بالا برو" و من هم بالا رفتم. سپس پیامبر خدا مرا بلند کرد و چنان پنداشتم که اگر بخواهم، به آسمان دست مییابم.
روی کعبه رفتم و پیامبر خدا کنار رفت تا من، بت بزرگ آنان (قریش) را که از مس بود و با میخهای آهنین به سقف کعبه محکم شده بود، بیندازم. پیامبر خدا به من فرمود: "چارهای برایش بیندیش" و من دست به کار شدم و در کارِ آن بودم و پیامبر خدا میفرمود: "دوباره! دوباره!". من پیوسته در کار آن بودم تا موفق شدم. پیامبر (ص) فرمود: "آن را در هم بکوب" و من آن را در هم کوبیده، شکستم و پایین آمدم[۱]. نکته: برخی گزارشها حادثه شکستن بُتها را قبل از هجرت و در اوج خفقان و اختناق مشرکان نشان میدهد و برخی در ماجرای فتح مکه آوردهاند اگر چه بعید نمینماید که حادثه دو بار اتفاق افتاده باشد؛ یعنی پیامبر خدا در آن هنگامه هول و هراس و در فضای تاریک قبل از هجرت، اینحرکت بزرگ و شرکزدا را همراه علی (ع) انجام دادند و طبیعی مینماید که مشرکان- که مکه، مسجد الحرام و کعبه را در اختیار داشتند- دگربار، بتها را بر جای نهاده و کعبه را آلوده باشند و آن گاه در فتح مکه، بار دیگر، این حرکت عظیمْ تکرار شده باشد[۲].
از علی (ع) روایت شده که فرمود: رسول خدا (ص) برای شکستن بتها مرا با خود به (مسجد الحرام) برد و به من فرمود: بنشین، من کنار کعبه نشستم و حضرت بر شانهام بالا رفت و فرمود: بپا خیز، او را بلند کردم حضرت ضعف مرا زیر پای خویش احساس کرد و دستور داد: بنشین، من نشستم و حضرت پایین آمد و فرمود: علی! تو بر شانه من بالا برو، من نیز بالا رفتم وقتی حضرت مرا از جا بلند کرد تصور کردم به آسمان رسیدهام، بدینسان، بر بام کعبه قرار گرفتم در آنجا بت بزرگی از مس با طنابهای آهنین محکم بسته شده بود، رسول خدا (ص) فرمود: بکوش تا آن را جدا کنی و من نیز تلاش میکردم و رسول خدا (ص) میفرمود: باز هم تلاش کن، تا سرانجام آن را از جا برکندم، حضرت فرمود: بر آن ضربه وارد کن و آن را بشکن من نیز با ضرباتی آن را شکستم و پایین آمدم[۳].[۴]
پانویس
- ↑ الإمام علی (ع): «لَما کانَ اللیلَةُ التی أمَرَنی رَسولُ اللهِ (ص) أن أبیتَ عَلی فِراشِهِ وخَرَجَ مِن مَکةَ مُهاجِراً، انطَلَقَ بی رَسولُ اللهِ (ص) إلَی الأَصنامِ فَقالَ: اجلِس، فَجَلَستُ إلی جَنبِ الکعبَةِ، ثُم صَعِدَ رَسولُ اللهِ (ص) عَلی مَنکبی، ثُم قالَ: انهَض، فَنَهَضتُ بِهِ فَلَما رَأی ضَعفی تَحتَهُ قالَ: اجلِس، فَجَلَستُ فَأَنزَلتُهُ عَنی وجَلَسَ لی رَسولُ اللهِ (ص)، ثُم قالَ لی: یا عَلِی، اصعَد عَلی مَنکبی فَصَعِدتُ عَلی مَنکبَیهِ، ثُم نَهَضَ بی رَسولُ اللهِ (ص) وخُیلَ إلَی أ نی لَو شِئتُ نِلتُ السماءَ، وصَعِدتُ إلَی الکعبَةِ وتَنَحی رَسولُ اللهِ (ص) فَأَلقَیتُ صَنَمَهُمُ الأَکبَرَ، وکانَ مِن نُحاسٍ مُوَتداً بِأَوتادٍ مِن حَدیدٍ إلَی الأَرضِ، فَقالَ لی رَسولُ اللهِ (ص): عالِجهُ فَعالَجتُ فَما زِلتُ اعالِجُهُ ویقولُ رَسولُ اللهِ (ص)، آیه إیهِ، فَلَم أزَل اعالِجُهُ حَتی استَمکنتُ مِنهُ فَقالَ: دُقهُ، فَدَقَقتُهُ فَکسرتُهُ ونَزَلتُ» (المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶، ح ۴۲۶۵).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۹.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۶۷؛ ج۳، ص۵؛ ابن جوزی در تذکرة الخواص نظیر آن را آورده است. ینابیع الموده قندوزی، ص۲۵۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲، ص۱۲۶.