بحث:تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (کتاب)

درباره کتاب

امام حسن عسکری، فرزند امام علی النقی در روز هشتم ربیع الثانی یا ۲۴ ربیع الاول سال ۲۳۲ق در مدینه به دنیا آمد و در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ق با توطئه معتمد خلیفه عباسی در شهر سامرای عراق در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسید. آن حضرت چون در محله عسکر در شهر سامرا زندگی می‌کرد و در محاصره سپاه عباسی بود به «عسکری» لقب یافت و برنامه و مواضع او، به عنوان مرجع علمی و فکری شیعیان قلمداد گردید.

متوکل عباسی آن حضرت را به زندان انداخت؛ زیرا عباسیان از نفوذ علمی و معنوی امام(ع) سخت در هراس بودند و به همین جهت با شدت تمام، او را تحت کنترل خود در آوردند تا از پیروانش دور بماند. کِندی فیلسوف عراقی در زمان آن حضرت، تناقضاتی درباره قرآن به گمان خویش به صورت کتابی مستقل تدوین کرد، امام عسکری به وسیله بعضی از منسوبان حوزه علمی او، تماس برقرار کرد و کوشش او را با شکست مواجه ساخت و بر او ثابت نمود که اشتباه کرده است، کِندی پس از آن‌که استدلال استوار امام را دریافت نمود، توبه کرد و اوراق خود را سوزانید[۱].

امام عسکری(ع) بیانات قابل توجهی در باب خلق قرآن برای ابوهاشم جعفری ایراد فرمود. دولت عباسی در برابر یاران امام به‌گونه بی‌رحمانه شدت عمل نشان می‌داد تا خط مشی او را با ناکامی مواجه سازند. از امام عسکری(ع) روایات گوناگون و پندآموزی در موضوعات گوناگون نقل شده است که مجموعه آنها را در کتاب «مسند امام حسن عسکری» تألیف عزیز الله عطاردی می‌‌توان مطالعه و مورد بررسی قرار داد.

در خصوص تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، محدثان، مفسران، فقیهان و عالمان علم رجال از قرن چهارم تاکنون در اعتبار این تفسیر اختلاف نظر دارند، گروهی آن را از آن حضرت دانسته‌اند و دسته دیگر آن را ساخته و پرداخته دیگران دانسته‌اند. گروهی نیز گفته‌اند: هر چند اِسناد این تفسیر به امام(ع) ضعیف است، ولی بعضی از منقولات آن صحیح است و با قرائن خارجی دیگری، می‌‌توان آنها را در ردیف احادیث قابل قبول به شمار آورد.

از جمله کسانی که این تفسیر را جعلی دانسته‌اند: ابن غضائری صاحب کتاب «الضعفاء»، علامه حلی صاحب «خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال»، تفرشی صاحب «نقد الرجال»، محقق داماد صاحب «شارع النجاة»، استرآبادی صاحب «منهج المقال»، اردبیلی صاحب «جامع الرواة»، عنايت‌الله قهپايى صاحب مجمع الرجال محمد جواد بلاغی صاحب «آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن»، محقق شوشتری صاحب «الاخبار الدخیله»، میرزا ابوالحسن شعرانی صاحب «حاشیة مجمع البیان»، آیت الله سید ابوالقاسم خویی صاحب «معجم رجال الحدیث»، سید محمد هاشم خوانساری صاحب «رسالة فی تحقیق حال الکتاب» معروف به فقه الرضا. این بزرگان علم و تحقیق دلایل استواری، بر جعلی بودن این تفسیر از جهت سند و محتوای آن ارائه نموده‌اند.

کسانی هم این تفسیر را همچون سایر کتاب‌های حدیث پذیرفته‌اند و گفته‌اند: در این اثر، صحیح و ضعیف با هم در آمیخته است، اگر قرائن و شواهد خارجی، هر یک از محتوای روایات آن را تأیید نماید، می‌‌توان آن را پذیرفت و اگر ردّ نماید، طبعاً قابل قبول نخواهد بود، کسانی همچون صدوق صاحب «الفقیه» و ابومنصور طبرسی صاحب الاحتجاج و قطب راوندی صاحب «الخرائج» و ابن‌شهرآشوب صاحب «المناقب و معالم العلماء» به صورت جزم آن را از امام عسکری(ع) دانسته‌اند. همچنین مجلسی اول، صاحب «روضة المتقین»، مجلسی دوم صاحب «بحارالانوار»، حرّ عاملی صاحب «وسائل الشیعه» و «اثبات الهداة»، فیض کاشانی صاحب «تفسیر الصافی»، سید هاشم بحرانی صاحب «البرهان»، حویزی صاحب «نورالثقلین»، وحید بهبهانی صاحب «التعلیق علی منهج المقال»، آقابزرگ طهرانی صاحب «الذریعه الی تصانیف‌ الشیعه» و محدث نوری صاحب «المستدرک» آن را صحیح و از امام عسکری(ع) دانسته‌اند.

کسی که با نگاه تحقیقی و دیده انصاف به این اثر بنگرد به این نتیجه می‌رسد که:

  1. علی بن ابراهیم قمی و محمد بن مسعود عیاشی که هر دو از مفسران متقدم شیعه به شیوه روایی و حدیثی هستند در «تفسیر قمی» و «تفسیر عیاشی» هیچ روایتی را از این کتاب نقل نکرده‌اند. اگر چنین تفسیری از امام عسکری میبود حتماً از چشم تیزبین آنان به عنوان تفسیر روایی دور نمی‌ماند؟!
  2. اضطراب و آشفتگی در متن روایات تفسیری این تفسیر، به‌گونه‌ای است که نمی‌توان آن را از امام معصومی چون امام حسن عسکری(ع) دانست.
  3. از میان محدثان متقدم محمد بن یعقوب کلینی هم در مجموعه «الکافی» هیچ حدیثی از این تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) نقل نکرده است، بعد از او هم محدثی چون ابن قولویه حدیثی از این کتاب را در آثارش نقل نکرده است.
  4. طوسی به عنوان مفسر بزرگ و جامع شیعی در «التبیان» نیز، هیچ‌گونه نقلی از این کتاب ننموده و اشاره‌ای هم بدان نکرده است.
  5. با توجه به این که امام حسن عسکری(ع) در نیمه قرن سوم به شهادت رسیده است، این سوال پیش می‌آید که چگونه تا یک قرن بعد، نامی از این تفسیر به میان نمی‌آید؟ ولی ناگهان محمد بن قاسم استرآبادی این اثر را از زبان ابویعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابوالحسن محمد بن یسار به عنوان شاگردان امام عسکری(ع) نقل می‌کند که ابن غضائری، محمد بن قاسم را به عنوان "ضعیفٌ کَذّابٌ" و آن دو نفر را به عنوان "عَنْ رَجُلَیْنِ مَجْهُولَینِ" نام می‌برد و در پایان نتیجه می‌گیرد که: "والتفسیر موضوع عن سهل الدیباجی عن ابیه بأحادیث من هذه المناکیر!"، «و تفسیر از سهل دیباجی از پدرش، به احادیثی این چنین زشت جعل شده است»[۲]. محقق شوشتری در کتاب «الأخبار الدخیله» گوید: «فصل دوم در اخبار تفسیری است که آن را به ناروا، به امام عسکری(ع) نسبت داده‌اند که در افتراء بودن و بطلان منسوب بودن این کتاب به امام(ع) کافی است که اولاً: احمد بن حسین غضائری استاد نجاشی، استاد فن و یکی از پیشوایان علم رجال... شهادت بر بطلان آن داده است»[۳]؛
  6. با همه این مطالب، این نکته را نباید نادیده انگاشت که دلیلی بر جعلی بودن کل مطلب آن وجود ندارد، همان‌گونه که دلیلی بر صدور تمام مطالب آن از جانب معصوم(ع) نیز وجود ندارد. بنابراین، هر روایتی از این اثر که با روایات و قرائن و شواهد دیگر تأیید گردد می‌‌توان به آن اعتماد کرد وگرنه، نه![۴].[۵]
  1. مناقب، ج۳، ص۵۲۶.
  2. مجمع الرجال، ج۶، ص۲۵.
  3. الاخبار الدخیله، ج۱، ص۱۵۲ تا ۲۸۸.
  4. التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری، به کوشش محمد صالحی اندیمشکی، قم، انتشارات ذوی القربی، ۱۳۸۸ش.
  5. کوشا، محمد علی، مقاله «تفسیر منسوب به امام حسن عسکری»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
بازگشت به صفحهٔ «تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (کتاب)».