مقدمه

قریش نام یکی از قبائل عرب است که به واسطه تعهد مناصب شرف، در حجاز اهمیت یافته بودند و حضرت محمد از آن قبیله ظهور کرده است.

نام قبیله قریش در سوره صدو ششم که به نام قریش موسوم است مذکور افتاده و از سفرهای تجاری ایشان در تابستان و زمستان به جانب شام و یمن یاد شده و به پرستش خانه مقدس کعبه که موجب ایمنی جان و مایه تهیه روزی ایشان شده مأمور گردیده‌اند.

به موجب روایتی در تفسیر تبیان بعضی از قراء، سوره قریش را دنباله سوره فیل پنداشته‌اند و عبارت ﴿لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ[۱] را به آیه ﴿فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ[۲] متعلق دانسته‌اند. بنابراین تقریر، می‌بایست از میان رفتن نفوذ حبشه در حجاز مایه تقویت قبیله قریش شده باشد. به هر حال، مورخین در این که پس از حضرت اسماعیل حکومت با، جرهم بوده یا با فرزندان اسماعيل، اختلاف دارند ولی مورخین متفقند که پرده‌داری کعبه با بنی اسماعیل بوده و کلید کعبه را ایشان در اختیار داشته‌اند. پس از چندی بنی جرهم مناصب نامبرده را از «نابت» که از نوادگان حضرت اسماعیل بوده می‌گیرند و در نتیجه استفاده از تولیت کعبه، بنی جرهم قوتی می‌یابند و صاحب مال و مکنتی می‌شوند. آنگاه راه ستمگری و تباهکاری پیش میگیرند تا آنکه قبيله خزاعه برایشان تسلط می‌یابد و آنان را منقرض می‌سازد. پس از مدتی قصی جد پنجم حضرت محمد بر خزاعه مسلط می‌شود و پرده داری و کلید کعبه به وی اختصاص می‌یابد.

قصی قبیله قریش را که در تمام حدود حجاز پراکنده بودند جمع می‌کند و از این تاریخ همه مناصب شرف، مخصوص قریش می‌شود.

چون کعبه زیارتگاه همه اقوام عرب بوده و هر سال قبایل عرب از نقاط دوردست بدین مکان می‌آمده‌اند تمام فعالیت‌های اقتصادی در مکه مرکزیت می‌یافته و مقامات و مناصب نیز مخصوص کسانی بوده است که به وجهی با خانه کعبه ارتباطی داشته باشند مناصب عمده در این زمان سدانت و رفاده و سقایت و قیاده بوده است.

سدانت یا حجابت، پرده‌داری خانه کعبه است و رفاده، وظیفه خوان گستری است. سقایت تهیه آب گوارا برای حجاج است و قیاده ترتیب لشکر و افراشتن لواء است. قصي خانه‌ای در مکه ساخت تا سران قریش روزها در آنجا انجمن کنند و در امور مهم با هم مشورت بعمل آورند و آن خانه را «دارالندوه» یا «دار المنتدى» نامید و ریاست این انجمن نیز از مناصب بزرگ به شمار آمد.

قبیله قریش شامل ده بطن بوده است بدین قرار:

  1. هاشم
  2. امیه
  3. عبدالدار
  4. اسد
  5. مخزوم
  6. تیم
  7. نوفل
  8. عدی
  9. حج
  10. سهم.

چون قصی به سن پیری رسید فرزند بزرگ او عبد مناف مناصب را بر عهده داشت و بر قوم خود سروری می‌کرد. فرزندان عبدالدار پیش قصی شکایت کردند و قصی مناصب حجابت و رفاده و سقایت و لواء را به بنی عبدالدار واگذاشت.

پس از مرگ قصی میان فرزندان عبدمناف و فرزندان عبدالدار بر سر این مناصبجنگ و ستیز در گرفت و در صلحی که دنباله جنگ کوتاهی پیش آمد اداره دارالندوه و لواء و سدانت کعبه برای بنی عبدالدار باقی ماند ولی رفاده و سقایت به فرزندان عبدمناف انتقال یافت.

منصب لواءداری، با ظهور اسلام ملغی گردید و عنوان دارالندوه نیز از میان رفت ولی هنوز کلید کعبه در دست بنی شیبه که از اعقاب بنی عبدالدار می‌باشند باقی است.

در وجه تسمیه قبيله قریش میان مورخین اختلاف است بعضی گفته‌اند که قریش از تقریش به معنی مجتمع ساختن مأخوذ است و چون قصی افراد پراکنده این قبیله را جمع کرده است قبیله او بدین نام موسوم شده‌اند. بعضی قریش را از قرش به معنی تجارت که شغل عمده آنها بوده مشتق می‌دانند عده‌ای هم می‌گویند قریش نام جانوری است دریائی که جانوران دیگر دریا را طعمه خود می‌ساخته است و این قبیله به واسطه تسلطی که بر قبائل دیگر داشته‌اند بدان جانور دریائی تشبیه شده‌اند و نام قریش به خود گرفته‌اند. زبان شناسان جدید حدس نوی دارند و شاید هم بی‌ارزش نباشد. اینان می‌گویند قصی با هر شخص دیگری که مناصب کعبه را در تصرف خود آورده و زمام حکومت مادی و معنوی عرب را به دست گرفته خود را کورش یا کورش کوچك خوانده و قریش معرب کورش یا معرب و مصغر کورش می‌باشد.

قريش سه دسته بوده‌اند: یکی «ابطح» و دیگری «ظواهر» و سوم «مهاجر». اولین کسی که سفرهای تجاری را در زمستان به یمن و مصر و در تابستان به عراق و شام و ایران معمول کرد، هاشم، عمرو بن عبد مناف بود و سفرهای تجاری، در بالا بردن سطح زندگانی و تربیت افکار قریش و همچنین در جلب مردم به مکه مؤثر گردید.[۳]

پانویس

  1. «برای پیوستگی قریش» سوره قریش، آیه ۱.
  2. «پس (خداوند) آنها را چون کاهبرگی نیم جویده کرد» سوره فیل، آیه ۵.
  3. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 525-527.

منابع

بازگشت به صفحهٔ «قریش در قرآن».