بکیر بن اعین شیبانی

آشنایی اجمالی

بکیر بن أعین[۱]، در سند هفت روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از الکافی آمده است؛ برای نمونه:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ اَلْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ أَبِي اَلْجَارُودِ جَمِيعاً قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ كَانَتِ اَلْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ اَلْفَرِيضَةِ اَلْأُخْرَى وَ كَانَتِ اَلْوَلاَيَةُ آخِرَ اَلْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي[۲] قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ أُنْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ اَلْفَرَائِضَ »[۳].[۴]

شرح حال راوی

مراد از عنوان یادشده، بکیر بن أعین بن سنسن الشیبانی الکوفی[۵] برادر زرارة بن أعین و حمران بن أعین است. کنیه‌اش «ابو عبدالله» و «ابو الجهم» است، چون نام دو فرزندش «عبدالله» و «جهم»[۶] بوده است.

بکیر بن أعین از راویان معروف و جلیل القدر امامی است و اعتقادی راسخ و محکم به مقام امامت و ولایت داشته و همیشه در مسیر مستقیم حرکت کرده و به کوچک‌ترین انحرافی دچار نشده است، از این رو بعضی از بزرگان با تعبیر "مات بكير على الإستقامة"[۷] از وی یاد کرده‌اند.

بکیر بن أعین جایگاه معنوی بسیار بالایی داشته و امام صادق(ع) تعابیر بلندی درباره‌اش فرموده است:

  1. وقتی خبر وفات بکیر بن أعین به آن حضرت رسید، فرمود: «حَدَّثَنَا حَمْدَوَيْهِ ، قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ ، عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ ، عَنِ اَلْفُضَيْلِ وَ إِبْرَاهِيمَ اِبْنَيْ مُحَمَّدٍ اَلْأَشْعَرِيَّيْنِ، قَالاَ: إِنَّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) لَمَّا بَلَغَهُ وَفَاةُ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ ، قَالَ: أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَنْزَلَهُ اَللَّهُ بَيْنَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا»[۸].
  2. عبید بن زراره می‌گوید که خدمت امام صادق(ع) بودم که از بکیر بن أعین چنین یاد فرمود: «مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ اَلْحَسَنِ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْأَشْعَرِيِّ ، عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ . وَ اَلْحَسَنُ بْنُ جَهْمِ بْنِ بُكَيْرٍ ، عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ ، عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فَذُكِرَ بُكَيْرُ بْنُ أَعْيَنَ فَقَالَ: رَحِمَ اَللَّهُ بُكَيْراً وَ قَدْ فَعَلَ، فَنَظَرْتُ إِلَيْهِ وَ كُنْتُ يَوْمَئِذٍ حَدِيثَ اَلسِّنِّ، فَقَالَ إِنِّي أَقُولُ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ»[۹].
  3. سلام فرستادن امام صادق(ع) به «حمران بن أعین» و «بکیر بن أعین»[۱۰].

شیخ طوسی عنوان مستقلی برای بکیر بن أعین در الفهرست قرار نداده است؛ لکن در ترجمه برادرش زرارة بن أعین نوشته است: ولزرارة إخوة جماعة، منهم: حمران، وكان نحويا، وله ابنان: (حمزة ومحمد، ابنا حمران) وبكير بن أعين يكنى أبا الجهم، وابنه عبدالله بن بكير، وعبدالرحمن ابن أعين، وعبدالملك بن أعين، وابنه ضريس بن عبدالملك. ولهم روايات كثيرة وأصول وتصانيف سنذكرها في أبوابها (إن شاء الله) ولهم روايات عن علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد(ع) نذكرهم في كتاب الرجال إن شاء الله[۱۱].

نجاشی نیز عنوانی جداگانه به بکیر بن أعین اختصاص نداده است؛ این عدم یاد کرد شیخ طوسی و نجاشی شاید از آن رو بوده که بکیر بن أعین دارای اثر علمی نبوده است و موضوع کتاب الفهرست شیخ طوسی و رجال النجاشی ذکر راویانی است که اثر علمی داشته‌اند.

ابن حجر عسقلانی از رجالیان بزرگ سنی درباره بکیر بن أعین نوشته است: "بكير بن أعین أخو حمران بن أعين. ذكره الكشي في رجال الشيعة من الرواة عن أبي جعفر وولده رحمهما الله - تعالى -[۱۲].[۱۳]

طبقه راوی

از تاریخ ولادت بکیر بن أعین اطلاعی در دست نیست و شیخ طوسی وفات وی را در دوران حیات امام صادق(ع) ذکر کرده است[۱۴].

برقی او را در اصحاب امام باقر(ع) و نجاشی وی را از راویان امام صادق(ع) ذکر کرده است[۱۵]، چنان که شیخ طوسی و ابن داود از اصحاب هر دو امام بزرگوار شمرده‌اند[۱۶].

آیت‌الله بروجردی، بکیر بن أعین را از طبقه چهارم یا پنجم راویان برشمرده است[۱۷].[۱۸]

استادان و شاگردان راوی

بیشترین روایات بکیر بن أعین از امام باقر و امام صادق(ع) است و از جمله کسانی که در اسناد روایات، بکیر بن أعین از آنان روایت نقل کرده، می‌‌توان زرارة بن أعین، عبید بن زراره و سالم بن أبی حفصه[۱۹] را برشمرد و از میان افراد و راویانی که از بکیر روایت نقل کرده‌اند و شاگردان حدیثی وی به شمار می‌روند، می‌‌توان به علی بن رئاب، عمر بن أذینه، الحسن بن الجهم، أبو ایوب، القاسم بن عروه، جمیل بن صالح، أبو سعید القماط، حریز، عبدالرحمن بن الحجاج، محمد بن أبی عمیر، ابان بن عثمان، برقی، عبدالله بن بکیر، حریز بن عبدالله، سلیمان بن سالم و موسی بن بکر[۲۰] اشاره کرد.[۲۱]

جایگاه حدیثی راوی

توثیق صریح از بزرگان رجالی قدما - مانند نجاشی و شیخ طوسی - درباره بکیر بن أعین نرسیده است. بر این اساس، شاهد دیدگاه‌های متفاوتی از رجالیان متأخر از آنها درباره بکیر بن أعین هستیم. بعضی او را توثیق و بعضی هم مدح کردند.

علامه حلی و ابن داود نام بکیر بن أعین را در قسم اول رجالشان عنوان، و بر استقامت طریق وی تصریح کردند[۲۲].

علامه مجلسی، بکیر بن أعین را از راویان ممدوح دانسته است[۲۳].[۲۴]

تحقیق

گرچه نجاشی و شیخ طوسی به وثاقت بکیر بن أعین تصریح نکرده‌اند، از قرائنی وثاقت وی را می‌‌توان ثابت کرد و هرگونه تردید را زدود:

  1. روایات کشی از امام صادق(ع) درباره بکیر بن أعین و صحیح بودن سند آنها که گذشت.
  2. تأیید زراره و بر حق دانستن روایات بکیر بن أعین[۲۵].

محقق سبزواری: "وأما بكير فليس في شأنه توثيق صريح؛ لكن ذكر في رجال الكشي بعض الروايات الصحيحة الدالة على مدح عظيم في شأنه وبعض الروايات المعتبرة الدالة على حُسن حاله"[۲۶].

علامه مامقانی:"إن عده حسنا خلاف الإنصاف بعد ورود ما سمعت فيه، وصحة سند الرواية الواردة فيه. ولقد أجاد المجلسي الأول حيث عد خبره حسنا کالصحيح، على ما نقله في التعليقة. وأجود منه ما في الحاوي، من عده في قسم الثقات... وبالجملة؛ فالرجل عندي من الثقات"[۲۷].[۲۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۱۴؛ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۸۱، ح۳۱۵ و ح۳۱۶؛ رجال الطوسی، ص۱۲۷، ش۱۲۹۳، ص۱۷۰، ش۱۹۹۲؛ الرجال (ابن داود)، ص۷۲، ش۲۵۷؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۸، ش۵؛ التحریر الطاووسی، ص۹۰، ش۶۱؛ منهج المقال، ج۳، ص۸۶؛ نقد الرجال، ج۱، ص۲۹۹، ش۷۹۸؛ مجمع الرجال، ج۱، ص۲۷۹؛ جامع الرواة، ج۱، ص۱۲۹؛ الوجیزة فی الرجال، ص۳۹، ش۳۰۷؛ منتهی المقال، ج۲، ص۱۷۴، ش۴۸۵؛ طرائف المقال، ج۲، ص۱۲، ش۶۶۲۱؛ شعب المقال، ص۱۶۸، ش۲۹؛ تنقیح المقال، ج۱۳، ص۵۶، ش۳۲۳۸، أعیان الشیعه، ج۳، ص۵۹۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۶۵، ش۱۸۸۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۶۱، ش۲۲۴۲؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۳۸۵، ش۱۱۹۴. ب. منابع سنّی: لسان المیزان، ج۲، ص۶۱، ذیل شماره ۲۲۸؛ الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۷۶.
  2. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم » سوره مائده، آیه ۳.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۴، ص۳۲ به گزارش از الکافی، ج۱، ص۲۸۹، ح۴.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 622-623.
  5. بضم السین المهملة، و اسکان النون، و ضم السین بعدها، و النون أخیرا. (إیضاح الإشتباه، ص۱۰۱).
  6. بکیر بن أعین، و ابنه عبدالله بن بکیر. (الفهرست (طوسی)، ص۱۳۳، ش۳۱۲)؛ عبدالله بن بکیر بن أعین بن سنسن أبو علی الشیبانی، مولاهم، روی عن أبی عبدالله(ع) و إخوته عبدالحمید و الجهم. (رجال النجاشی، ص۲۲۲، ش۵۸۱).
  7. ر.ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۸۳، ش۵؛ التحریر الطاووسی، ص۹۰. برگرفته از روایتی است که در رجال الکشی نقل شده است: حدثنی محمد بن مسعود، قال: حدثنا محمد بن نصیر، قال: حدثنی محمد بن عیسی بن عبید و حدثنی حمدویه بن نصیر، قال: حدثنا محمد بن عیسی بن عبید، عن الحسن بن علی بن یقطین، قال: حدثنی المشایخ، أن حمران و زرارة و عبدالملک و بکیر و عبدالرحمن بنی أعین کانوا مستقیمین، و مات منهم أربعة فی زمان أبی عبدالله(ع) و کانوا من أصحاب أبی جعفر(ع) و بقی زرارة إلی عهد أبی الحسن(ع) فلقی ما لقی. (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۶۱، ش۲۷۰) آیت‌الله خویی بعد از نقل این روایت نوشته است: أقول: الروایة صحیحة. (معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۱۷).
  8. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۸۱، ح۳۱۵.
  9. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۸۱، ح۳۱۶. آیت الله خویی سند این دو روایت را صحیح دانسته و نوشته است: و السند فی کلتا الروایتین صحیح. (معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۶۶، ش۱۸۸۲).
  10. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۸۱: «عن بکیر بن أعین قال: حججت أول حجة فصرت إلی منی فسألت عن فسطاط أبی عبدالله(ع) فدخلت علیه فرأیت فی الفسطاط جماعة فأقبلت أنظر فی وجوههم فلم أره فیهم، وکان فی ناحیة الفسطاط یحتجم فقال(ع): هلم إلی؛ ثم قال(ع): یا غلام! أمن بنی أعین أنت؟ قلت: نعم جعلنی الله فداک؟ قال(ع): أیهم أنت؟ قلت: بکیر بن أعین، فقال لی(ع): ما فعل حمران؟ قلت: لم یحج العام علی شوق شدید منه إلیک، و هو یقرأ علیک السلام، فقال(ع): علیک و(ع)».
  11. الفهرست (طوسی)، ص۱۳۳، ش۳۱۲.
  12. لسان المیزان، ج۲، ص۶۱، ش۲۲۸.
  13. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 623-625.
  14. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۷۰، ش۱۹۹۲. یکی از محققان نوشته است: و فی خارج بلدة دامغان فی طریق الخراسان مزار مشهور ینتسب إلیه و لقد بت لیلة الأحد و العشرین من شهر رمضان فی سنة ثمانیة وستین و ثلاثمائة بعد الألف فیه مع أحد من الأبدال الذی لقیناه فی مسجد الجامع فی الدامغان، و لنا معه قصة عجیبة لقد ذکرناها فی بعض تألیفتنا. (وسائل الشیعة (دار إحیاء التراث العربی)، ج۱۹، پاورقی ص۳۳۶، محقق: الشیخ محمد الرازی).
  15. ر.ک: رجال البرقی، ص۱۴.
  16. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۲۷، ش۱۲۹۳، ص۱۷۰، ش۱۹۹۲؛ الرجال (ابن داود)، ص۷۲، ش۲۵۷.
  17. ر.ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال التهذیب)، ص۱۶۴،(طبقات رجال الکافی)، ص۸۲.
  18. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 625-626.
  19. ر.ک: الکافی، ج۳، ص۵۷، ح۴؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۹۹، ح۵۴۵۸؛ الخصال، ج۲، ص۶۴۴، ح۲۵.
  20. ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۱۳۵، (ح۱۶)، ج۲، ص۳۳۱، (ح ۹۴)؛ الکافی، ج۱، ص۱۰۹، ج۳، ص۲۴، (ح۲)، ص۵۷، (ح۴)، ص۵۵۴، (ح۵)، ج۴، ص۱۸۴، (ح۳)، ج۵، ص۲۷۴، (ح۲)، ص۴۵۷، (ح۵)، ج۷، ص۲۲۲۴، (ح۱۲)؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۹۹، (ح ۵۴۵۸)؛ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۱۰۱، (ح۲۶۵)، ص۳۵۶، (ح۱۰۶۶)، ص۳۷۳، (ح ۱۱۴۲)، ج۲، ص۲۵۵، (ح ۱۰۱۲)، ج۷، ص۲۶۴ - ۲۶۵، (ح ۱۱۳۹)، ج۱۰، ص۳۶، (ح ۲۷).
  21. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 626-627.
  22. ر.ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۸، ش۵؛ الرجال (ابن داود)، ص۷۲، ش۲۵۷.
  23. ر.ک: الوجیزة فی الرجال، ص۳۹، ش۳۰۵.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 627.
  25. «عنه، عن محمد بن عیسی، عن یونس عن موسی بن بکر، عن علی بن سعید قال: قلت الزرارة: إن بکیر بن أعین حدثنی عن أبی جعفر(ع): أن السهام لا تعول و لا تکون أکثر من ستة؟ فقال: هذا ما لیس فیه اختلاف بین أصحابنا عن أبی عبدالله و أبی جعفر(ع)». (الکافی، ج۷، ص۸۱، ح۲)؛ «علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر و محمد بن عیسی، عن یونس بن عبدالرحمن جمیعا، عن عمر بن أذینة قال: قلت لزرارة: إنی سمعت محمد بن مسلم و بکیرا یرویان عن أبی جعفر(ع): فی زوج و أبوین و ابنة فللزوج الربع ثلاثة أسهم من اثنی عشر سهما؟... قال زرارة: هذا هو الحق». (الکافی، ج۷، ص۹۶، ح۱)؛ «محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن الحسن بن علی، عن عبدالله بن المغیرة، عن موسی بن بکر قال: قلت لزرارة: إن بکیرا حدثنی عن أبی جعفر(ع): أن الإخوة للأب والأخوات للأب... فقال زرارة: و هذا قائم عند أصحابنا لا یختلفون فیه» (الکافی، ج۷، ص۱۰۴، ح۷)؛ «علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر و محمد بن عیسی، عن یونس، عن عمر بن أذینة، عن بکیر قال: جاء رجل إلی أبی جعفر(ع) فسأله عن امرأة ترکت زوجها و إخوتها لأمها و أختها لأبیها... قال عمر بن أذینة: و سمعته من محمد بن مسلم یرویه مثل ما ذکر بکیر المعنی سواء و لست أحفظه بحروفه و تفصیله إلا معناه قال: فذکرت ذلک لزرارة فقال: صدقا هو و الله الحق». (الکافی، ج۷، ص۱۰۳، ح۴).
  26. ذخیرة المعاد، ج۱، ص۵.
  27. تنقیح المقال، ج۱۳، ص۶۱.
  28. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 627-629.