مقدمه

امام حسن(ع) بامداد آن شب که امیرمؤمنان(ع) به شهادت رسید و پیکر مطهرش در دل شب مخفیانه در نجف به خاک سپرده شد، در مسجد کوفه به منبر رفت و همین که خواست شروع به سخن کند، اشک از دیدگانش فرو ریخت و بغض گلویش را فشرد. آن‌گاه پس از گواهی دادن بر وحدانیت خدا و رسالت حضرت محمد(ص) فرمود: به راستی در این شب مردی از دنیا رفت که گذشتگان (به جز رسول خدا(ص)) در کردار بر او پیشی جستند و آیندگان نیز به او نرسند. او همراه با رسول خدا(ص) جهاد کرد و با جان خود از آن حضرت دفاع نمود. او همانی بود که رسول خدا(ص) با پرچم خویش به جنگ می‌فرستادش و جبرئیل و میکائیل در میانش می‌گرفتند؛ جبرئیل از راست و میکائیل از چپ. او از جنگ بازنمی‌گشت تا خداوند به دست او (جنگ را) فتح کند. به حقیقت (پدرم) در شبی از دنیا رحلت کرد که عیسی بن مریم را در آن شب به آسمان بردند، و یوشع بن نون وصی موسی از دنیا رفت؛ هیچ درهم و دیناری از مال دنیا بر جای نگذاشت جز هفتصد درهم که آن هم از عطایش (حقوق بیت المال) زیاد آمده و در نظر داشت با آن برای خانواده خود خدمتکاری بگیرد.

در این هنگام امام حسن(ع) گریست و مردم هم با او گریستند؛ سپس فرمود: ای جماعت مردم! هرکس که من را می‌شناسد، نیازی به معرفی به او نیست؛ و هرکس که من را نمی‌شناسد (بداند) من حسن هستم فرزندمحمد(ص)، منم فرزند بشارت دهنده (به بهشت)، منم فرزند بیم دهنده (از دوزخ). منم فرزند آنکه به اذن پروردگار مردم را به سویش دعوت می‌کرد. منم فرزند مشعل نورانی و تابناک هدایت و راهنمایی. من از آن خاندانی هستم که خدای تعالی هرگونه رجس و پلیدی را از ایشان دور نموده و به خوبی پاکیزه‌شان فرموده است؛ همان خاندانی که مودت و دوستی آنان را در کتاب خود واجب فرمود آنجا که می‌فرماید: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا[۱]؛ پس فراهم آوردن نیکی در این آیه، مودت و محبت ما اهل بیت است. پس از سخنان امام(ع)، ابن عباس (عبدالله یا عبیدالله)[۲] برخاست و خطاب به مردم گفت: «ای مردم! این فرزند پیغمبر شما و جانشین امامتان است، با او بیعت کنید». مردم بدون تردید و فی الحال سخن ابن عباس را پذیرفتند و در حالی که می‌گفتند ما او را بسیار دوست داریم و حق او بر گردن ما بسیار، و شایسته خلافت است، برای بیعت با آن حضرت پیش رفتند[۳].

اصحاب امیرمؤمنان(ع) با آن حضرت بر این مبنا بیعت کردند که با هر آن کس که او بجنگد، نبرد کنند، و با هر که او در صلح باشد، آنان هم به صلح باشند. بدین ترتیب حضرت امام حسن(ع) در حالی‌که سی و هفت سال داشت با بیعت گسترده مردم کوفه (علاوه بر امامت) به خلافت رسید[۴]. به قولی امام حسن(ع) پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) به مسجد بزرگ کوفه آمد و مردم جمع شدند و با او بیعت کردند. سپس برای مردم خطبه خواند و از جمله فرمود:... سرانجام کار خود را کردید و امیرالمؤمنین(ع) را کشتید. به خدا سوگند در شبی کشته شد که در آن شب قرآن نازل گردید و رفع کتاب و خشک شدن قلم (تعیین مقدرات و سرنوشت بشر، یعنی شب قدر) در آن شب تحقق می‌یابد. او در همان شبی رحلت کرد که موسی(ع) درگذشت و عیسی(ع) به آسمان صعود کرد[۵].

به روایتی اولین کسی که با حضرت امام حسن مجتبی(ع) بیعت کرد قیس بن سعد عباده بود که در بیعت خویش، جنگ با منحرفان شام را شرط کرد[۶]. بیعت با امام حسن(ع) روز جمعه بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم[۷] و به قولی دو روز پس از شهادت پدرش صورت گرفت[۸]. امام(ع) پس از رسیدن به خلافت، اقدام به تعیین والیان بعض مناطق کرد[۹]؛ عبدالله بن عباس را به حکومت بصره منصوب کرد[۱۰]، و عاملانی را به سیاهبوم[۱۱] و جبل[۱۲] فرستاد[۱۳]. از دیگر اقدامات آن حضرت دو برابر کردن حقوق سپاهیان بود. این سیاست اولین بار توسط امیرالمؤمنین(ع) در جنگ جمل اعمال شد و امام حسن(ع) نیز در خلافت خود آن را اجرا کرد. پس از او نیز این سنت بر جای ماند[۱۴].[۱۵]

منابع

پانویس

  1. «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند مژده می‌دهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
  2. در بسیاری از منابع تاریخی این سخنان به «عبدالله بن عباس» نسبت داده شده است؛ حال آنکه ظاهراً عبدالله، پس از برداشتن بیت المال بصره و فرار به مکه (که مورد مذمت امیرالمؤمنین(ع) نیز واقع شد) تا آن حضرت زنده بود، به کوفه بازنگشت. اگر هم او به کوفه بازگشته باشد، با آن سابقه نمی‌تواند دارای چنان وجهه و آبرویی باشد که با سخنان خود عموم مردم را به بیعت بی‌چون و چرا با امام حسن(ع) وادارد. بنابراین انتساب چنین سخنانی به عبیدالله بن عباس بیشتر سازگار است؛ زیرا او پس از هجوم بسر بن ابی ارطاة به یمن، از برابر او عقب نشسته و به کوفه آمده بود.
  3. مقاتل الطالبیین، ص۴۲؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۴.
  4. ارشاد مفید، ج۲، ص۳۲.
  5. الاخبارالطوال، ص۲۶۳.
  6. تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲.
  7. ارشاد مفید، ج۲، ص۵.
  8. مروج الذهب، ج۳، ص۴.
  9. به نظر می‌رسد امام برای مناطقی که فاقد حکمران بوده‌اند، ولی معین کرده است؛ زیرا معنی ندارد که والیان منصوب از طرف امیرالمؤمنین(ع) را تعویض و یا عزل کرده باشد.
  10. عبدالله عباس پس از برداشتن بیت المال بصره و فرار از حکومت حضرت علی(ع) به حجاز رفت، و غیر مستقیم مورد سرزنش آن حضرت واقع شد. پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) پشیمان شد و خدمت امام حسن(ع) رسید و دوباره به مقام سابق خود، منصوب شد.
  11. در معجم البلدان که دائرة المعارف بلاد قدیمی است، از «سیاهبوم» یاد نشده است. همچنین در کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی نام سیاهبوم وجود ندارد. به نظر می‌رسد این واژه فارسی مربوط به یکی از مناطق عراق امروز بوده است. در ایران امروز، روستایی از توابع مبارکه اصفهان به نام «سیاهبوم» وجود دارد که قدمت آن به عصر صفوی می‌رسد.
  12. جبل: ایالت پهناوری که بعدها عراق عجم نیز نام گرفت، و شامل استان‌های کرمانشاه، ایلام، کردستان، مرکزی، قزوین، زنجان، قم، همدان، اصفهان، تهران، لرستان و البرز امروزی بود.
  13. اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۶۷.
  14. مقاتل الطالبیین، ص۴۶.
  15. رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، ص۲۸۴.