حکیم بن سعید حنفی در تاریخ اسلامی

آشنایی اجمالی

ابو یحیی حکیم بن سعد حنفی از اولیای یاران علی[۱] و اعضای شرطة الخمیس بود. شیخ طوسی او را از یاران علی(ع) و عضو شرطۀ حضرت دانسته است[۲]. ناسخ التواریخ نیز وی را عضو شرطة الخمیس معرفی کرده است[۳]. در این آثار و اختصاص نام پدر وی «سعد» و در رجال برقی «سعید» آمده که سعد درست است.

در اختصاص[۴] و رجال‌ برقی، وی جزو شرطةالخمیس معرفی شده است و برقی وی را جزو اولیای امام علی(ع) دانسته است[۵]. در منابع قبلی و چاپ قدیم رجال شیخ، رجال تفرشی[۶] و اعیان الشیعه[۷] کنیۀ او «ابو‌یحیی» آمده است. ولی در کتاب‌های عامه، مانند تاریخ بغداد[۸]، ثقات ابن حبان[۹] و چاپ جدید رجال شیخ کنیه‌اش «ابو‌تِحیی» آمده است[۱۰]، که درست به نظر می‌رسد. در غیبت نعمانی در خبری کنیه‌اش «ابوتحیی» است[۱۱].

زبیدی در تاج العروس نام وی را «حُکَیْم بن سعد»، و کنیه‌اش را ابویحیی کوفی حنفی دانسته که از علی و عمار روایت می‌کند و اعمش از او نقل می‌نماید و او ثقه است[۱۲].اما وقتی ابو‌تحیی را ذکر کرده، می‌نویسد: به کسر «تاء»، نام یک صحابی از انصار بود که پیامبر چشم دجّال را به چشم او تشبیه کرد و نام دو تن از تابعان است که یکی از عثمان بن عفان نقل می‌کند و دومی از علی، که اسمش «حُکَیم بن سعد» است[۱۳].

در تاریخ بغداد می‌نویسد: حکیم بن سعد ابو‌یحیی کوفی و تابعی است و از علی بن ابی طالب(ع) و ابو‌موسی اشعری و ام سلمه (همسر پیامبرحدیث می‌نماید. ابو‌اسحاق سبیعی، عِمران بن ظبیان، جعفر بن عبدالرّحمان، عبدالملک بن مسلم بن ثمامه کوفی هم از او نقل می‌نمایند. ابوتحیی با علی(ع) در نهروان شرکت داشت. دربارۀ نهروانیان می‌گوید: ما آنها را ملاقات نکردیم و درنگ ننمودیم؛ گویا به آنها گفته شد «بمیرید»، پس همه مُردند پیش از آنکه شوکت آنان زیاد شود. و از عجلی نقل می‌نماید که: وی کوفی، تابعی و ثقه است[۱۴].

ذهبی در تاریخ اسلام دو بار نام وی را آورده است و در موردی از ابن معین نقل می‌کند که: باکی بر وی نیست[۱۵]. و در کنیۀ ابو‌تحیی کوفی، قول به توثیق او را از احمد عجلی نقل کرده است که در نهروان حاضر بوده است[۱۶]. از روایت وی چنین برمی آید که بسیاری اوقات با علی(ع) بوده، و فضایل اهل بیت را نقل کرده است.[۱۷]

روایاتی از حُکَیم

به برخی روایات وی اشاره می‌کنیم:

  1. او نقل می‌کند: وقتی در نماز صبح یکی از خوارج این آیه را خواند ﴿وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۱۸] حضرت صبر کرد و بعد این آیه را خواند: ﴿فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ[۱۹] و او در حال رکوع بود[۲۰]. در منابع شیعه از امام صادق(ع) این موضوع مفصّل آمده است و نام مرد خارجی «ابن کَوّاء» بیان شده و این که حضرت بعد از سه بار شنیدن، با آیه جواب او را داد[۲۱].
  2. عمران بن ظبیان، از حُکیم بن سعد، از امیرالمؤمنین نقل می‌کند که فرمود: «یاران مهدی جوان هستند در میان آنان مُسن نیست جز به مقدار سرمه در چشم و نمک در توشۀ راه، و کمترین توشۀ راه برای خوراک شخصی نمک است».[۲۲].
  3. حُکیم بن سعد ابو‌تحیی از علی(ع) نقل می‌کند: حضرت رسول(ص) در آستانۀ سفرهایش این دعا را می‌خواند: «اللَّهُمَّ بِكَ أَصُولُ وَ بِكَ أَجُولُ وَ بِكَ أَسِیرُ»[۲۳].
  4. حُکیم بن سعد از علی بن ابی طالب(ع) نقل می‌کند: هرکس از شما می‌خواهد روزۀ مستحبی بگیرد روز پنج شنبه را روزه بگیرد نه جمعه را؛ زیرا جمعه روز عید است و روز خوردن، آشامیدن و یاد خدا[۲۴].
  5. ابو‌یحیی حُکیم بن سعد گوید: به مقدار غیر قابل شمارش از علی(ع) شنیدم یا گفت[۲۵]؛ بیش از هزار بار شنیدم که بالای منبر می‌‌گفت: من بندۀ خدا و برادر رسول او هستم؛ این را بعد از من کسی نمی‌گوید، جز این که دروغ گوست[۲۶].
  6. حُکَیم بن سعد از ام سلمه نقل می‌کند که: آیۀ تطهیر درباره رسول خدا(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) نازل شده است[۲۷]. این احادیث نشان می‌دهد که وی معتقد به تفکرات امام علی(ع) بود، احادیث مهمی دربارۀ اهل بیت نقل کرده است و سخنان زیادی از حضرت شنیده که بیش از هزار بار مطلبی را از او شنیده است. البته شاید هزار، دلالت بر غلبه داشته باشد ولی نشانۀ اهمیت همراهی همیشگی وی با امیرالمؤمنین است.[۲۸]

منابع

پانویس

  1. وسائل الشّیعه، ج۳۰، ص۵۲۹.
  2. مستدرک الوسائل، خاتمه، ج۷، ص۳۰۶.
  3. سپهر، ناسخ التّواریخ، ج۵، ص۱۳۳.
  4. الاختصاص، ص۳.
  5. رجال البرقی، ص۴.
  6. تفرشی، نقد الرجال، ج۲، ص۱۴۶.
  7. أعیان الشیعه، ج۶، ص۲۱۵.
  8. تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۶۸، ش۴۳۷۳.
  9. ابنحِبّان، الثّقات، ج۴، ص۱۸۲.
  10. رجال الطّوسی، ص۶۰، ش۵۱۴.
  11. نعمانی، الغیبه، ص۳۱۵.
  12. تاج العروس، ج۱۶، ص۱۶۴.
  13. تاج العروس، ج۱۹، ص۳۶۳.
  14. تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۶۸، ش۴۳۷۳.
  15. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۵۶۳.
  16. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۶، ص۵۲؛ عجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۳۱۸؛ عجلی: ابویحیی تابعی کوفی ثقة.
  17. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 351 - 352.
  18. «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
  19. «پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۶۰.
  20. شافعی، کتاب الأم، ج۷ ص۱۷۴؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۲، ص۲۴۵؛ همو، معرفة السّنن و الآثار، ج۲، ص۱۰۱.
  21. تهذیب الأحکام، ج۳، ص۳۵؛ الجعفریات، ص۵۲؛ ثقفی، الغارات (دو جلدی)، ج۲، ص۷۳۸؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۴۴.
  22. «أَصْحَابُ الْمَهْدِيِّ القائم (نعمانی، الغیبه، ص۳۱۵-۳۱۶. در اینجا کنیه وی ابوتحیی آمده است). شَبَابٌ لَا كُهُولَ فِيهِمْ إِلَّا مِثْلَ كُحْلِ الْعَيْنِ وَ الْمِلْحِ فِي الزَّادِ وَ أَقَلُّ الزَّادِ الْمِلْحُ»؛ طوسی، الغیبه، ص۴۷۶؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۳۳.
  23. طبرانی، الدّعاء، ص۲۵۶؛ مسند أحمد، ج۱، ص۹۰ ص۱۵۰؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۱۳۰.
  24. ابنأبی‌شیبه، المصنف، تحقیق سعید لحام، ج۲، ص۴۶۰.
  25. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱ ص۱۹۳.
  26. «أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَاذِبٌ»؛ شیخ صدوق همین خبر را با سندی دیگر نقل کرده و بهجای «کاذب»، «کَذّابٌ؛ بسیار دروغگو» نقل کرده است: الخصال، ج۲، ص۴۰۲؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۶۳، قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱ ص۱۹۳؛ کوفی محمد، مناقب الإمام أمیرالمؤمنین(ع)، ج۱، ص۳۸۵
  27. ابنمغازلی، مناقب علی بن أبی طالب(ع)، ص۲۵۴؛ طبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۲۲، ص۱۲؛ حسکانی، شواهد التّنزیل، ج۲، ص۱۲۳؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۴۳؛ طبرانی، معجم الکبیر، ج۲۳، ص۳۲۷.
  28. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۴، ص 352 - 354.