عبدالله بن قیس کندی

عبدالله بن قیس کندی
تصویر کهنی از شهر دمشق
نام کاملعبدالله بن قیس کندی
جنسیتمرد
کنیهابوبحره
از قبیلهکنده
پسربحریه بن عبدالله بن قیس کندی
محل زندگیشام
درگذشت۷۷ هجری
از اصحابپیامبر خاتم

مقدمه

نامش عبدالله بن قیس، ولی به ابوبحره مشهور است[۱]. در انتساب به قبیله از او با عنوان کندی، سکونی و تراغمی[۲] یاد می‌کنند و به دلیل منزل گزیدن در شام، به او حمصی و شامی می‌گویند[۳]. او جاهلیت و اسلام را درک کرد، و با معاذ بن جبل مصاحبت داشت[۴] ذهبی[۵] او را در شمار صحابه آورده است؛ چنان که مغلطای به نقل از ابوعمرو دانی مصنف، برای او ادراک رسول خدا (ص) را نوشته و حدیثی از او را نقل کرده است[۶] البته منابع دیگر، همین حدیث «لن تزالو بخير ما لم تحاسدوا»؛ با واسطه ضمر به ثعلبه از رسول خدا (ص) نقل کرده‌اند[۷] بیشتر منابع، او را تابعی دانسته‌اند. ابن سعد او را در طبقه اول تابعین اهل شام آورده است[۸] چنان‌که ابوزرعه، او را در طبقه پس از صحابه دانسته است[۹] ابن حجر نیز او را در قسم سوم کتابش آورده که به افراد غیر صحابی اختصاص دارد [۱۰].

ابو بحریه، در فتوحات روم به سال سیزدهم حاضر بود و خطبه عمر را در جابیه شنید[۱۱]. وی در شام به در مجلس حدیث معاذ بن جبل راه یافت[۱۲] و در مسجد دمشق، همراه عده‌ای دیگر از ابوکبشه سلولی حدیث شنید[۱۳]. وی که از اصحاب ابو عبیدة بن جراح بود، در بیماری او به عیادتش رفت[۱۴].

ابوبحریه در ادامه فتوحات روم در سال بیست شرکت داشت و بنا بر سخن واقدی، نخستین کسی بود که وارد آن سرزمین شد[۱۵] و از درب روم گذشت[۱۶]. این گفته را طبری نیز تأیید کرده است[۱۷]. البته خود ابوبحریه نقل کرده که در اولین لشکری بوده که به فرماندهی عبدالله بن سعدی[۱۸] در خلافت عمر به جنگ تابستانی (صائفه) رفته و وارد سرزمین روم شده است[۱۹]. او در جنگ پشت کار داشت و از اطرافیانش می‌خواست چنانچه در کارزار از او نااستواری دیدند، بدو تذکر دهند[۲۰]. ابو بحریه با توجه به آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ[۲۱]. دوست داشت روی زمین و پیاده بجنگد، نه سواره و بر روی اسب[۲۲].

بنا بر نقل واقدی، عثمان در خلافت خود از معاویه خواست فردی را که امین مسلمانان و آشنا به سیاست ایشان باشد، برای جنگ تابستانی (صائفه) بفرستد که او ابوبحریه را گسیل داشت[۲۳]. ابوبحریه هنگامی که معاویه، بر منبر، اموال و فییء مسلمانان را از آن خود می‌دانست، به او اعتراض کرد[۲۴] با این حال، معاویه و خلفای بنی امیه او را بزرگ می‌شمردند[۲۵] وی در پیری نزد عبدالملک رفت. عبدالملک که ضعف در پیری را در او دید، نظرش را درباره معاف بودن از حضور بُعوث (گسیل دسته‌های نظامی) پرسید. ابوبحریه پاسخ منفی داد و از او خواست یکی از فرزندانش را برای خدمت بپذیرد[۲۶].

در زمان مرگ وی اختلاف است. طبری مرگش را در سال ۷۷ دانسته است[۲۷]. برخی، مرگ او را در زمان خلافت عبدالملک بن مروان می‌دانند؛ زیرا پس از این دوره، دیگر یادی از او نیست[۲۸] عده‌ای نیز مرگش را در خلافت ولید بن عبدالملک ذکر می‌کنند[۲۹].

ابو بحریه که عثمانی مذهب بود[۳۰] ثقه دانسته شده [۳۱] و با عنوان ناسک و فقیه از او یاد شده است [۳۲].

او از عمر، معاذ بن جبل، ابوعبیده جراح و عده‌ای دیگر روایت می‌کند[۳۳] و فرزندش بحریه از او روایت می‌کند[۳۴].[۳۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، تهذیب، ج۵، ص۳۱۹.
  2. تراغم بطنی از سکون؛ سمعانی، ج۱، ص۳۵۵.
  3. ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۰۸.
  4. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۰.
  5. تجرید، ج۱، ص۳۳۰.
  6. مغلطای، ج۱، ص۳۷۷.
  7. طبرانی، مسند شامیین، ج۲، ص۴۳۳؛ ابن ابی عاصم، ج۳، ص۶۸ و ج۵، ص۳۳۰.
  8. ابن سعد، ج۷، ص۳۰۸.
  9. ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۱۰.
  10. الاصابه، ج۷، ص۴۰.
  11. ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۰۸.
  12. ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۰۹.
  13. ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۱۰.
  14. ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۱۴-۱۱۳.
  15. ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۱۴-۱۱۵؛ ابن حبان، ج۲، ص۲۲.
  16. مزی، ج۱۵، ص۴۵۸.
  17. طبری، تاریخ، ج۴، ص۱۱۲.
  18. عمیر بن سعد؛ مزی، ج۱۵، ص۴۵۸.
  19. ابن مبارک، ص۲۰۱؛ مزی، ج۱۵، ص۴۵۸؛ ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۹۵.
  20. طبری، جامع البیان، ج۲۸، ص۱۱۰.
  21. «بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
  22. ابن جوزی، زاد المسیر، ج۸، ص۱۶.
  23. مزی‌، ج۱۵، ص۴۵۷؛ ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۱۴؛ ابن جوزی، منتظم، ج۴، ص۲۹۴؛ ابن حجر، تهذیب، ج۵، ص۳۱۹.
  24. ابن عساکر، ج۵۹، ص۱۶۹.
  25. ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۱۵؛ ذهبی، سیر، ج۴، ص۵۹۴.
  26. ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۱۵.
  27. ابن حجر، تهذیب، ج۵، ص۳۱۹؛ در تاریخ طبری این مطلب یافت نشد.
  28. ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۱۶.
  29. ذهبی، تاریخ، ج۶، ص۵۱۲؛ مزی، ج۱۵، ص۴۵۸.
  30. مزی، ج۱۵، ص۴۵۸؛ ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۱۵.
  31. عجلی، ج۲، ص۳۸۶؛ ابن حبان، ج۵، ص۲۵؛ مزی، ج۱۵، ص۴۵۷.
  32. ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۱۴.
  33. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۵، ص۱۷۱؛ ابن ماکولا، ج۷، ص۲۲۵؛ ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۰۸.
  34. مزی‌، ج۱۵، ص۴۵۷؛ ابن عساکر، ج۳۲، ص۱۱۴؛ ذهبی، تاریخ، ج۶، ص۵۱۲.
  35. داداش نژاد، منصور، مقاله «عبدالله بن قیس کندی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۱۴۰-۱۴۱.