فعل الهی در کلام اسلامی
مقدمه
بر اساس جهان بینی توحیدی، همه موجودات و پدیدههای هستی به صورت بیواسطه یا با واسطه افعال خداوند هستند. بحث درباره افعال خداوند، هم در فلسفه اسلامی و هم در کلام اسلامی مطرح شده است.
متکلمان اسلامی پس از مباحث مربوط به ذات و صفات خداوند، به بحث درباره افعال الهی پرداختهاند، آنان در این باره مسائل مهم و گسترده ای را بررسی کردهاند که در حقیقت به عدالت و حکمت خداوند باز میگردد، حسن و قبح عقلی، تعلق اراده خدا به طاعات و عدم تعلّق آن به معاصی، فاعلیت انسان نسبت به افعال اختیاری و ردّ نظریّه جبرگرایان، افعال تولیدیه، خلق افعال، کسب، استطاعت، قضا و قدر الهی، تکلیف مالایطاق، هدایت و ضلالت، عذاب نشدن کودکان، غایت و غرض در افعال الهی، حسن و وجوب تکلیف، لطف و اصلح، آلام و اعواض، آجال، ارزاق، اسعار، از مهمترین مسائلی است که در مبحث مربوط به افعال خداوند مطرح شده است [۱].
متکلمان اسلامی افعال را به مخترع، مباشر و متولد تقسیم نمودهاند، فعل اگر نیازمند محل نباشد به آن مخترع گفته میشود، و اگر احتیاج به محل داشته باشد دو حالت دارد: یا بدون وساطت فعل دیگر تحقق میپذیرد مانند تفکر و فعل عضلات، که در این صورت به آن مباشر میگویند، و یا به سبب فعل دیگر حادث میشود مانند حرکت کلید با حرکت دست که اصطلاحاً به آن متولد میگویند [۲].افعال مخترع اختصاص به خداوند دارد، افعال مباشر مخصوص غیر خداوند است، افعال متولد مشترک بین خداوند و غیر خداوند است [۳].
متکلمان اسلامی افعال الهی را به اعتبار دیگر به تکوینی و تکلیفی تقسیم نمودهاند، مراد از تکوینی ایجاد اشیا توسط خداوند تعالی است و افعال تکلیفی همان اوامر و نواهی متعلق به افعال مکلفین میباشد [۴].
دانشمندان علم کلام در بحث از افعال الهی، از افعال انسان نیز بحث نمودهاند زیرا از یک سو بر اساس توحید در خالقیت همه افعال و پدیدهها به خداوند مستند میشود، و از سوی دیگر در افعالبشر کارهای ناروایی وجود دارد، بدین جهت باید درباره افعال بشر بحث شود تا چگونگی استناد آنها به خداوند با توجه به اصل تنزیه، روشن شود [۵]. چنان که بیان شد بحث افعال الهی در میان حکمای اسلامی نیز مطرح شده و تقسیمات متعددی برای آن ذکر نمودهاند، نخستین تقسیم این است که افعال الهی یا مبدع است یا مخترع و یا مکوّن [۶].
ملاک این تقسیم مسبوق بودن و مسبوق نبودن موجود به ماده و مدّت (زمان) است، مبدعات موجوداتی هستند که نه مسبوق به مادهاند، و نه زمان، عالم عقول، هیولای اولی و صورت نخستین از مبدعات میباشند [۷] مخترعات موجوداتی هستند که مسبوق به مادهاند ولی مسبوق به زمان نیستند. اصل زمان (نه اجزاء آن) این گونه است. و مکوّنات موجوداتیاند که هم مسبوق به مادهاند و هم مسبوق به زمان، همه حوادث زمانی و مرکبات عالم طبیعت این گونهاند (شرح منظومه، الاهیات بالمعنی الاخص، فریده سوم).
تقسیم دیگر عبارت است از تقسیم موجودات به تام و ناقص، و تقسیم ناقص به مکتفی و غیر مکتفی، ملاک این تقسیم چگونگی تحقق کمالات ممکن برای موجودات است. موجود تام آن است که کمالاتی که برای او ممکن است، به صورت بالفعل برای آن تحقق دارد. این موجودات همان مجرّدات تامّهاند که در ذات و فعل خود از مادّه و آثار آن مجرّد میباشند. و ناقص آن است که کمالاتی که برای او ممکن است، به تدریج برایش حاصل میشود. و امکان ذاتی او در فعلیّت یافتن کمالاتش کافی است و خود دو گونه است: مکتفی و غیر مکتفی: مکتفی آن است که جز به افاضه الهی، به سبب و علت امکانی نیاز ندارد، نفوس کلّی این گونهاند، نفوس انبیا و اولیاء الهی نیز در آغاز پیدایش از این دستهاند، ولی سرانجام به موجودات تامّه ملحق میشوند. و ناقص غیر مکتفی موجودی است که در مسیر تکامل قرار دارد و فعلیت یافتن استعدادهای آنها به اسباب و علل خارجی نیاز دارد. موجودات عالم طبیعت این گونهاند [۸]. علاوه بر تقسیمات فوق تقسیمات دیگری نیز مطرح شده که عمدتاً به تقسیمات یاد شده برمی گردد.
فرق اساسی میان بحثهای فلسفی و کلامی درباره افعال الهی آن است که فلاسفه از منظر عقل نظری، اقسام و احکام افعال الهی را بررسی کردهاند، ولی متکلمان از نگاه عقل عملی در این باره سخن گفتهاند. بدین جهت که متکلمان قبل از هر چیز به اثبات حسن و قبح عقلی در باب افعال پرداختهاند، یعنی اثبات کردهاند که عقل به صورت مستقل حسن و قبح پارهای از افعال را درک میکند، آن گاه بر اساس این حکم عقلی، صدور افعال حسن و عدم صدور افعال قبیح از خداوند را بررسی کردهاند. البته این، نگرش متکلمان عدلیه (امامیه و معتزله) به مسئله است و نگرش متکلمان اشعریه، انکار حسن و قبح عقلی است. آنان نیز بر اساس این نگرش کلامی خود، درباره روایی و ناروایی در افعال خداوند بحث کردهاند. از باب مثال، عدلیه غایتمند نبودن افعال خداوند را قبیح و در نتیجه محال میدانند، ولی اشاعره آن را قبیح و محال ندانسته، بلکه غایتمندی را ناممکن شمردهاند.
عرفا نیز به گونه ای دیگر درباره افعال الهی بحث کردهاند، آنان هرم هستی را دارای شش مرتبه دانستهاند:
- مرتبه ذات حضرت وجود صرف است که مرتبه احدیت میباشد.
- مرتبه حضرت اسماعی است که مقام واحدیت است.
- مرتبه ارواح مجرّده و حضرت جبروت یعنی عقول کلیّه است.
- مرتبه نفوس عمّاله سماویه است که مظاهر عالم مثالاند وحضرت ملکوت نام دارد.
- مرتبه عالم ناسوت و حضرت ملک است.
- مرتبه کون جامع کلّ و حضرت خلیفه و آیینه حضرت الهیت و مجلای مرتبه واحدیت یعنی انسان کامل است که مظهر ذات و جمیع اسمای حسنای الهی است [۹].[۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ کشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم، شرح المقاصد، ج۴، مقصد پنجم، فصل پنجم، شرح المواقف، ج۴، ص۱۴۵ـ ۲۰۶، شرح الاصول الخمسة، ص۲۰۱ـ ۴۱۰
- ↑ الذخیره، ص۷۳، و اللوامع اللهیة، ص۱۳۷
- ↑ کشف المراد، ص۴۳۱
- ↑ گوهر مراد، ص۲۷۶
- ↑ المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۵۱
- ↑ اسرارالحکم، ص۱۴۸ـ ۱۴۳
- ↑ التعلیقات، ابن سینا، ص۶۷
- ↑ اسرار الحکم، ص۱۴۳
- ↑ اسرار الحکم، ص۱۴۷
- ↑ مرتضوینیا، محمد باقر، مقاله «افعال الهی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۳.