اصلح

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

اصلح به معنای صلاح و مصلحت و ضد فساد است، زیرمجموعه عدل و افعال الهی بوده و به دو گونه دنیوی و دینی تقسیم می‌‌شود. معتقدین و منکرین اصلح دلایلی برای مدعای خود ذکر کرده‌اند.

مقدمه

اصلح افعل التفضیل از ریشه صلاح و مصلحت، ضد فساد و مفسده است که در مقایسه دو صلاح، آنکه به خیر نزدیک‌تر باشد، اصلح نامیده می‌‌شود. مصحلت‌هایی که به انسان باز می‌‌گردد دو گونه است: دنیوی و دینی. مصلحت‌های دینی در اصطلاح متکلمان، الطاف نام دارد و به قاعده لطف باز می‌‌گردد، ولی مصلحت‌های دنیوی که هیچ‌گونه تأثیری در دین و ایمان انسان ندارند، مربوط به قاعده اصلح هستند. مصلحت‌های دنیوی چیزهایی است که انسان از آنها نفع می‌‌برد و هیچ گونه زیانی به او یا انسان دیگری نمی‌رسد و هیچ جهت قبحی در آنها وجود ندارد[۱].

بیشترین اهمیت بحث اصلح در این است که چگونگی رابطه کارهای خداوند در حق بندگان در این دنیا را تبیین می‌‌کند و در نتیجه شناختی برتر، از افعال و مصالح الهی به‌دست می‌‌دهد[۲]. برخی از دلایل کسانی که انجام هر نوع اصلحی را بر خداوند واجب می‌‌دانند، این است:

  1. خداوند قادر مطلق است، پس هر آنچه به حال بندگان مفید و سودمند باشد انجام می‌‌دهد، در غیر این صورت قدرتش مبتلا به کاستی می‌‌شود[۳].
  2. خداوند جواد مطلق است، اگر بهترین و سودمندترین را در حق بندگان انجام ندهد، حکایت از بخل او می‌‌کند و بخل و کاستی در ساحت او راه ندارد[۴].
  3. انجام ندادن اصلح قبیح است، پس انجام آن واجب است[۵].

منکران وجوب اصلح ضمن خدشه در ادله قائلان[۶]، دلایلی برای اثبات مدعای خود آورده‌اند، از جمله:

  1. اگر رعایت اصلح و انجام بهترین کارهای دنیایی در حق بندگان بر خداوند واجب باشد، مستلزم محال است، چون بهترین‌های دنیایی، بی‌نهایت است، پس باید خداوند در حق بندگان بی‌نهایت اصلح انجام دهد[۷].
  2. اگر اصلح بر خدا لازم بود، باید دوزخیان را نجات و بهشتیان را به مقام پیامبران می‌‌رسانید، چون اصلح به حال آنها همین است[۸].
  3. اگر اصلح واجب بود، نباید کفاری را که در دنیا فقیر و در آخرت معذب هستند می‌‌آفرید[۹].
  4. لزوم رعایت اصلح بر خداوند مالکیت و تصرف او را محدود می‌‌کند و این بر خلاف آیه قرآنی است که می‌‌فرماید: لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ[۱۰].[۱۱]

طرفداران اندیشه وجوب اصلح از دلایل و شبهات مخالفان پاسخ‌هایی داده‌اند، از جمله:

  1. براهین اثبات وجوب اصلح پشتوانه عقلی قطعی دارد که عبارت است از لزوم سنخیت میان فعل و فاعل، فعل هر فاعلی متناسب با صفات وجودی اوست. هرگاه فاعل کریم و بخشنده باشد محال است کاری بر خلاف جود و کرم انجام دهد و چنان که گذشت ترک اصلح، بر خلاف جود و کرم است.
  2. انجام افعال اصلح تا بی‌نهایت محال ذاتی نیست و اگر در حق بندگان چنین نشده است، به خاطر استحاله وقوعی آن است که انسان موجود متناهی است مصالح بی‌نهایت متوجه او نخواهد شد[۱۲].
  3. دایره وجوب اصلح تنها منافع دنیایی را شامل است، نه مسائل اُخروی[۱۳].
  4. ملاک در رعایت اصلح منافع دنیایی کلی و نوعی است که گاهی تأمین کننده منافع جزئی و فردی است و گاهی نیست[۱۴].

هرگاه خداوند بداند تا یک حدّ معین اصلح به حال بنده‌اش مفید و خالی از مفسده است، این مقدار را در حق او انجام می‌‌دهد، چون مقتضی و داعی موجود (احسانی خالی از مفسده) و مانع و صارف مفقود است وا گر مقدار بالاتر اصلح به حال بنده‌اش مفسده ای به دنبال داشت و یا مشکل بی‌نهایت را داشت این مقدار بالاتر انجام نمی‌شود به خاطر وجود مانع و صارف[۱۵].[۱۶]

منابع

پانویس

  1. المنقذ من التقلید، ج۱، ص۲۹۹، انوار الملکوت، ص۱۵۳ و ۱۵۶.
  2. الاقتصاد الهادی، ص۸۲، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۲۰۶ـ ۲۰۵، الملل والنحل، ج ۱، ص۴۵، سرمایه ایمان، لاهیجی، ملاعبدالرزاق، ص۸۱، گوهر مراد، ص۳۵۱.
  3. الیاقوت، ص۵۵، مقالات الاسلامیین، ص۱۳۷، المغنی فی ابواب التوحید والعدل، معتزلی، قاضی عبدالجبار، ج۱۴، ص۴۷.
  4. الیاقوت، ص۵۵، انوار الملکوت، ص۱۵۷، المنقذ من التقلید، ص۲۹۸، القواعد الکلامیة، ص۱۲۷.
  5. سرمایه ایمان، لاهیجی، ملاعبدالرزاق، ص۸۱.
  6. القواعد الکلامیه، ص۱۲۷.
  7. الاقتصاد الهادی، ص۸۲، الذخیره، ص۲۰۱، شرح المقاصد، ج۴، ص۳۳۲، المغنی فی ابواب التوحید والعدل، معتزلی، قاضی عبدالجبار، ج ۱۴، ص۵۶.
  8. المعتمد فی اصول الدین، ص۱۱۶.
  9. شرح المقاصد، ج ۴، ص۳۳۱، تلخیص المحصل، ص۳۴۲، المحصل، ص۲۹۵.
  10. «او از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌گردد» سوره انبیاء، آیه ۲۳.
  11. قواعد العقاید، غزالی، ص۲۰۷.
  12. سرمایه ایمان، لاهیجی، ملاعبدالرزاق، ص۸۲ـ ۸۳، القواعد الکلامیه،ص۱۳۱.
  13. القواعد الکلامیه، ص۱۳۳.
  14. سرمایه ایمان، لاهیجی، ملاعبدالرزاق، ص۸۲.
  15. المنقذ من التقلید، ص۱، ص۳۰۱، القواعد الکلامیه، ص۱۳۴ـ ۱۳۵، الذخیره، ص۲۰۵، کشف المراد، ص۳۴۳.
  16. گودرزی، مجتبى، مقاله «اصلح»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۳۰۳-۳۰۵.