مقدمه

کلمه‌ای که در عربی مفهوم سستی و تنبلی را می‌رساند واژه "کسالت" است. لغت‌شناسان کسالت را به معنای "کاری را با کُندی و بی‌میلی انجام دادن" و "سستی کردن در امری که شایسته نیست در آن کوتاهی شود"[۱]. و "ناتمام گذاشتن کاری از روی ضعف و سستی"[۲] توصیف کرده‌اند.

در قرآن کریم، واژه کسالت دوبار به کار رفته است﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا[۳]؛ ﴿وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ[۴]. در سوره نساء، در وصف منافقین از کسالت و بی‌میلی آنها به وقت نماز خبر می‌دهد: مناففقان می‌خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب می‌دهد. و هنگامی که به نماز برمی‌خیزند با کسالت به نماز می‌ایستند و در برابر مردم خودنمایی می‌کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی‌کنند: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا[۵].

امام سجاد(ع) نیز از کسالت به هنگام عبادت، به خدا پناه می‌برد: «وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكَسَلِ‏ عَنْ‏ عِبَادَتِكَ‏»[۶]؛ «(بار خدایا) در عبادت دچار کاهلی‌ام سستی و کسالت مگردان». کسالت در همه امور به ویژه در عبادت عیبی است قابل توبیخ و سرزنش. به همین دلیل امام وقتی در دعای سوم به توصیف فرشتگان می‌پردازد، به کوتاهی و سستی نکردن آنها در تسبیح و عبادت خدای سبحان اشاره می‌کند: «بار خدایا درود بفرست بر حاملان عرش خود، فرستگانی که در تسبیح تو سستی نپذیرند و از تقدیس تو ملال نگیرند و از پرستش تو در نمانند و فرمانبرداری تو را آن‌گونه به جَد در ایستند که چشم برهم زدنی کوتاهی نورزند و از عشق و شیفتگی تو ذرّه‌ای غفلت نکنند»[۷].

در زشتی این صفت همین بس که، بنابر روایتی در معانی‌الاخبار شیخ صدوق، امام سجاد(ع) آن را گناهی معرفی می‌کند که پرده کاهلیی انسان را کنار می‌زند: و از جمله گناهانی که پرده‌ها را کنار می‌زند... بداخلاقی و کم‌صبری و دلتنگی نمودن بیهوده و تنبلی است[۸].

امام در رساله حقوق یکی از عوامل سستی و تنبلی را پرخوری معرفی می‌کند: و اما حق شکم تو بر تو... این است که آن را از اندازه تقویت بدن به سستی و بی‌حالی بیرون نبری..؛ زیرا سیری بی‌اندازه به "تُخامه" (پر شدن به همراه آشوب شکم) می‌انجامد و این حالت کسالت و تنبلی به بار می‌آورد که موجب باز ماندن و دور شدن از هر کار خیر و با ارزشی است[۹].

امام علی(ع) می‌فرماید: «به تأخیر انداختن کار نشانه تنبلی است». و نیز فرموده است: «با عزم و اراده به مبارزه با سستی بروید». و نیز امام باقر(ع) فرمود: «من از شخصی که در کار نیایش تنبل باشد بیزارم؛ چراکه این شخص در کار آخرتش تنبل‌تر خواهد بود». فرزند او امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: «از تنبلی و بی‌حوصلگی بپرهیز زیرا که این دو خصلت تو را از بهره دنیا و آخرت باز می‌دارند»[۱۰].

با اینکه سستی و بی‌حالی امری مذموم است اما امام سجاد(ع) در یک مورد به خدا عرض می‌کند: «(خدایا) توان و نیروی ما را در آنچه سبب خشم توست سست نمای»[۱۱] یعنی در انجام گناه بهتر است آدمی سستی کند و ضعف نشان دهد تا بلکه به لطف خدا و با تأمل در عاقبت از ارتکاب آن باز بماند.[۱۲].[۱۳]

تنبلی و بیکاری

معصومان که خود کار می‌کردند و دیگران را نیز به کار و تلاش تشویق می‌نمودند، به مذمت تنبلی و بیکاری پرداخته‌اند. آنان تنبلان را مورد لعن قرار داده‌اند. رسول خدا(ص) افراد تنبل و کَلّ بر جامعه را لعن کرده است[۱۴]؛ همچنین کسانی که به تأمین نانخوران خود نپردازند، ملعون و دور از رحمت خدا معرفی شده‌اند[۱۵].

بیکار دشمن خداست و خداوند افراد تنبل را دوست ندارد. موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: خداوند تعالی دشمن دارد بنده‌ای را که بسیار بخوابد و بیکار باشد[۱۶]. رسول خدا(ص) وقتی از مردی خوشش می‌آمد، می‌پرسید چه حرفه‌ای دارد. اگر بیکار بود می‌فرمود: از چشم من ساقط شد؛ پرسیده شد چگونه؟ پیامبر(ص) پاسخ داد: زیرا اگر مرد بیکار باشد، از طریق دینش امرار معاش می‌کند[۱۷]. معنای سخن حضرت این است که فرد بیکار به‌اجبار کارهایی بر خلاف شرع انجام می‌دهد؛ برای مثال از مال مردم سوءاستفاده می‌کند، برای دیگران کاری که خلاف شرع است انجام می‌دهد و مزدی می‌گیرد، با تهدید دیگران، از اطلاعاتی که دارد سوءاستفاده می‌کند، به مدح انسان‌های فاسد می‌پردازد و بازیچه آنان قرار می‌گیرد[۱۸].

منابع

پانویس

  1. مجمع البحرین.
  2. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم.
  3. «بی‌گمان منافقان، با خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند و (اینان) چون به نماز ایستند با گران‌جانی می‌ایستند، برابر مردم ریا می‌ورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمی‌کنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲
  4. «هیچ‌چیز آنان را از پذیرفته شدن بخشش‌هایشان باز نداشت جز اینکه آنان به خداوند و پیامبرش انکار ورزیدند و جز با کسالت نماز نمی‌گزارند و جز با ناخشنودی بخشش نمی‌کنند» سوره توبه، آیه ۵۴.
  5. «بی‌گمان منافقان، با خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند و (اینان) چون به نماز ایستند با گران‌جانی می‌ایستند، برابر مردم ریا می‌ورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمی‌کنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.
  6. دعای ۲۰.
  7. نیایش سوم.
  8. موسوعة الکلمة، ج۹.
  9. تحف العقول، ص۲۶۳.
  10. منتخب میزان الحکمة، ص۴۹۲-۴۹۳.
  11. نیایش نهم.
  12. تحف‌العقول، ابن شعبة حرانی، انتشارات اسلامیه، تهران؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، بیروت، دارالکتب العلمیة؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات سروش، ۱۳۹۴، تهران، چاپ نهم؛ قرآن حکیم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، مجمع‌البحرین، فخرالدین طریحی، مؤسسة الأعلمی، بیروت، منتخب میزان الحکمة، محمد محمدی ری‌شهری، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۸۵، ج۵: موسوعة الکلمة، کلمة الامام زین‌العابدین، سیدحسن شیرازی، ج۹.
  13. برادری، احمد، مقاله «کاهلی»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص۳۷۲.
  14. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۲؛ شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص۱۶: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ يَعُولُ».
  15. شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص۱۶۹: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ الْفَارِغَ».
  16. ابوبکر احمد بن علی خطیب بغدادی، الجامع لأخلاق الراوی و آداب السامع، ج۱، ص‌۹۸؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج‌۱۰۰، ص۹.
  17. میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج‌۱۳، ص۱۱: بحار: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا نَظَرَ إِلَى الرَّجُلِ فَأَعْجَبَهُ فَقَالَ: هَلْ لَهُ حِرْفَةٌ؟ فَإِنْ قَالُوا: لَا، قَالَ: سَقَطَ مِنْ عَيْنِي، قِيلَ: وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ حِرْفَةٌ يَعِيشُ بِدِينِهِ».
  18. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۳۸.