ابوالغادیه جهنی
مقدمه
وی قاتل عمار است[۱] و برخی بعد از ذکر نام او گفتهاند: لعنت خدا و ملائکه و انبیا بر او باد[۲]. نام او به اختلاف، یسار و مسلم، و نام پدرش را سبع، ازهر یا ازیهر آوردهاند[۳]. شهرت او به کنیه است. برخی، ابوالعادیه نیز گفتهاند[۴] که تصحیف أبوالغادیه است. وی قحطانی و از تیره جهنی، مزنی[۵] یا فزاری[۶] بود. به همین دلیل، برخی برای او دو یا سه مدخل جداگانه آوردهاند[۷]. که میتوان گفت آنان یک نفر هستند.
ابوالغادیه چوپان بوده و رسول خدا(ص) را دیده است[۸]. وی حکایت مسلمان شدنش را چنین گفته است که به همراه مادرش نزد رسول خدا(ص) آمد و مسلمان شد و آن حضرت در پاسخ درخواست مادرش، آنان را نصیحت کرد[۹]. وی مردی سالخورده و سیاه چهره بود و اندامی درشت داشت[۱۰]. در بیعت عقبه[۱۱] و در حدیبیه حاضر بود [۱۲]. سپس در شام و بعدها در واسط ساکن شد[۱۳].
از او پس از رحلت رسول خدا(ص) تا زمان خلفای نخستین، گزارشی در منابع دیده نشده است. فقط گفتهاند ابوالغادیه، علاقه شدیدی به عثمان داشت[۱۴]. به همین دلیل، وقتی عمار، عثمان را سرزنش میکرد، کینه عمار را به دل گرفت و گفت: اگر یارانی داشتم، او را آن قدر میزدم تا بمیرد[۱۵]. این گذشت تا آنکه در صفین، عمار را در جلو پیادگان دید و به او حمله کرد و با ضربتی که بر سر او زد، به شهادتش رساند[۱۶]. سپس ابن جون سر او را از بدن جدا کرد[۱۷]. مردم شام میگویند: حُوَیّ بن ماتع بن زرعه، عمار را به قتل رساند و ابوالغادیه سر وی را جدا کرد[۱۸]. بنابراین، چند نفر مدعی کشتن عمار بودند[۱۹]. به او گفته شد دشمن تو در روز قیامت نیرومند است، اما او خندید[۲۰]. ابوبردة بن ابی موسی اشعری میگوید دست ابوالغادیه را به سبب قتل عمار بوسیدم و به او گفتم: هرگز آتش آن را لمس نخواهد کرد![۲۱]
شهادت عمار به دست ابوالغادیه، مردم را به تعجب واداشت؛ زیرا آنان این حدیث رسول خدا(ص) را از خود ابوالغادیه شنیده بودند که فرمود: «إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَ أَمْوَالَكُمْ وَ أَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ...»[۲۲]؛ و این حدیث که: «أَلاَ لاَ تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ »[۲۳]؛ رسول خدا(ص) درباره عمار فرمود: « تَقْتُلُ عَمَّاراً اَلْفِئَةُ اَلْبَاغِيَةُ»[۲۴]؛ این روایت را راویان مختلفی در شأن و منزلت عمار نقل کردهاند. سخن رسول خدا(ص) درباره عمار، جایگاه بس والای وی و بر حق بودن او و باطل بودن کسانی که در مقابل او قرار گرفتهاند، را میرساند. و عمل أبوالغادیه در کشتن عمار، خود دلیل روشنی بر انحراف معاویه و سپاه شام است.
سبط بن جوزی[۲۵] به نقل از واقدی میگوید: ابوالغادیه و یک نفر دیگر نزد معاویه بر سر قتل عمار دعوا داشتند. عمرو عاص گفت: آن دو برای آتش جهنم نزاع دارند. معاویه گفت: ای عمرو! چه میگویی؟ آن دو در راه ما جان فشانی کردهاند! عمرو (به طعنه) گفت: سوگند به خدا! این چنین است و تو میدانی، و ای کاش من بیست سال پیش از این مرده بودم!
محبوبیت ابوالغادیه نزد معاویه به سبب قتل عمار بود و هرگاه او بر معاویه و دیگران وارد میشد، با تفاخر میگفت: بگویید: قاتل عمار بر در ایستاده است[۲۶]. هنگامی که از چگونگی قتل عمار از او سؤال میشد، وی بدون واهمه آن را شرح میداد[۲۷]. برخی راویان گفتهاند: فردی گمراهتر از ابوالغادیه دیده نشده است؛ زیرا درباره قتل عمار از رسول خدا(ص) سخنی شنیده بود[۲۸]. پس از کشتن عمار، برای او ظرف شیشهای پر از آب آوردند، ولی ابوالغادیه از نوشیدن آن امتناع کرد و با ظرف سفالی آب نوشید. نگهبان معاویه وقتی احتیاط او را دید، به زبان قوم خود گفت: از نوشیدن آب در شیشه پرهیز کردی، اما از کشتن عمار دوری نکردی[۲۹].
روزی بر حجاج وارد شد. حجاج از او پرسید: آیا تو عمار را کشتی؟ گفت: بله. حجاج گفت: هرکه دوست دارد در روز قیامت، دست گشاده داشته باشد، به ابوالغادیه بنگرد. روزی دیگر، ابوالغادیه درخواستی از حجاج کرد، ولی او نپذیرفت. ابو الغادیه گفت: به دیگران از دنیا میبخشی، ولی به ما نمیبخشی و گمان میکنی من در قیامت گشاده دست هستم. حجاج به کنایه، از بیقرارگی شکل ظاهری ابوالغادیه چنین گفت: کسی که دندانش مانند کوه أحد، رانش مثل کوه وزقان[۳۰] و نشیمنگاهش مانند فاصله مدینه تا ربذه باشد، در قیامت گشاده دست است[۳۱] و سپس به ابوالغادیه گفت: سوگند به خدا اگر همه مردم در کشتن عمار شرکت داشتند، به جهنم میرفتند[۳۲].
ابوالغادیه، حدود بیست روایت از رسول خدا(ص) نقل کرده است[۳۳]. فرزند ابوالغادیه به نام سعد- نام او را رسول خدا(ص) گذاشت. از راویان است[۳۴]. او تا زمان حجاج[۳۵] زنده بود[۳۶] و در دوره حکومت او درگذشت؛ زیرا حجاج میگفت: هرکس در تشییع جنازه او شرکت نکند، منافق است[۳۷][۳۸]
منابع
پانویس
- ↑ ذهبی، ج۲، ص۵۴۴.
- ↑ محمد بن مشهدی، ص۲۷۷؛ شهید اول، ص۸۳.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۸۸؛ ابن اثیر، ج۶، ص۲۳۱؛ ابن حجر، ج۶، ص۵۳۳.
- ↑ منقری، ص۳۴۱؛ محمدبن مشهدی، ص۲۷۷؛ ابن حجر، ج۳، ص۱۹۹.
- ↑ ابن اثیر، ج۵، ص۴۸۰؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۶۱؛ عمر کحاله، ص۲۱۶.
- ↑ محمد بن مشهدی، ص۲۷۷؛ شهید اول، ص۸۳.
- ↑ مقایسه کنید با: ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۸۸؛ ابونعیم، ج۶، ص۲۹۸۲؛ ابن اثیر، ج۶، ص۲۳۱-۲۳۲؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۵۸-۲۶۱.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۲۳۲.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۲۳۲.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۱۹۸.
- ↑ ابن حجر، ج۷، ص۲۵۹.
- ↑ ابن حبیب، ص۲۹۵؛ ذهبی، ج۲، ص۵۴۴.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۲۵.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۲۵؛ ابن اثیر، ج۶، ص۲۳۱.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۱۹۷.
- ↑ ابن اثیر، ج۷، ص۲۵۹.
- ↑ منقری، ص۳۴۱.
- ↑ ابن حبیب، ص۲۹۶.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۱۹۷؛ ابن حبیب، ص۲۹۶؛ ابن کلبی، ج۱، ص۱۴۱.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۱۹۸؛ طبری، ص۱۶.
- ↑ ثقفی، ج۲، ص۵۶۶.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۱ و ۲۳۲؛ ابن حجر، ج۷، ص۲۵۹، ۵۷۹.
- ↑ ابن قتیبه، ص۲۵۷؛ بغوی، ج۵، ص۳۱۹.
- ↑ ابن سعد، ج۴، ص۱۹۲-۱۹۳؛ دینوری، ص۱۴۷؛ طبرانی، ج۵، ص۲۲۱ و ج۲۳، ص۳۶۳.
- ↑ سبط بن جوزی، ص۹۱.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۲۵.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۲۵.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۱۹۷.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۱۹۷؛ سبط بن جوزی، ص۹۱.
- ↑ بزرگترین کوه سیاه رنگ میان عرج و رویشه [اسم دو مکان].
- ↑ چون شکل و اندام جسمانی ابو الغادیه نامناسب بوده، حجاج او را این چنین تشبیه کرده است.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۲۳۱؛ سیدعلی خان، ص۲۸۲.
- ↑ ابن عساکر، ج۴۳، ص۳۵۶، برای اطلاع از روایات او بنگرید: احمد بن حنبل، ج۴، ص۷۶ و ج۵، ص۶۸؛ ابن ابی حاتم، ج۹، ص۳۰۶.
- ↑ ابن عساکر، ج۲۰، ص۴۰۵.
- ↑ حکومت، ص۷۵-۹۵.
- ↑ ابن حجر، ج۷، ص۲۶۰.
- ↑ بلاذری، ج۳، ص۹۱.
- ↑ مرادینسب، حسین، مقاله «ابوالغادیه جهنی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۴۶۱-۴۶۲.