نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
پیامبر اکرم (ص) درباره سخنان خودش فرمود: " أُعْطِیتُ جَوَامِعَ الْکَلِمِ"؛[۱]خدا به من کلمات جامع داده است؛ خدا به من قدرتی داده است که با یک سخن کوچک یک دنیا مطلب میتوانم بگویم. در حدیث معروفی، پیامبر اکرم فرمود: "نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ بَلَغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا"؛ خدا خرم سازد چهره آن بندهای را که سخن مرا بشنود و ضبط کند و برساند به کسانی که آنها از من نشنیدهاند. بعد این جمله را اضافه فرمود: "فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ"؛[۲] فرق فقه با فهم این است که فهم، مطلق فهمیدن است و فقه، فهم عمیق را میگویند. وقتی که فقه به کلام اطلاق بشود، یعنی سخنی که عمق زیاد دارد. فرمود: بسا مردمی که حامل یک سخن عمیقاند ولی خودشان عمیق نیستند. جمله را همیشه نقل میکند، ولی خودش نمیتواند به عمق آن پی ببرد. باز فرمود: بسا مردمی که جملهای را، فقهی را حمل میکنند، یعنی جملهای را که از من شنیدهاند، حفظ دارند، فقیه هم هستند، ولی نقل میکند برای کسی که از خود او فقیهتر و عمیقتر است و عمق فکرش بیشتر است. او که وقتی برایش نقل میکند چیزهایی میفهمد که خود این که برای او نقل کرده نمیفهمد.[۳]
سیری در سخنان
سخنان پیامبر (ص) معجزه است؛ بهخصوص با توجه به سوابقی که آن حضرت داشت. کودکی که سرنوشت، او را یتیم قرار داد، دوران شیرخوارگیاش در بادیه گذشته است و در مکه، سرزمین بیسوادی، بزرگ شده و زیر دست هیچ معلم و مربیای کار نکرده است، مسافرتهایش به دو سفر کوچک محدود بوده، آن هم سفر بازرگانی به خارج جزیرةالعرب، و با هیچ فیلسوف، حکیم و دانشمندی برخورد نداشته است؛ با این حال قرآن به زبان او جاری میشود و بر قلبمقدس او نازل میشود و خود او سخنانی میگوید و آنچنان حکیمانه که با سخنان تمام حکمای عالم نه تنها برابری میکند، بلکه بر آنها برتری دارد. مثلاً شما ببینید در زمینه مسئولیتهای اجتماعی، این شخصیت بزرگ چگونه سخن میگوید؟ میفرماید: مردمی سوار کشتی شدند و دریایی پهناور را طی میکردند. یک نفر را دیدند که دارد جای خودش را سوراخ میکند. یک نفر از اینها نرفت دست او را بگیرد. چون دستش را نگرفتند، آب وارد کشتی شد و همه آنها غرق شدند، و این چنین است عاقبتفساد. توضیح اینکه؛ یک نفر در جامعه مشغول فساد میشود، مرتکب منکرات میشود. یکی نگاه میکند میگوید به من چه! دیگری میگوید من و او را که در یک قبر دفن نمیکنند. فکر نمیکند که مَثَل جامعه، مَثَل کشتی است. اگر در یک کشتی آب وارد بشود، ولو از جایگاه یک فرد وارد بشود، تنها آن فرد را غرق نمیکند، بلکه همه مسافران را یکجا غرق میکند. آیا درباره مساوات افراد بنیآدم، سخنی از این بالاتر میتوان گفت: "اَلنَّاسُ سَوَاءٌ کَأَسْنَانِ الْمُشْطِ"[۴] شانه را نگاه کنید، دندانههای آن را ببینید. آیا یکی از دندانههای آن از دندانه دیگر بلندتر هست؟ نه. انسانها مانند دندانههای شانه برابر یکدیگرند. ببینید در آن محیط و در آن زمان، انسانی این چنین درباره مساواتانسانهاسخن میگوید که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز کسی به این خوبی سخن نگفته است! این جمله را شنیدهاید: هیچ ملتی به مقامقداست نمیرسد مگر آنگاه که افراد ضعیفش بتوانند حقوقشان را از اقویا مطالبه کنند، بدون لکنت زبان.[۵] اگر کسی این توفیق را پیدا بکند که سخنان رسول اکرم (ص) را از متون کتب معتبر جمعآوری کند و هم توفیق پیدا کند که سیرهپیامبر اکرم (ص) را به سبک سیره تحلیلی از روی مدارک معتبر، جمع و تجزیه و تحلیل بکند، آنوقت معلوم میشود که در همه جهان، شخصیتی مانند این شخص بزرگوار ظهور نکرده است. تمام وجود پیامبر (ص) اعجاز است. نه فقط قرآنش اعجاز است، بلکه تمام وجودش اعجاز است.[۶][۷]
سخنانی کوتاه، اما بلند
نمیتوان همه را به مالراضی کرد، اما به حسن خلق، میتوان.
ناداری بلا است، از آن بدتر، بیماری تن، و از بیماری تن دشوارتر، بیماری دل.