سیف بن حارث بن سریع جابری در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

«اَلسَّلاَمُ عَلَى شَبِيبِ (سیف) بْنِ اَلْحَارِثِ»[۱]؛

سیف، فرزند حارث بن سریع بن عبدی جابری است. نام پدرش «حَرث» و برخی «ابی حارث» و برخی «ابی حَرث» نیز گفته‌اند. نسبت جابری او بدین دلیل است که جابر به تیره‌ای از قبیله همدان بر می‌گردد. این قبیله در اصل یمنی بوده و در کوفه می‌‌زیسته‌اند. و در باره تاریخ ولادت و احوال زندگانی سیف اطلاعی در دست نیست.[۲]

سیف و گریه بر مظلومیت امام(ع)

سیف بن حارث با پسرعمو[۳] و برادر مادری‌اش «مالک بن عبد» پیش از عاشورا به کاروان امام حسین(ع) پیوستند. در روز عاشورا هنگامی که بسیاری از اصحاب کشته شدند، سپاه کوفه به خیمه گاه اباعبدالله(ع) نزدیک شد، سیف با (پسر عمو و) برادر مادری‌اش مالک، اشک‌ریزان به خدمت امام(ع) آمدند و مقابل حضرت ایستادند، امام(ع) چون این حالت را از ایشان دید، فرمود: «برادرزادگانم چرا می‌‌گویید؟ به خدا سوگند بعد از ساعتی از فرط شادی چشمانتان روشن خواهد شد!»[۴]؛

گفتند: «به خدا سوگند! بر خود نمی‌گرییم؛ بلکه گریه مان برای این است که شما را در محاصره این گروه جفا کار می‌‌بینیم و ما چیزی که در راه شما تقدیم کنیم نداریم!»[۵]

امام(ع) برایشان دعای خیر کرد و فرمود: «خداوند بهترین پاداشی که به متقین می‌‌دهد به شما عطا فرماید»[۶]

در همین حال حنظلة بن سعد، یکی از اصحاب جلو دشمن ایستاد و سپاه دشمن را مخاطب قرار داد و با ندای بلند فریاد زد: ای قوم، خوف جنگ احزاب را بر شما دارم... و دشمن را بسیار موعظه کرد و در حالی که با دشمن می‌‌جنگید، به فیض شهادت نایل آمد و پس از شهادت او سیف بن حارث، و مالک بن عبد بن سریع و پسر عمویش) در حالی که به امام(ع) می‌‌نگریستند به مقابله با دشمن شتافتند[۷] و خطاب به امام(ع) می‌‌گفتند: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، فَقَالَ: وَ عَلَيْكُمَا اَلسَّلاَمُ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ؛ آن‌گاه، دوشادوش هم جنگیدند تا سرانجام به درجه رفیع شهادت نائل آمدند[۸].

در شرافت این بزرگوار همین بس که در زیارت ناحیه مقدسه بر او سلام فرستاده است.[۹]

دو جوان جابری

سیف بن حارث بن سریع و مالک بن عبد بن سریع، دو برادرِ مادری و نیز پسرعموی یکدیگر بودند. این دو، از یاران امام حسین(ع) بودند و در لحظات سخت روز عاشورا، گریان، نزد امام(ع) آمدند. وقتی امام(ع) از علّت گریه آنها پرسید، دلیل آن را نگرانی نسبت به حال امام(ع) و عدم توانایی جهت دفع دشمن، بیان کردند. امام(ع) نیز برای آنها، دعا کرد.

از محمد بن قیس نقل است که: دو جوان جابری: سیف بن حارث بن سریع و مالک بن عبد بن سریع - که پسرعمو و برادرِ مادری یکدیگر بودند-، نزد حسین(ع) آمدند و در حالی که می‌گریستند، به او نزدیک شدند. امام(ع) فرمود: ای پسران برادرم! چرا گریه می‌کنید؟ به خدا سوگند، من امیدوارم که به زودی، چشمتان روشن شود!». آن دو گفتند: خداوند، ما را فدایت کند! به خدا سوگند که برای خود، گریه نمی‌کنیم؛ بلکه بر تو می‌گِرییم! می‌بینیم که محاصره شده‌ای و کاری از ما بر نمی‌آید. امام(ع) فرمود: «ای پسران برادرم! خداوند، شما را بر این غمخواری و همدردی و جانبازی‌تان برای ما، بهترین پاداش پرواپیشگان را عطا فرماید».... سپس، آن دو جوان پیش رفتند و در همان حال، به سوی حسین(ع) رو کرده، گفتند: سلام بر تو، ای فرزند پیامبر خدا! امام(ع) نیز پاسخ داد: «و بر شما باد سلام و رحمت خدا!». سپس جنگیدند تا به شهادت رسیدند[۱۰].[۱۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. در زیارت ناحیه مقدسه نام او را «شبیب» آورده است «السلام علی شبیب بن الحارث ابن سریع»، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۷۳ اما در زیارت رجبیه، بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۳۴۰؛ نام او را «سیف» آورده است. بعد از فحص در کتب تاریخی به این نتیجه رسیدیم که: الف) شبیب، همان سیف بن حارث است که بر اثر خطای ناسخان، سیف به شبیب تبدیل و تصحیف شده است که ادامه بدان پرداخته‌ایم. ب) چون در کتب تاریخی و منابع تاریخ عاشورا جست و جو کردیم، تنها به شبیب بن عبدالله نهشلی از اهل کوفه برخورد می‌‌کنیم که وی وی به غلام همراه حرث سیف بن بن سریع حارث بوده به و کربلا سیف آمده بن و حرث غلام بن حارث سریع هم و مالک بوده و بن با عبدالله او در یک بن سریع زمان، به به کربلا آمد و چون شهادت رسیده، مورخان وی را به اشتباه شبیب بن حارث نامیدند که در ترجمه شبیب بن عبدالله نهشلی به شرح حال او خواهیم پرداخت. پس ضبط شبیب بن حارث به جای سیف بن حارث ناشی از این احتمال است. ج) در کتب رجالی و مقاتل، نامی از شبیب بن حارث نیامده است و این دلیل بر آن است که کسی به این نام در کربلا نبوده است. و حتی در زیارت رجبیه، هم سیف بن حارث آمده، نه شبیب بن حارث. د) اما این که در زیارت ناحیه مقدسه، سلام بر شبیب بن حارث داده شده و همین موضوع باعث شده گمان شود چنین شخصی در کربلا و کارزار عاشورا غیر از سیف بن حارث بوده است، و به نظر مؤلف، در زیارت ناحیه در اثر اشتباه نساخ، اسم سیف به شبیب تبدیل شده است. والله العالم. شاید کسی اشکال کند که چطور چنین اشتباهی در زیارت ناحیه مقدسه آمده است که شبیب بن حارث به جای سیف بن حارث ضبط شده است؟ جواب این است که همچنین چاپ اشتباهی از امام معصوم(ع) صادر نخواهد شد. شد. اما یک وقت مطلبی از امام(ع) صادر شده و در آن زمان هم چاپ و هم تایپ و ظبط و غیره نبوده، بلکه یک نفر از امام(ع) چیزی را شنیده و او بعدا ضبط کرده یا به دیگری منتقل کرده و در اثر این نقل قول و ظبط گاهی اشتباه واقع شده و «شبیب» مثلا به جای سیف ضبط و ثبت شده است. چنین خطایی از راویان و نویسندگان ممکن و بسیار اتفاق می‌‌افتد و از این بابت هرگز بر ساحت عصمت ائمه معصومین(ع)، ایرادی وارد نمی‌شود و افزون بر این امروزه شاهدیم که در کتاب‌های چاپی با کمال دقت و مراقبت هیئت‌های تحریریه بازهم چه بسیار اشتباه و غلط وجود دارد.
  2. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۴۶۶-۴۶۷.
  3. در کتب تاریخ نام پسر عموی او نیامده است.
  4. «أَيْ اِبْنِي أَخِي، مَا يُبْكِيكُمَا؟ فَوَ اَللَّهِ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ تَكُونَا عَنْ سَاعَةٍ قَرِيرَيْ العَيْنِ»از ظاهر عبارت کتب تاریخ استفاده می‌‌شود که سیف و پسر عمو و برادر مادری‌اش خدمت امام(ع) آمدند و سلام عرض کردند و گریستند، اما پاسخ امام(ع) خطاب به دو نفر آنان است: «مَا يُبْكِيكُمَا... أَنْ‏ تَكُونَا»، و در آخر هم امام خطاب به آنان فرمود: «السَّلَامُ‏ عَلَيْكُمَا». پس معلوم می‌‌شود دو نفری آمده‌اند یکی سیف و دیگری مالک، و در آن ساعت پسر عموی سیف، نبوده است، والله العالم.
  5. «وَ اَللَّهِ مَا عَلَى أَنْفُسِنَا نَبْكِي وَ لَكِنَّا نَبْكِي عَلَيْكَ، نَرَاكَ قَدْ أُحِيطَ بِكَ وَ لاَ نَقْدِرُ عَلَى أَنْ نَمْنَعَكَ!»
  6. «جَزاكُمُ اللّهُ جَزاء المُتَّقينَ»
  7. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۳؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۸؛ ابصارالعین، ص۱۲۰.
  8. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۳؛ ابصارالعین، ص۱۲۰.
  9. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۴۶۷-۴۶۸.
  10. «جَاءَ الفَتَيَانِ الجَابِرِيّانِ: سَيْفُ بْنُ الحَارِثِ بْنِ سُرَيعٍ، وَ مَالِكُ بْنُ عَبْدِ بْنِ سُرَيعٍ، وَ هُمَا ابْنَا عَمٍّ وَ أخَوَانِ لِاُمٍّ، فَأَتَيَا حُسَيْنَاً(ع) فَدَنَوا مِنْهُ وَهُمَا يَبْكِيَانِ. فَقَالَ: أَيِ ابْنَي أخِي، مَا يُبْكِيكُمَا؟ فَوَاللّهِ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ تَكُونَا عَنْ سَاعَةٍ قَرِيرَي عَيْنٍ. قَالَا: جَعَلَنَا اللّهُ فِدَاكَ! لَا وَاللّهِ مَا عَلَى أَنْفُسِنَا نَبْكِي، وَلكِنَّا نَبْكِي عَلَيْكَ، نَرَاكَ قَدْ اُحِيطَ بِكَ وَ لَا نَقْدِرُ عَلَى أَنْ نَمْنَعَكَ. فَقَالَ: جَزَاكُمَا اللّهُ يَا بَنِي أَخِي بِوَجْدِكُمَا مِنْ ذَلِكَ وَ مُوَاسَاتِكُمَا إَيَّايَ بِأَنْفُسِكُمَا أَحْسَنَ جَزَاءِ المُتَّقِينَ... ثُمَّ اسْتَقْدَمَ الفَتَيَانِ الجَابِرِيَّانِ يَلْتَفِتَانِ إلَى حُسَيْنٍ(ع) وَ يَقُولَانِ: السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ، فَقَالَ: وَعَلَيْكُمَا السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللّهِ، فَقَاتَلا حَتَّى قُتِلَا» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۴۲).
  11. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۳۸.